مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

بنام خدا

غنی‌سازی 20درصد به صرفه بود/ سمبلیک کردن غنی‌سازی را نمی‌پذیریم

دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای با تاکید بر اینکه ما سمبلیک کردن غنی‌سازی را نمی‌پذیریم گفت: بعضی می‌گویند غنی سازی 20 درصد یا نیروگاه بوشهر به صرفه نیست اما ما با هرکس که بیاید حاضر به مناظره هستیم و می‌توانیم ثابت کنیم که غنی‌سازی 20درصد برای ما به صرفه بوده است.

 

به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، علیرضا حیدری دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی اصفهان با حضور در میزگرد «بررسی ابعاد مختلف توافقنامه ژنو و مذاکرات جامع»‌ که با حضور چهار تن از نمایندگان نامه 12هزارنفری نخبگان به رئیس صدا و سیما در خبرگزاری فارس، برگزار شد با بیان اینکه هیچگاه در جمهوری اسلامی بین دولت و مردم چیزی مخفی و پنهان نبوده است، اظهار داشت: ما برای اولین بار شاهد این خشت کج از سوی دولت یازدهم بودیم و آنها سندی را که آیندگان نیز باید به آن پایبند باشند از مردم مخفی کرده و حتی اجازه صحبت درباره آن را هم نمی‌دهند.

*سند ژنو برای چه کسی محرمانه است؟

حیدری ادامه داد: وقتی این سند محرمانه تلقی شود، دو حالت خواهد داشت؛ یا می‌خواهند دشمن متوجه آن نشود که این فرضیه باطل است چرا که ما با دشمن بر سر یک میز نشستیم و مذاکره کردیم و یا می‌خواهند مردم متوجه نشوند و این یک زمینه منفی ایجاد می‌کند و این سوال مطرح می شود که مگر قرار است چه اتفاقی بیافتد که مردم نباید بدانند! از این رو جامعه نخبگان درخواست دارد که ابعاد مربوط به این سند باز و بررسی شود.

کارشناس ارشد مهندسی هسته‌ای دلیل انتقاد طلاب، دانشجویان و اساتید حوزه از این توافق را مواجه شدن با یک اتفاق نادر توصیف کرد و گفت: برخی بسیار راحت بسیاری از دستاوردهای پیشرفته هسته‌ای کشور و کاربرد های این فناوری در سایر شاخه های صنعت را  بی‌اهمیت جلوه دادند و گفتند ما چیزی نداشتیم که حالا آن را از دست بدهیم و ما بی‌مورد به سراغ 20درصد رفتیم در حالی که 20درصد از لحاظ فنی و کاربرد حائز اهمیت است و لازمه ی پیشرفت های آینده ی صنعت هسته ای کشور و به طبع آن پیشرفت کل صنعت کشور است و از این رو این موضع درست نیست.

*اگر مردم توافق ژنو را به طور دقیق ندانند، نمی‌توانند از آن حمایت کنند

وی افزود: این تفکر تا جایی پیش رفت که ما در جشن هسته‌ای در 20 فروردین با عدم واکنش دولت و حتی یک پیام خشک و خالی به مناسبت روز فناوری هسته‌ای مواجه شویم و این مسئله عدم اهمیت فناوری هسته ای برای دولت را به ذهن نخبگان جامعه متبادر میکند در حالیکه ابرقدرت‌ها به خاطر همین پیشرفت های شگرف هسته ای ایران پای میز مذاکره آمدند. لذا این سکوت ها و اظهارات غلط هم در مورد اصل فناوری هسته ای و تاثیر آن در آینده ی کشور و هم در زمینه ی توافقنامه ژنو که آینده ی صنعت هسته ای را به شدت به خطر می اندازد باعث شد تعداد زیادی از نخبگان درخواست رسانه ای شدن این مسئله و حضور هر دو طرفِ منتقد و موافقِ توافقنامه در رسانه ی ملی به منظور آگاهی بیش از پیش مردم شدند و قطعاً تا مردم موضوع را به طور دقیق ندانند، نمی‌توانند از آن حمایت کنند و در جمهوری اسلامی هر موضوعی بدون حمایت مردم محکوم به شکست است.

حیدری تصریح کرد: تا امروز مردیم شریف ایران می‌گفتند انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست و شدیدا از این حق خود دفاع می‌کردند، لذا اگر کسانی که مسئولند و نزد آنها وجاهت دارند ادعا کنند که این پیشرفت هسته‌ای به درد ما نمی‌خورد و بیهوده برای این صنعت هزینه میکنیم و چرخ سانتریفیوژ ها مانع از چرخیدن چرخ زندگی مردم است ،این موضوع نزد مردم کمرنگ خواهد شد، در این صورت مردم از حمایت خود از بحث هسته‌ای پشیمان خواهند شد و این به ضرر نظام و خود دولت است.

دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای، با بیان اینکه مطرح کردن این مباحث به خاطر دلسوزی نسبت به دولت است ادامه داد: اتفاق دیگری که افتاد این بود که برخی چند حلقه را به یکدیگر گره زدند؛ آنها همه ی مشکلات اقتصادی کشور را با نگاهی غیر کارشناسانه به حلقه تحریم وصل کردند و تحریم ها را به انرژی هسته‌ای و انرژی هسته ای را به حلقه مذاکرات گره زدند و اینگونه القاء شد که اگر این مذاکرات حل و فصل شود مشکلات ما نیز حل خواهد شد در حالیکه این اشتباه است همانطور که رهبر معظم در آبان 92 صراحتا فرمودند: این خطا است اگر خیال کنیم که دعواى آمریکا با ما سرِ قضیّه‌ هسته‌اى است؛ نه، قضیّه‌ هسته‌اى بهانه است؛ قبل از اینکه مسئله‌ هسته‌اى مطرح باشد، همین دشمنى‌ها، همین مخالفت‌ها از اوّل انقلاب بود؛ اگر یک روزى هم مسئله‌ هسته‌اى حل شد - فرض کنید جمهورى اسلامى عقب‌نشینى کرد؛ همان‌که آن‌ها می‌خواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه‌ دیگر را بتدریج پیش می‌کشند: چرا شما موشک دارید؟ چرا هواپیماى بدون سرنشین دارید؟ چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را به رسمیّت نمى‌شناسید؟ چرا از مقاومت در منطقه‌ به قول خودشان خاورمیانه حمایت می‌کنید؟ و چراهای دیگر؛ مسئله این نیست که این‌ها سرِ قضیّه‌ هسته‌اى با جمهورى اسلامى اختلاف پیدا کرده باشند؛ نه، تحریم آمریکا از اوّل انقلاب شروع شد، روزبه‌روز هم بیشتر شده است. مردم باید بدانند چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد تا چرخ کارخانه‌ها نیز بچرخد لذا لازم است این مباحث در رسانه‌ها مطرح شده و توضیحات کارشناسی متخصصان در این زمینه به مردم ارائه شود


*توافق ژنو تابلوی مینیاتور و شاهکار آمریکاست

بقیه در ادامه مطلب.


پ.ن:

مشروح کامل میزگرد

انعکاس در جهان نیوز


مردی به نام شقایق
۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان عزیز

بالاخره بعد از یه هفته خدا لطف کرد و تونستیم بیایم پای نت!

خدارو شکر هفته ی قبل هفته ی بسیار خوبی برامون تدارک دیده بودن.

دوشنبه رفتیم خدمت دوستان شیرازی


خدایی عجب هوایی بود اونجا...

ینی بوی شکوفه های بهارنارنج لهمون کرد آقو... داغون شدیم...


جلسات خوبی هم داشتیم. خصوصا جلسه ای بعد از ظهر که بنده و آقای دکتر کوچک زاده سخنرانی داشتیم و خدارو شکر جلسه ی پرباری بود بخاطر فرمایشات آقای دکتر.

جالبیش اینه که به دوستان گفتیم اسم مارو رسانه ای نکنید! لذا عزیزان زحمت کشیدن و تو خبرگزاری ها بنده رو به عنوان محمد حیدری!!!! کارشناس ارشد فیزیک هسته ای!!!!!! معرفی کردند! (اینم لینک خبرش)

بعدشم حدود سه چهار ساعت رفتیم خوابگاهشون!

خوابگاه که چه عرض کنم!

یه ساختمون 13 طبقه(اگه اشتباه نکنم) با آسانسور که ورودیش مثل مترو تهران بود و باید کارت میزدی تا گیت باز میشد! خلاصه کلی تکنولوژی و کلاس و ازین صوبتا!

اونجا هم خداروشکر جلسه ی بسیار خوبی بود.

بعد از شیراز عازم شهر خودمون شدیم و شب بعدش عازم قم.

ساعت 4 صبح رسیدم قم(ینی داشتم میمردم از خواب! کلا دوساعت خوابیده بودم اون چند روز!)

تک و تنها رفتم حرم.واقعا عجب تصویر قشنگی بود.

خیابان منتهی به حرم... اون وقت شب... آدمو فقط یاد یه چیز مینداخت... (خیابون امام رضا(ع))

خلاصه حرم دعاگوی همه ی عزیزان بودیم. خیلی سحر حرم با صفا بود. خیلی...

بعد از نماز رفتیم پیش رفقا و با رفقا از قم رفتیم تهران برای نشست خبری با خبرگزاری فارس.

بلطف خدا برای نامه ای که با دوستان تهیه کرده بودیم به آقای ضرغامی در زمینه در خواست مناظره تلویزیونی درمورد مباحث هسته ای و توافقنامه ژنو و ... حدود دوازده هزارتا امضای نخبگان و اساتید جمع شده بود.

(این برنامه هنوز هم ادامه داره و دوستان دانشجو و طلبه و کلیه ی نخبگان عزیز میتونن با مراجعه به این وبلاگ این نامه رو بخونن و امضا کنند: نامه نخبگان به رئیس صدا و سیما)

لذا گفتند سه چهار نفر به عنوان نمایندگان این امضاها بیان برای نشست تحلیلی!

خلاصه آقای دکتر باقرزاده(فوق لیسانس حقوق بین الملل و دکترای علوم سیاسی) به عنوان نماینده ی اساتید و برادر عزیزم آقا مهدی گل(طلبه درس خارج) به عنوان نماینده ی طلاب و بنده ی حقیر هم به عنوان نمایندگان دانشجوها تو اون جلسه حضور پیدا کردیم.

خدارو شکر نشست بسیار خوبی بود. ولی یه جاییش خودمم هنگ کردم! یکی از خبرنگارای فارس میگفت این چیزایی که امروز شما گفتید رو حتی خود ما هم هنوز نشنیده بودیم! (اینجا بودیم که دو تا درخت بجای شاخ داشت از کله ی بنده میزد بیرون!)

ان شاالله متن صحبتهایی که حقیر گفتم رو بعد از اینکه فارس زد همینجا میذارم که دوستان در جریان مذاکرات اخیر و محورهای خطرناکش و اتفاقای خطرناک تری که داره می افته باشند.

بعد از اونجا هم رفتیم قم. یه ماموریت دوروزه کاری به همراه همکارای باحال خودم تو یکی از اردوگاه های جمکران با حضور حاج حسین یکتا و حاج آقای آقا تهرانی و پناهیان و حاج علی اکبری و.....


حالا هم که خداروشکر در خدمت شمائیم.

ان شاالله دوشنبه این هفته دانشگاه علامه جلسه داریم.

سه شنبه به لطف خدا مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی تهران.

و از همه مهمتر اگر عمری باقی باشه و مشکلی پیش نیاد و حضرت سلطان هم اجازه عتبه بوسی به ما بدند چهارشنبه در جوار حرم علی ابن موسی الرضا(ع) دعاگوی همه عزیزان خواهیم بود.

ان شاالله چهارشنبه هم دانشگاه فردوسی مشهد و چند جای دیگه در خدمت دوستان هستیم.(هنوز قطعی نشده البته!)


پ.ن:

همینطور که مستحضرید بشدت نیازمند دعای دوستان هستیم در چند مورد:

1- دعا بفرمایید این کارهای اندکی که از دست ما بر میاد رو خدا به بزرگی خودش قبول کنه و نگه اینها اخلاص نداره و این صوبتا!

2- دعا بفرمایید خداوند متعال به وقت و جسم ما برکت بده که حسابی تو ایام امتحانا اوضاعمون بیخ پیدا کرده!!!

3- دعا بفرمایید خداوند بزرگ به همسر ما یه صبری تو مایه های حضرت ایوب بده که هم بتونه خود مارو تحمل کنه! هم نبودن ها و درگیری های مارو!

4- یکی از دوستان عزیزمون تو همین بحث کارهای ما براشون مشکل ایجاد شده(میتونید مراجعه کنید به روزنامه وطن امروز چهارشنبه و پنج شنبه در بحث آقای عراقچی تا متوجه قضیه بشید!) دعا کنید مشکل خاصی براشون ایجاد نکنند.

5-از همه مهمتر: دعا بفرمایید نائب امام زمان(عج) بعد از شنیدن گزارش کار همه ی رفقای ما تو پاسداری از دستاوردهای هسته ای کشور لبخند بزنند. همین.


یاعلی

+

بزودی کامنتهای عزیزان رو پاسخ میدم.

ترو خدا حلال کنید که دیر جواب میدم.

به ما جماعت مجنون حرج نیست!

مردی به نام شقایق
۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر
اشتون هم آمد؛ با دعوت آمد؛ استقبال ویژه اش را دید؛ گشت و گذارش را زد؛ ملاقاتهایش را کرد؛ با متهمان سیاسی دیدارش را کرد؛ راستی آزمایی اش را کرد؛ از مهمان نوازی ما ایرانی ها ابراز شگفت زدگی اش را کرد!؛ سوغاتی های ویژه ایرانی اش را گرفت؛ چلو کباب و بریون و دوغش را خورد؛ آروغش را زد، و رفت!

بعدی لطفآ!!

امیرحسین مانیان

هیئت پارلمانی هم قبل ترش آمد! با دعوت آمد؛ استقبال ویژه اش را دید؛ گشت و گذارش را کرد؛ ملاقاتهایش را کرد؛

حیثیت بعضی ها را جلوی چشم همه برد!!!

به همه ی مردم ایران بی احترامی کرد؛ رفت!

بعدی لطفا!!!

جک استراو هم آمد؛............................... (خودتون از پاراگراف بالا بقیه اش را بخوانید!)


تازگی ها اینقدر میان و میرن که اگر بخوایم همش رو بنویسیم میشه مثنوی هفتاد من کاغذ!

و همچنان

آقای ظریف الممالک در حال خندیدن است....


+

یک گفتگوی عادی نوروزی در یک آژانس مسافرتی

ادامه مطلب

مردی به نام شقایق
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ نظر

و چه دردناک است

آن که دوستش داری

و همیشه در قلب توست

پیش چشم هایت نباشد

و نتوانی

در آغوشش بکشی...

 

  .......................

حبیبٌ غابَ عن عینی

و جسمی

و عن قلبی

حبیبی

لا یغیبُ

..................

از عاشقانه های امیرامؤمنین بر مزار هستی اش...فاطمه اش

................


ابیات کامل این شعر در عمده ی مقاتل آمده است

از جمله کتاب فاطمه ی زهرا شادمانی دل پیامبر.نوشته ی مرحوم رحمانی همدانی.صفحه ی 778

و سند اولیه ی آن : بحار الانوار: جلد 43 صفحه ی 217

*

شعری که همیشه سید رضا تو هیئت میخونه وقتایی که روضه دست خودش نیست

شعری که تو نجف هر شب خوند و بچ ها زار زدن

شعری که باهاش بارها مردیم و زنده شدیم...


علی رو حلال کن

واسه درد بازو...

مردی به نام شقایق
۱۵ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

ای آفتاب من ، ز چه رو رو گرفته ای؟

کشتی شکسته ام، ز چه پهلو گرفته ای؟

 

با بستر و مریضی و روی کبود خود

ای ماه خانه ام نکند خو گرفته ای؟

 

خود دیده ام که دست به دیوار میروی

از کیمیای اشک تو دارو گرفته ای!

 

دست مرا بگیر زجایت بلند شو

قربان دست تو که به زانو گرفته ای

 

(عجل وفاتی) ات کمر عمر من شکست

زهرا(س) چه زود سمت پدر سو گرفته ای

 

دیدم پیامبر که بر آن بوسه میزند

دستی که در قنوت به بازو گرفته ای

 

با خنده ات به قلب نزارم شرر مزن

چون پاره آتشی که به گیسو گرفته ای

 

شاید برای مرهم قلب شکسته ام

نان می پزی و دست به جارو گرفته ای

 

امشب بیا و بهر خودت هم دعا بکن

بانوی من که ذکر به (یاهو) گرفته ای*


*

این شعر اولین غزل این حقیر بود

هرچند از نظر شعری بسیار ضعیفه ولی بسیار دوسش دارم


پ.ن:

با سلام


شهادت مادرمون حضرت زهرا(س) تسلیت

بقول دوست عزیزم اقا محمد کاظمی نیا همزمان با بارش باران شب شهادت مادر:

دارد به غم عشق سما میگرید

باران خدا در همه جا میگرید

باید که عزای فاطمه گرم شود

ما کم بگذاریم ، خدا میگرید...

دلم سوخت

وقتی دیدم ما مادر از دست دادیم و عده ای........

اما میدونم

هر چی دارن از دعای مادر دارن

همون عده ای..........


+

دوستان مدتیست حضرات محبوب به ما شعری عطا نمیکنند

از طرفی دعای برادر در حق برادر بی برو برگرد مستجابه.

پس بی زحمت این برادر کوچیکتون رو یادتون نره...


یاعلی


مردی به نام شقایق
۱۵ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ.

گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!» 

از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت:
«بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.»
و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی. (بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته:
 «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)

عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره. رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت:
«خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.»

عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت:
«بروید و قفل گنجه را بشکنید.»

عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!»

گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!»

گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!»

گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد. صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.
بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت.
داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمین های همه‌مان ببندد. کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد.
مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد.
مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت.
کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند.
صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد.
عمو حسن جمعمان کرد و گفت:
«این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود.
گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.»

بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.»

عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»
بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره.

مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.
عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.
(محمد سرشار)


+
با سلام
با توجه به درخاست تعداد زیادی از دوستان به منظور معرفی منبع برای مطالعه در زمینه هسته ای و توافق ژنو و اتفاقاتی که الان در حال افتادنه ، یه تعدادی از کارهای خودمون و دوستانمون رو خدمتتون معرفی میکنم.

این فایلها بهترین فایلهای تولید شده ی موجوده(البته به نظر حقیر).


1- کتاب توافق ژنو از رویا تا واقعیت (بررسی متن انگلیسی توافق و بحث های حقوقی و فنی اش که کار تیم خودمونه)


2- دویست سال دیپلماسی (ویژه نامه ایه که رفقای روزنامه جوان تازگیا منتشر کردن و توش یه مصاحبه چهارساعتی از استاد عزیز ما هست و هر چی که لازم باشه بدونید رو توش مطرح کرده و بسیار جالبه)


3- بسته انرژی هسته ای (یه بسته ی جامع شامل ایده ها و لیست اساتید فعال و کتاب ها و فیلمها و کلیپ ها و مستندها و .... که در واقع جمع آوری و دسته بندی بهترین مطلب موجوده و رفقای قرارگاه شهید باقری زحمتش رو کشیدن. بسیار بدرد بخوره خصوصا برای دوستانی که مجموعه دار هستن. کلن جزوات و بسته های این سایت خیلی بدرد دوستان دانشجو و فعالای فرهنگی میخوره)


4- کاربردهای انرژی هسته ای (توضیح کاربردها و ضرورت استفاده از این انرژی که شامل کاربرد در علوم مختلف و همچنین بحث در مورد آینده انرژی دنیا و لزوم استفاده کشورمون از این انرژی و .... این فایلی پاورپوینتیه که خودم همیشه اول جلساتم ارائه میدم. لذا ممنون میشم دوستان کمبودها و عیوبش رو بهم بگن)


5- جزوات جنبش دفاع از استقلال (چندین جزوه ی خوب در مورد مباحث مختلف مربوط به توافق ژنو. جزوه ی شماره ی دو خیلی به درد خود بنده خورد. این هم کار دوستان جنبش دفاع از استقلال و دکتر زیباکلام ایناست)


امیدوارم کمکی به تنویر ذهن دوستان عزیز بکنه.

اگر هر سوالی برای عزیزان پیش اومد میتونید روی برادر کوچیکتون حساب کنید(البت تا حد امکان).

دعابرای دوستانی که زحمت این فایلهارو کشیدن یادتون نمیره! خودم میدونم...


++

به علت ادا در آوردن بلاگفا و خسته شدن ما

به زودی به اینجا اسباب کشی میکنیم.

فعلن در حال تست کردن بلاگ هستیم. هنوز که نتونستیم مطالبمون رو ازینجا انتقال بدیم اونجا!

کسی اگر کمکی ازش برمیاد خدایی بگه!

آدم تو بلاگ گم میشه! (البته آدمای تازه کاری مثل بنده!!!)


یاعلی
مردی به نام شقایق
۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر




ان شاالله امسال سال آخر غیبت باشه

ان شاالله امسال یک سال به شهادت نزدیک تر بشیم

ان شاالله سایه ی رهبرمون مستدام باشه
 
ان شاالله امسال سال نصب پرچم الله بر بلندای دنیا باشه

سال نوتون با برکت دوستان عزیز

+
برای خیلیا فاطمیه افتاده تو عید!
برای بعضیا عید افتاده تو فاطمیه!

یکی از رفقا پیام داد:
مادر مرده عید ندارد!

و من هنوز به این جمله فکر میکنم!...


++
السلام علیک یا اُماه...
ذکر تحویل سال ما شده است

در هیاهوی روضه و هیئت
احسن الحال ، حال ما شده است

خدارو شکر که تحویل سال ما تو هیئت گذشت...

امیدوارم که اولین دعامون تو سال جدید چیزی غیر از ظهور حضرت صاحب نبوده نباشه!

مردی به نام شقایق
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر


افسران - وقت ورود در حرم تو هوایی ام؛ وقت خروج تازه زمین گیر می شوم...

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم

بی تو من از جوانی خود سیر می شوم
من در شعاع پرتو شمس الشموسیت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است
من در رواق چشم تو تکثیر می شوم
در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم


من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم





فهمیده ام:
در زیارت انسان میفهمد
بهشت جای خوبیست...


زیارت نوشت:
زیارت حضرت سلطان چک سفید امضاست!

هر چی بنویسیم بازم ضرر کردیم!
بهترین راه اینه که چک رو بذاریم جلوی صاحب امضا که مبلغش رو هم خودش بنویسه!!!

سوغاتی نوشت:
روز اول زیر بارون
روز دوم زیر بارون
روز سوم زیر برف

روبروی پنجره فولاد
دعاگوی تک تک دوستان بودم.

(خدایی سوغاتی ازین بهتر؟!)


+
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنیست...

مردی به نام شقایق
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر