مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

بوس طلب نکرده همیشه مجاز نیست!

چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ

سلام


آقا چشمتون روز بد نبینه!

یکی دوسال پیش خیر سرمون رفته بودیم عروسی یکی از اقوام خانوم!

دم در تالار که راه خانوما و آقایون جدا میشد خدافظی کردیم و اومدیم که بریم یهو یه صدای عجیبی اومد!


یه خانومی داد زد: عزیزم... عزیزم... و بدو بدو اومد طرف ما!

ما تا اومدیم به خودمون بیایم جلوی اون همه آدم مارو بغل گرفت و شروع کرد به بوسیدن! نه اینجوریا! خفن!!!


ماشالله ازین ماچ های پیرزنای دهه 40 هم میکرد که خودش حکم بادکش داشت و نصف صورت آدمو با خلاء نسبی 176 میلیمتر جیوه ای ایجاد شده میکشید تو!


این وسط منه بیچاره ی بخت برگشته ی از همه جا بی خبر طعمه شده ی بلاگرفته هم مثل بچه آهویی که در دام پلنگ تیز دندان و قوی پنجه ای افتاده باشه رام و مظلوم داشتم با نگاهم التماس میکردم و help me...help me... میگفتم که نیگام افتاد به یه نفر!

اگه گفتید کی؟


بع له


بانوی اول دربار!

دیدم خانومم داره همینجور با تعجب از فاصله ی هفت هشت متری نیگام میکنه!

ناگفته نمونه که در دم ابتدا برای شادی روح مرحوم خودم یه فاتحه نثار کردم و بعدش همچنان عاجزانه با نگاهم ازش خاهش کردم منو ازین مهلکه و بوسه های طلب نکرده و آش نخورده و لپ کبود نجات بده!

خداروشکر نگاهم بی تاثیر نبود و آه مظلوم اثر کرد و چند نفر از اقوام خانوم بدو بدو اومدن و مارو از بغل(بخونید چنگال) عمه خانوم داماد که مارو با دوماد اشتباه گرفته بود نجات دادن!


لازم به ذکره که بنده بخاطر استرس برگشت به خونه اونشب هیچی نتونستم بخورم و همینجوری الکی الکی 50 هزار تومان ناقابل هدیه دادیم به دوماد!!! (بقول قدیمیا الهی نخوره...خخخخخخخ)


حالا شما خودتون تصور بکنید تو راه برگشت چه مکالمه ای بین ما و عیالات غیرمتحده رد و بدل شده باشه خوبه!


+

نکته اخلاقی

بوس طلب نکرده همیشه مجاز نیست

حتما بهانه ایست که قربانی ات کنند...

۹۵/۰۱/۱۱ موافقین ۱۸ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۴۵)

سلام علیکم

طلب نکرده یک مسئله
عمه داماد و ناعمه شما یک مسئله ثانوی مهمتر...

والا هرچی بوده باشه شرح مذاکرات حق مسلمشون بوده...
پاسخ:
سلام علیکم

یه ضرب المثل چینی هست که انگلیسیا میگن کلن حق با خانوماس!

شما به این ضرب المثل اعتقاد دارین؟
سلام
حالا خوبه از فامیل خانوم جانتون بود وگرنه احتمالا فقط به مکالمه بین شما و عیالات ختم نمیشد.
واقعا خدا رحم کرده.
این که شما تعریف کردین دیگه اسمش بوس نبود.ماچ بود!
خدا به دور!
خدا نصیب هیچ مومن خدا ترس و همسر حساب ببری نکند!
آمین!
پاسخ:
سلام علیکم

بله!
خدا رحم کرد.
هنوز جای مکالمات! کبوده...
:|
:))

بده خدا خانومتون اون لحظه چه حالی داشته :/
پاسخ:
سلام

شما حال منو دریابید!

از یه طرف داشتم تغییر قیافه خانوم رو نظاره میکردم از یه طرف خودم طعمه ی گرگ شده بودم...

دقیقا حس یه گوسفندی که گیر گرگ افتاده و تقلا میکنه که از دست گرگ فرار کنه و میدونه که بعد ازینکه از دست گرگ فرار کرد آخرش قصاب سرشو میبره...

اصن یه وضی...

+
ایده آل شنیده بودیم ولی پینه آل؟!

معنی خاصی داره؟
سلام علیکم
نابود شدیم از خنده
تمام
پاسخ:
علیکم السلام

واسه اینه که بعدشو خبر ندارین!

عاقو داغون شدیم... لِه لِه... آآآآآآآآآآآآآآ...
سلام.
خدا رحم کرده بهتون :))

+ پینه آل : غده ای در مغز
یه سری دلایل واسه انتخابش دارم.
پاسخ:
سلام

بله خیلی! :)

اینجوری که خدا به آدم رحم میکنه آدم دیگه جرئت گناه پیدا نمیکنه! چون میفهمه وقتی رحم این باشه دیگه وای به حال غضب!!!

+
اوه مای گاد!
جالب شد قضیه.

مطمئنن همه دلیلی برای انتخاب اسمشون دارن و خب طبیعیه که بقیه هم کنجکاو باشن که بدونن دلیل انتخاب اون اسم چی بوده ولی خب باید جلوی اون کنجکاوی رو گرفت دیگه!
اگه طرف میخواست خب خودش توضیح میداد دیگه!

ولی در کل اسم جالبیه(بقول خانوما شیک و مجلسی)

عنوان رو خوندم برام جالب بود ولی خیلی نفهمیدم. متن رو که خوندم (با ادبیات بامزه شما) دیدم چقدر متناسب یود.
دم شما گرم.
پاسخ:
سلامت باشید

لطف دارید شما

شاد باشید ان شاالله همیشه

+
زندگیتون پر نور
۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۵۱ چشم به راهم ...
:))
خیلی خوب بود
چه اتفاقا برای مردم میفته :|
پاسخ:
برا مردم نه!

این اتفاقا فقط ماسه منه بیچاره می افته!

جریان پای لنگ و سنگ و این صوبتاس...

بقول یکی از رفقا اگه از آسمون یه پاره آجر بیفته بین هشت میلیارد آدم صاف میخوره پس کله ما!
ولی اگه یه صب تا شب اسکناس بباره یکیشم تو بغل ما نمی افته! (البته سانسور شد! رفیق ما بحثش سر حوری و این صوبتا بود. ما دیدیم اسکناس انگار تاثیرش بیشتره!)
۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۳۹ رفاقت به سبک شهید
سلام
اشک تو چشام جمع شد اصلا :)
پاسخ:
سلام


ببار ای بارووووووون بباااااااار
بر دلم گریهههههه کن خووووووون ببااااااااااار

+
دقیقن از شکلک هم پیداس! :)
۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۰ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
:))))))))))))


شما خاطرات دردآورتون انقدر خنده داره دیگه خاطرات خنده دار و خوبتون چی میشه؟
میخوایید امتحانی بذارید
پاسخ:
سلام

والا خیلی گشتم ولی پیدا نکردم بیارم خدمتتون!

اصن یه وضی شده زندگی ما که همه خاطراتمون دردآورده!!!

داغونم عاقو... لِه لِهم... هاااااااااااااااااااااا
وای چه خووفناک!
منم یادمه یه عروسی داماد بیچاره حواسش پرت شده فکر کرده که عمه عروس بهش محرمه یه روبوسی ناقابل کرده! بعدش فهمیده که نه مثل این که محرم نشده :) 

ولی خداییش اون عمه خانم هم چه حسی داشته! حسابی چلوندتون!
پاسخ:
الان هنوز زندس دوماد؟
جدی؟
کجا بستریه بریم عیادتش؟!

+
حس عمه خانوم که مشخصه :)
حس منه بیچاره رو دریابید!!!

چلوندن مال یه دقه اش بود
مثه مایه کتلت وَرزمون داد!
۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۷ سیده فاطمه موسوی
:))) 

خدا خیرتون بده
خیلی خوب نوشته بودید
خاطره های خیلی جالبی داریدD:

پاسخ:
سلامت باشید

شما خوب خوندید.

+
بعضی از خاطرات ما
درس عبرتهایی نهفته داره!

بعضا تکرارش برای خودم مفیده
:)))))))))))))
پاسخ:
علیکم ال:)))))
سلام اخوی
بسی خندیدم :))))))

یعنی انقدر خوش تیپ شده بودید که با داماد اشتباه گرفته شدید؟ :)

+نکته اخلاقی:
خیلی خوش تیپ نباید بود .مگر نه با دوماد ممکنه اشتباه بگیرنتون 
:))
پاسخ:
سلام

هعییییییییی

آخدا میبینی دنیارو... ما درددل میکنیم مردم میخندن!

+
بنده سکوت میکنم!
^_^
۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۰۰ مــــــــ. یــ.مــ
عمه ی داماد دیگه چقد تو اوت بوده بنده خدا:/
آدم برادر زاده شو نشناسه آخه؟؟؟
پاسخ:
هییییسسسسسسسسسس

نگید ترو خدا!

همین جوری هم کلی به این قضیه شک کردن!

بزور توجیه کردیم قضیه رو که طرف سنش بالاست و هوا تاریک بود و ما هم کت شلوار پوشیده بودیم شبیه شده بودیم و این صوبتا...

خانومارو که میشناسید که!

یه لیوان آبم که بخوری دنبال اینن که ببینن پشت پرده ی این آب خوردن چیه!

همینجوری هم سرمون به خطره!
سلام
 چند سال پیشا با یه دوست ساداتی (طلبه و ملبس) رفتیم روستاشون.. ایشون راننده بودن و به محضی که رسیدیم تو روستا، یه پیرزنی اومد جلو و سرشو از پنجره ماشین اورد جلو و تند و تند سر این دوستمون رو میبوسید...
بامزش این بود که خانومشون می گفت اینا دوست دخترای همسرم هستن! :-)))

حالا اون عمه خانوم چرا برادرزادشون رو نمی شناختن عایا؟! مشکوکه مشکوک.. خانمتون کجان من با هاشون یه صحبتی داشته باشم.. ;-))))

پاسخ:
سلام

جریان سادات فرق میکنه! تبرک بوده خب ;)
بنظرتون اگه چند سال جوون تر بودن هم خانومشون همینجور ریلکس برخورد میکرد؟!!! :D


+
دیگه تاریکی هوا و کهولت سن و شوق و شادی بیش از حد ایشون رو باید در این قضیه مد نظر داشت دیگه!

اصلن هم ربطی به خوش تیپی ما نداشت! (آیکون خود چیز پنداری!)
یه ماااچ حلاله حالا!!
پاسخ:
والا ما هم همینو میگیم!
قبول نمیکنن که!!!

+
خدایی بیشتر از یه ماچ بود ^_^
۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۵۶ از تبار باران
خاطرات جالبی دارید و البته ادبیات جالب تر .
پاسخ:
و دوستان خواننده ی جالب تر تر

+
نظر لطفتونه
ممنونم
اللهم ارزقنا
پاسخ:
خدایا این بنده خدا به صورت کاملا غیر مستقیم و زیر پوستی اشاره کرد که دلش زن میخواد!

+
ببین خودت خواستیا!

بعدن گریه و ناله و نفرین نداریما!!!

گفته باشممممم
سلام




:)
نتیجه گیری اخلاقی این که ؛
خوش تیپی همچین هم که تصور میشه خوب نیست ...

+
خوبی خانم ها اینه که وقتی عروس میشن کسی اونا رو اشتباه نمی گیره :)

پاسخ:
سلام

لایک به این نتیجه گیری


خوشتیپی اصن خوب نیس به خدا
همش دردسره!
یه خاطرات تلخی داریم ما ازین قضیه که واقعا قابل بیان نیس(آیکون خود خوشتیپ پنداری)

+
اخیرا دیده شده اینقدر قیافه ها با آرایش عوض شده که شوهرشون اشتباه گرفتتشون!!!
عجب...

شمام که!

چطور دلتون اومد!؟
چندشم شد!!!!!!!!!!!!!!!!

تازه پنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه هزار تومن بی زبون رو الکی دادین رفت!!!!!؟

اصلا نتونستم خودم رو بگذارم جای شما و تصور کنم!
نه بجای ماچا!
نه بجای مذاکرات بعدش با وزیر جنگ!
پاسخ:
سلام

والا ما ندادیم!

همسرگرام با جبر گرفتن و بردن دادن!


+
خوبه بازم شما حقیقتو خاطر نشان میکنین

اصن هیشکی نمیتونه خودشو بذاره جای من!
حتی تصورشم سخته...
:)
۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۴ گمـــــــشده :)
من این پستو خوندم. نظر نگذاشتم؟
خخخخخخخ..عیب نداره الان گذاشتم.
چند وقته می خوام تحسینتون کنم بابت وقتی که بابت جواب دادن به کامنتا می زارین. و ایضا تشکر کنم ازین بابت. آدم حس می کنه طرف برای حرفش ارزش قائله و ایضا وقتی که برای نوشتن می زاره.
و همین طور باید بگم من از خوندن جواب کامنتا بیشتر حال می کنم تا خود پست.خخخخخ. بار علمی و خنده و غیره شون بیشتره..
:))
پاسخ:
سلام

یه چیزی هست تو عالم رفاقت به نام "مرام"
این مرام در واقع رفتارای دو طرف رو نسبت به هم شکل میده.

تو مرام ما دوستان مجازی چیزی کمتر از دوستان حقیقی ندارن(بعضا بیشتر هم دارن) و لذا از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردارند در نظر حقیر. تا حدی اگه جنسیت ها متفاوت نبود برنامه میزاشتم همه دوستان رو جمع میکردیم دور هم میرفتیم اردویی کوهی دشتی جایی واسه تفریح. یا حتی جمعشون میکردم دور هم واسه بحث و تبادل نظر و درد دل  حتی تر دیدن هم دیگه! حیف که نمیشه.


+
میگم میخواید من دیگه هیچ پستی نذارم؟!
همینجوری صفحه خالی ایجاد کنم هر هفته دوستان فقط بیان نظر بذارن!

موافقا دستشون بالا

تصویب نشد(با لحن لاریجانی)

(آیکون برجام تصویب کنی@_@)
ای وای! دلم سوخت واستون! :| بدشانسیه محضه :|
+ الان حالتون خوبه؟ :دی
پاسخ:
دل سوزی شما مایه ی تسلای خاطر بازمانده می باشد!

+
الان؟
کمی تا قسمتی ابری...

جاش تیر میکشه بعضی وقتا!!!
۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۲۴ پلڪــــ شیشـہ اے
خیلی موقعیت افتضاحیه!
خدا به شما و همسر بزرگوارتون باهم رحم کرده!
اگر به خاطر مذاکرات جانباز هم می شدید جا داشت. 
خب جا خالی می دادید. :|

یکی از آقایان اقوام هستند که بنده خدا خیلی توی دلشان هیچی نیست و کلا هر کسی دم دستشان برسد حسابی از فیض بغل و ماچ و بوسه مستفیض می کنند. هر بار هم یک قربانی جدید داشته این قضیه. هرکسی سابقه شون رو بدونه و خانم باشه از اون دور دورا باهاشون احوال پرسی می کنه. 


پاسخ:
سلام

افتضاح ماله یه ثانیه شه!

به همسرمون دقیقا چجوری رحم کرده؟ و ایضا ما؟!!!

شهید شدیم! شهیییییید...

از لنگه کفشای خانوم یا ماچای عمه خانوم؟! لا یمکن الفرار...........

+
عمه خانوم هم هیچی تو دلش نبود. من هی میگم ولی مگه باور میکنن!!!
۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۴۲ پلڪــــ شیشـہ اے
از اونجایی که یک عمه خانم جوان نبودند، دیگر اینکه از فامیل خودتان نبودند، وگرنه احتمال شهید شدنتان و بیوه شدن همسر محترمتان می رفت. ولی این آقایی که میگم از همون اول این مدلی بودن.الانم شاید50 سالشون باشه جناب دکتر.
پاسخ:
اوکی اوکی!

ولی اولا اگه جوون بودن اصن طرف ما نمیومدن و از شیش کیلومتری ما در میرفتن!
ثانیا اگه از فامیل خودمون بودن که محرم بودن دیگه! :)



آخ آخ بعضیا بنده خداها هیچی تو دلشون نیستا ولی اخلاقاشون اینجوریه!

ما یه جا مهمون بودیم (خب نمیشناختیمشون که اینجوری ان وگرنه نمیرفتیم!!!) زمانی که دختر خونه بودم ینی همون پسر خونه!
تا وارد شدیم یهو دیدیم یه ردیف زن و دختر بی حجاب اومدن جلو واسه دست دادن و سلام کردن!

من به بابام نیگا میکردم بابام به من!!!دقیقا اینجوری 0_0
اونا هم همه اینجوری ^_^

خلاصه یه چند ثانیه ای گذشت دستشون خسته شد! بی خیال دست دادن شدن و رفتن نشستن.

حالا فاجعه اش اینجا نبودا!

فاجعش سر سفره بود که اومدن نشستن جلوی ما و نشد یه لقمه ازون همه غذاهای خوشمزه رو بخوریم!

تو راه برگشت که به ابوی گرام اعتراض کردیم فرمودن بهتر!
کمتر خمس میدیم! (ولی خدایی به تعداد نفراتمون خورده و نخورده حساب کردن و خمسشو دادن)
عجب آدم سه نقطه ایه ها!
چرا فکر کردی خواستم جات باشم؟ یعنی یه لحظه هم به عکسش فکر نکردی؟ ای خدا!

خدا نحوا لازم شدم
خدایا ما که این نخبه رو شناخته بودیم و خودت شاهدی که اون کامنت رو صرفا برای تبیین و اثبات انحراف فکری این نخبه فرستادم وگرنه مارو چه به این ماچا!
خداجون میبینی، این نخبه ها اینجوری هستند!
خدایا نخبه است دیگه، چی کارش کنیم؟ باید باهاش مدارا کنیم!
از سر جوونی و بی تجربگی حالا یه چی گفت. خب بنده خدا نمیدونه اصن این راهی که ما میخوایم بریم راهی نیس که همراه داشته باشی... باید تک و تنها بزنی به جاده.. :)
خدا اینا رو از خودم نمیگما از بین حرفای یه نخبه فهمیدم وگرنه منو چه به این درفشانیا!

خدایا از انصاف هم نگذریم قبول دارم کامنت هم کمی بودار و مشکوک بود، ولی شد دیگه. این از دستم بر اومد

خدا بذار اینم درگوشی بگم شاید یه ذره عمیق تر هم فکر کنیم بیراه هم نگه ها! بالاخره با تجربه است نخبه است ایران دیده است اصفهانیه

خدایا میگن شقایق میخواد ببردمون اردو، برم نرم؟

پاسخ:
ما آن سه نقطه ایم که در انتهای خط
گاهی هزار حرف نگفته درون ماست (اینو همین الان یهویی گفتم. حال میکنی طبع شعریو!؟)


کارای خدا اینجوریاس
شوخی جدیش معلوم نیس

مام اولش شوخی کردیم با خدا!
بعد یهو جدی جدی شد و دیدیم نشستیم سر سفره عقد و نه راه پیش داریم و نه راه پس!

حالا شما هم هی ازین شوخیا با خدا بکن ببین چه بلایی سرت میاد! والا...

+
اصن اگه شما نیای که هیشکی رو نمیبرم که! ^_^
ادامه گفتگو با خدا

خدایا انحراف این نخبه یکی دو تا نیست که! عبارت بعد از "بع له" مشکوکه!
پاسخ:
عه!

حاجی شما اولین کسی هستی نکته تستی رو گرفتی ها!

ماشالا به هوشت(+لحن کروبی تو مناظره!)


شما خوبه بهانه داشتید که بگید با دوماد اشتباه گرفتنتون !

بابای ما رو که همین جوری ماچ میکنن !!!!!!!!!
 دیگه وزیر جنگ هم کاری نداره :))))))))))))))

( حسادت خوب نیستااااا )


حالا جدای از شوخی غرب کشور این چیزا کاملا عادیه.بالاخص برای قدیمی ها و روستایی هاش. اصلا دست دادن به نامحرم گناه نیست !!!!!
کلا به پیرمردا که بااااااااید دست بدی .. اصلا دست ندی اوج بی احترامیه !!! ( به شرطی که خودشون اول دست دراز کنن )  پیرزن ها هم که ... کلا ماچ میکنن با همین مختصاتی که شما فرمودید ..

اگر از بچه های غرب بودید ؛ عادی بود :)
اما اصفهونی هستید و ...
 جا داشت که حتی شهید از این جنگ بیرون بیایید ... ( و به آرزوتون برسید .. )

پاسخ:
سلام

بنده خدا بابای شما!
چه زجری می کشن پس!!!

این ریاضتا و زجرها ثواب جهاد داره ها... :دی


+
عه!
اینجوریاس اونجا؟

زودتر میگفتید تو انتخاب رشته دکترا دانشگاه کرمانشاهو میزدم!!! :)


++
جا داشت؟!
کجای کارید که شد آنچه باید میشد!

بنده الان از بهشت خدمتتون هستم و دارم پاسخ میدم ^_^
سلام
قلم بسیار جذابی دارید
این قسمتش خیلی با حال بود:
نیگام افتاد به یه نفر!

اگه گفتید کی؟


بع له


بانوی اول دربار!

قلموتون در ره رشد و تعالی همیشه سبز باد انشالله

پاسخ:
سلام

نظر لطف شماست

ممنونم
در آستانه روز ملی فناوری هسته‌ای صورت گرفت
اخراج گازانبری متخصصان هسته‌ای

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/155704



پاسخ:
حقشونه خب

یه مشت بی سواد بدردنخور افراطی بودن

اصن چه معنی میده کار تحقیقاتی و علمی
اونم درباره هسته ای!

والا...
به نظر شما چه هدیه معنوی یا مادی ای میتونه جذاب ترین هدیه برای یه مرد باشه؟
پاسخ:
با توجه به اینکه ما مردها اصولن موجودات فرهنگی و اهل کمالات هستیم بهترین هدیه بعد از جوراب و زیرپوش میتونه کتاب باشه! ^_^

لال شم اگه دروغ بگم

عه! ابا.. بَ.. عه... ابَ... عااااااااااا
یادم رفت بگم لطف کن خلاصه یا کامل برنامه هایی که این روزا اجرا کردی برامون بذار
پاسخ:
سلام

بروی چشم
این هفته اهوازم

هفته آینده مناظره بادکتر بهشتی پور زنجان

سلام علیکم
اول انتخاب نام وبلاگتان برایم عجیب بود (چون نام شقایق را معمولا خانم ها انتخاب می کنند.) که سر درآوردم از اینجا، بعد هم عنوان پستتان.
تا همین الان اینقدر خندیدم که خاطرم نیست تا حالا برای یک پست وبلاگی و نظراتش مسرور شده باشم.
خدا دلتان را شاد کند.

شما یک موقعیت خیلی وحشتناک رو بسیار بامزه توصیف کرده بودید. حالا همسر گرامی تان هم اینجا را میخوانند با این نظرات؟ :)  من در موقعیت عکسش می میرم و زنده می شوم. حتی در حد یک لحظه نگاه یا لمس بی جا، دیگر با این ماچ  های آبدار... خدا برای کسی نخواهد، چه عمدا چه سهوا

در مورد آخرین پاسختان، پدرم اگر وقتی در باز می شدو با چنین صحنه ای روبرو می شد، از همان دم در برمی گشتند ومی رفتند. فرقی هم نداشت فامیل خودشان باشند یا مادرم، الان همه می دانند حتی اگر دفعتا جلوی پدرم بی حجاب ظاهر بشوند، پدر می رود توی یک  اتاق می نشیند وبیرون نمی آیند...

تصمیم گیری و عکس العمل مناسب در این لحظه ها، خیلی کار سختی است. ان شاءالله دگیر برایتان اتفاق نیفتد.
ملتمس دعا
پاسخ:
سلام

والا ما موندیم تو کار دنیا!
هر چی اسم خوبه خانوما میذارن رو خودشون. اسم گل و این چیزا!
سوسن خانوم. شقایق خانوم. دنیا خانوم. هستی خانوم. خاله مهتاب. 

هرچی اسم داغونه نسبت به میدن به مردا!
آقا دزده! آقا گرگه! آقا خرسه! و از همه بدتر آقا خره!!!

خلاصه اینکه شقایق قبل اینکه اسم خانوما باشه اسم یه گل بود!
مام اول گذاشتیم شقایق بعد کم کم سر و کله چند تا خاستگار سمج پیدا شد! ما ناچار شدیم اسم رو تغییر بدیم به مردی بنام شقایق!!

+
نظر لطفتونه واقعا
همسر گرام هم یواشکی میخونن :)

حق دارین خب. والا منم میخواستم بمیرم و زنده بشم ولی عمه خانوم مهلت نمیداد اصن ^_^

++
مام میخواستیم برگردیم. یه مسایلی پیش اومد که نشد!

+++
واسه گرگ بیابون هم پیش نیاد چه برسه ما!
والا...


صحبت های شنبه شب آقای صالحی در گفتگوی ویژه خبری رو دیدین؟
نظرتون چیه؟!
پاسخ:
سلام

نظری ندارم
ایشون رو ارجاع میدم به قسم های جلاله ای که یاد کردند در مجلس!
لاجرم مه بوس را محبوس کرد
حجب ابر و غیرت استاره اش

چون چشید از بوستانش بوسه ای
ضرب بیل باغبان شد چاره اش

این دو بیت ضعیف و سخیف الآن به ذهنم رسید
ولی اینجوری که شما تعریف کردی، باغبان جای عمع خانم، درخت رو به چوب بست، ستاره هم ماه رو پاره پاره (مهپاره) کرد!
پاسخ:
سلام

حاجی این ضرب بیل باغبان رو خوب اومدی ولی عمق فاجعه رو نمیتونه برسونه هنوز!!!
:)

+
ممنون
شمام طبع شعری فعالی دارینا!
برادر یه کلام بگید برنامه رو ندیدین، دیگه ارجاعش میدم و اینا بهانه است.دروغ داشت میگفت یعنی دیگه؟!!
پاسخ:
تیکه تیکه دیدم. کامل ندیدم.
ایشون هم تیکه تیکه فرمودن. کامل نفرمودن.

ینی یه تیکش رو فرمودن بقیش رو نفرمودن.

ایشون غالبا طوری صحبت میکنن که نه راست گفته باشن نه دروغ!
"شمام طبع شعری فعالی دارینا!"

نه اتفاقا
از پایان دوران دبیرستان تا این شوخی چند وقت پیش با شعر شما یادم نمیاد این مدت شعری گفته باشم

دبیرستان که بودیم یکی دو تا رفیق شاعر داشتیم،
زنگ تفریح ها شعر حافظ و سعدی رو می گرفتیم و نقیضه ش می کردیم و گند میزدیم بهش!

منتهی بعد هر کی رفت سی خودش، رفیق صمیمی شاعر هم دیگه به تورم نخورد

بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
(الکی مثلا استعداد دارم امکانات نیست!)
پاسخ:
البته این طبع بیشتر در جفنگیات فعاله! حالا اگه بخوایم چار بیت درست و حسابی بگیم بابامون میاد جلو چشمون!


عه!
مام همینکارو میکردیم البته با شعرای توی کتاب ادبیات!

البت چون خیلی هنرمند بودیم و تو نقاشی هم دستی بر آتش داشتیم کل آدمای داخل کتاب رو هم مورد عنایت قرار میدادیم! لذا همه ی شخصیت های کتابهای ما یا ریش داشتن یا سیبیل :)


+
الحق که استعداد دارین :)
البته یه مورد استثناء داره درباره همین که فرمودید هر چی اسم خوبه، مال خانم هاست، و هرچی اسم داغونه نسبت به میدن به مردا!

عمو نوروز و ننه سرما...
تازه بابا نوئل هم هست. :)


پاسخ:
سلام

ننه سرما که خوبه که!

طی تحقیقاتی که ما انجام دادیم فقط یه مورد نقض پیدا کردیم اونم خاله خرسه هستش!!! ^_^

عمو نوروزم بیچاره یه آدم فقیر و در به دره!

بابا نوئلم که واسه خارجیاس! واس ما که چیزی نیاورده تا حالا :)
جفنگیات که البته
جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم

تو نقاشی اروپا یه اتفاقی افتاد یه زمانی ،

داوینچی و میکلانژ و اینا اومدن، نقاشیاشون بیش از حد خوب و خفن و قوی بود
بعد از این دوره، نقاشای بعدی دیدن واقعا هر چی زور بزنن به پای اینا نمی رسن و دیده نمی شن

شروع کردن به ناموزون و نامتعارف نقاشی کشیدن، که مثلا سبک جدیدی آوردیم
در اون میدان نمی تونستن رقابت کنن، میدان جدید و جفنگی ایجاد کردن برای دیده شدن

حکایت حافظ و سعدی و مولانا و جفنگیات ما هم همینه
شعر نغز از دهانمون در نمیاد، جفنگ می بافیم که مثلا ما هم بله


کتاب درسی رو بیشتر دوران راهنمایی عنایت داشتیم به اشعارش
مثلا یادمه شعر ای دیو سفید پای در بند مرحوم بهار رو مورد عنایت ویژه قرار دادم
به تشویق بچه ها، از معلم ادبیات اجازه گرفتم که در کلاس بخونمش
نشاط بسیار رفت و نعره ها زدند، منتهی دبیر خیلی خوشش نیومد از این کار

تو نقاشی که اصلا کل ننداز مهندس
من بی هنرم اما بغل دستیم کاریکاتوریست بود
کتاب که جای خود،
موقع درس از گفته های دبیر کاریکاتور و کمیک استریپ می ساخت
کلی کاریکاتور از رستم و سهراب و رودابه و سیاوش و رخش و... داشتیم از زنگ ادبیات

کل دوران دبیرستان ما ته کلاس سرمون پایین بود و بی صدا قهقهه می زدیم

+نه، خوشم اومد! اهل دلی!
پروانه چو پروانه ببیند خوشش آید!

پاسخ:
آقا شما کارتون درسته

یه وقت فک نکنید به خاطر شباهتای زیاد با خودم میگما!

کلن اینجوریه!^_^

+
پروانه خخخخخخخخخخخخخ
بسی خندیدیم ... دلتان شاد! :)
پاسخ:
شادی هایتان مستدام ان شاالله
تو این پست بحث ادخال سرور شد یاد یه روایتی از کافی افتادم گفتم اول صبحی یه ادخال سروری تو دلت با کلام اهل بیت ایجاد بشه :)

از امام صادق علیه السلام تو یه روایت طولانی نقل است که حضرت فرمودند

وقتی خداوند مؤمن را از قبرش خارج میکنه تمثال یه جوان خوش چهره ای هم با او از قبر خارج میشه و او را همراهی میکنه و پیشاپیش او حرکت میکنه در هر کدوم از هراسهای روز قیامت به اون مؤمن میگه نترس غم نخور و اونو به شادی و کرامت خدای متعال مژده میده تا جایی که بین یدی الله میرسه و اونجا به آسانی ازش حساب کشی میشه و به بهشت هدایت میشه و همچنان اون تمثال همراشه. ازش میپرسه تو کی هستی؟ میگه من او شادی هستم که تو دنیا به دل برادر مومنت وارد کردی خدا منو از اون شادی آفریده تا به تو مژده بدم

البته پر واضحه که منظور از شادی الزاما خندیدن و خندوندن  نسیت کار یکی رو راه انداختن هم باعث ادخال سروره. مثلا به من وام بدون بازگشت بدی من چقدر خوشحال میشم یا مثلا مهمونمون کنی یا اردو ببری به خرج خودت و ...

کارهای زیادی هست که بشه انجام داد مهم اینه که انتخاب و عملیشون کنی و فقط به خندوندن اکتفا نکنی ثوابش هم بیشتره امتحان کن
پاسخ:
یه حدیث هم از بنده هست که میگه نهی از منکر با مشت و لگد ثوابش از ادخال سرور بیشتره!

وات ایز یور "نظر"؟!

+
هیچ وقت یه اصفهانی رو تهدی...ببخشید تحریک نکن! (+لحن ظریف)
مای نظرم مثبته
فقط بوگو الان در چه مورد نهی از منکر لازمی؟

عودااااااااااااااااا
پاسخ:
ما مجری نهی از منکریم خودمون داداش

تو خودمون دیگه منکری نمیبینیم که نیاز به نهی داشته باشه!

بیشتر کار دوستان رو راه می اندازیم :)

غوداااااااااااااااااااااااا
وای خدا مردم از خنده حتما رژ لبی هم شدین؟ خخخخ
من اگه بودم چشمای شوهرمو درمیاوردم اصل کار که حرفای خانومتون بود که ننوشتین!
پاسخ:
خخخخخخخخخ (بماند^_^)

گفتیم مثه اصغر فرهادی پایان باز بذاریم قضیه رو!!!!
من خیییییییلی دلم میخواد بدونم واکنش همسرتون چی بود،میشه لطفا بگین؟؟؟

میگم چرا اینقدر زورتون گرفته که پنجاه دادین؟؟؟مگه زیاده، ما تو عروسیامون زیر پنجاه، به کسی کادو نمیدیم، حالا میخواد از اقوام درجه یک باشه یا درجه شش...میخواد دوست باشه یا همسایه...
البته منظورم از ما، خانوادم هست، بعضیا هم هستن زیر پنجاه کادومیدن.
ولی از نظر خانواده من خیلی زشته کم تر از پنجاه برای کسی. کادو برد.
پاسخ:
همینقدر بگم که هنوز بعد چند سال جاش هست :))))))



آخه اون زمانا پنجاه خیلی بود!
حالاس که با یه پنجاه تومنی میری سوپری با دو تا پفک و یه پاکت شیر میای بیرون و تمام!


الان دیگه واقعا پنجاه ببریم برا کسی زشته! ^_^
حداقل پونصد :)))))))))))))
اخرین جمله تون به کامنتم  عالی بود،عالی :)))))))))))))

حقیقتش رو بخواید بعد از گذاشتن کامنتم میخواستم بیام ازتون عذر خواهی،ولی یادم رفت«باور کنین جدی میگم»چون بعد ارسال کامنتم احساس کردم که وقیحانه حرف زدم اگرچه واقعا منظور بدی نداشتم....در هر صورت شرمنده...بسیار شرمنده....حلال بفرمایید ...
کامنت اخری کامنت منه...
پاسخ:
اختیار دارید. این چه فرمایشیه!

بزرگوارید شما :)

فقط کاش شماره گذاری میکردید


الان هفت هشتا دوست عزیز با اسم ناشناس میان اینجا 
چندتاشون آقا هستن چندتاشون خانوم

من الان واقعا قاطی کردم کدوم کدومه!

اگه شماره گذاری میکردن که مثلا ناشناس 1 و ناشناس 2 و ... بهتر میشد :)
۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۲ ام شهرآشوب
خیلی بامزه بود

این چه عمه ای بوده که پسرداداش خودشو نمیشناخته!!؟؟؟
پاسخ:
تاریکی هوا و کهولت سن و شوق و شادی زیاد و کت و شلوار پوشیدن ما و ....

کلا کائنات دست به دست هم دادن که این بلا سر ما بیاد :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">