ایران ، کانادا ، استرالیا ، مالزی... هیچ کدام؟!
سلام
اصولن عادم همیشه در حال انتخابه و همیشه هم یا تاوان انتخاب های قبلیش رو میده یا از سود انتخاب های قبلیش بهره می بره.
گاهی وقتا انتخاب راحته و با در نظر گرفتن شرایط و چشم انداز و اهداف و... میشه گزینه درست رو انتخاب کرد.
گاهی وقتها هم اینقدر پارامترهای تاثیر گذار و تاثیر پذیر زیاده که یه جورایی انتخاب رو غیر قابل تحلیل ، مبهم و سخت میکنه.
یکی ازین انتخاب ها واسه من شده ادامه تحصیل!
اینکه باید حتما تحصیلاتم رو تموم کنم تا دکترا که شکی نیست.
ولی مشکل مکانشه! از طرفی علاقه شدید دارم توی ایران ادامه بدم اما چند تا مشکل داره!
غول مرحله اول اینکه دانشگاه های کشور غالبا افراد پژوهشگر و ایده پرداز و دست به آچار و فنی رو نمیخواد و یه سری بچه درسخون که صرفا از رو کتاب و جزوه حفظ کنن و همونارو هم تحویل میدن رو بیشتر می پسنده و این باعث میشه دوباره مثه بچه ها ناچار بشیم بشینیم بخونیم واسه کنکور!!! کنکور دکترا!!! تهش هم معلوم نشه چی به چیه!
حالا فرض که آزمون رو هم آدم قبول بشه میرسه به غول مرحله دوم مصاحبه!
تو مصاحبه اصولا سعی بر اینه که دانشجوهای خودشون رو بگیرن(استثناهارو کاری نداریم. اینو حتی اساتید خودمم میگن) پس گزینه ای که احتمال بیشتری واسه ادامه تحصیل بنده هست دانشگاه صنعتیه. البته رفتن یه شهر دیگه واسه یه آدم زن و بچه دار و مشکلات خاص بنده تقریبا نزدیک به غیر ممکنه.
خب حالا میرسیم به غول مرحله سوم. فرض که آدم تو مصاحبه هم قبول بشه و شروع به ادامه تحصیل کنه تو صنعتی اصفهان ولی سوالی که هست اینه که آدم با کی کار کنه؟ کدوم استاد؟ با کدوم امکانات؟ متاسفانه بر خلاف اسم گنده ی صنعتی اصفهان از نظر امکاناتی اصلا وضعیت خوبی نداره تا جائیکه برای جلو رفتن کارها پول مواد و تجهیزات و حتی داور رو هم دانشجو باید از جیبش بده تا Nسال بعد دانشگاه یه چک تسویه بهش بده! (این رو از تک تک بچه های دکترا که میپرسی یه نگاه عاقل اندر... به آدم میکنن که برو ازین ورا پیدات نشه اصن!)
اما غول مرحله چهارم. تو صنعتی اصفهان اساتید کاملا محترم اجازه کار کردن به دانشجوی دکترا نمیدن. ینی چی؟ یعنی یه آدم متاهل اگه بچه پولدار نباشه حق ادامه تحصیل نداره چون که ناچاره کار کنه و خرج زن و بچش رودر بیاره. از طرفی اجازه تدریس هم تو دانشگاه نمیدن! دانشگاه های آزاد و پیام نور و اینا هم ساعتی...(روم نمیشه قیمتش رو بگم واقعا) و سوالی که اینجا مطرحه اینه که یه مردی با شرایط مالی بنده و هزینه های بالای درمانی و یک عدد دختر خانم که در راه هستن میتونه مدت چهار پنج سال کار نکنه و درس بخونه!؟!!!
حالا فرض محال اینکه طرف و خونوادش هیچ هزینه ای نداشته باشن و تو این پنج سال هم بجای خورد و خوراک فتوسنتز کنن ، غول مرحله آخر خودشو نشون میده!
بعد از پنج سال و درآمدن پدر محترم دانشجو و خانوادش! یه برگه میزارن کف دستت به اسم مدرک دکترا و بعدشم به سلامت....
حتی خود صنعتی اصفهان به عنوان هیئت علمی نمیگیرتت چراکه هم اعتقادی به دانشجوهای خودشون ندارن هم سالی شونصد تا فارق التحصیل استنفورد و ام آی تی و ...درخواست هیئت علمی شدن میکنن! و مسئله وقتی بحرانی تر میشه که تو اون سن و سال هم هیج جای دولتی استخدامت نمیکنن با توجه به سابقه کار صنعتی کم و سن بالای سی سال!!!
حالا اون ور قضیه برای ادامه تحصیل ، بر خلاف میل باطن رفتن از ایرانه و ادامه تحصیل تو دانشگاه های خارج.
الان توی کانادا و استرالیا و آلمان و اتریش و سوئد و ژاپن و مالزی به بنده براحتیه پاس کردن یه درس عمومی، اپلای و فاوند میدن و با گرنتی که به دانشجوی دکترا اختصاص میدن به راحتی میشه زندگی کرد اونجا.
مثلا یکی از اساتید بهم پیشنهاد داد برو استرالیا. اونجا که دانشگاه و پژوهشگاه اینترنشنال هست که زیر نظر خود سازمان ملله و فقط هم روی غشا کار میکنه و مدرن ترین لابراتوار ها و امکانات و بهترین اساتید و پژوهشگران غشایی اونجان. اتفاقا دو تا استاد ایرانی هم هستن که من باهاشون تماس میگیرم اونجا پذیرش بگیرن برات!
گفتم خانومم چی؟ گفت خب با خودت ببرش. هم اونجا امکانات پزشکیش بهتره. هم اینکه اون هم اونجا ادامه تحصیل میده. حالا اگر خواستی اونجا بمونی که با بهترین شرایط نگهت میدارن. اگر هم خواستی بری یه کشور دیگه براحتی میتونی.
گفتم من که غیر اینجا نمیتونم زندگی کنم؟
گفت این حرفو حالا میزنی! بذار پات برسه اونجا و ببینی چطور باهات برخورد میکنن و چه امکاناتی در اختیارته و چقدر برات ارزش قائلن اونوقت برگشتن برات خیلی سخت میشه (ازین حرفش بهم برخورد ولی یکی از همکارام که همین چند ماه پیش رفت کبک کانادا دقیقا تایید میکنه این حرفارو) حتی اگر خ*ر بشی و بخوای برگردی ایران هم اوضاعت خیلی بهتر از ایناییه که اینجا درس خوندن و براحتی هیئت علمی میشی و از نظر مالی هم خیلی بهتر رشد میکنی و....
با همه ی این ها زندگی و تحصیل تو یه دانشگاه معتبر بین المللی و یه کشور دیگه تجربه ی بسیار گرون قیمتیه که هر کسی امکان کسبش رو نداره اما شرایط فعلی مالی و خونوادگی من اجازه همچین کاری رو بهم نمیده.
پ.ن:
تا اطلاع ثانوی دکترا بی خیال!
اول ساماندهی وضع مالی بعد دکترا...
(همه ی چیزهایی که قصد دارید در رابطه با این تصمیم بفرمایید رو میدونم!)
از کارمندی ساعتی و حقوق ششصد هفتصدی و کابوس قبض آب و برق و شارژ خونه ی آخر ماه خسته شدم. اینجوری نه میتونم درست درس بخونم نه میتونم درست کار کنم.
اینجاست که با یه نرمش قهرمانانه در برابر فشارهای زندگی و تغییر در استراتژی ها ، اولویت هارو تغییر میدیم. اول بحث مالی رو به لطف و یاری خدا حل میکنیم. بعد میریم سراغ ادامه تحصیل. اینم بگم که من حق ندارم آرمان های خودم رو به خونوادم تحمیل کنم! اونا حق یه زندگی معمولی در شان خودشون رو دارن(البته بدور از هر گونه تجملاتی) و من به عنوان سرپرست خونوادم باید این شرایط رو مهیا کنم بعد برم سراغ آرمان هام. اوکی؟
لذا در حال ثبت یه شرکت و راه اندازی یه شغل مناسب و گرفتن نمایندگی در حوزه محصولات نانو هستم.
بزودی دربارش می نویسم و نظر دوستان رو خواهم پرسید.
ممنون میشم با کمک فکریتون زوایای پنهان این تصمیم رو برام روشن کنید و به این برادر کوچیکتون کمک فکری کنید و البته دعا
+
رفتم خدمت استادمون واسه مشورت
بدون اینکه بگم قرآنشون رو باز کردن و شروع کردن به خندیدن!!!
(وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا
کَبِیرًا
وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا)
(احزاب47-48)