مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

جرج جرداق مسیحى :

O'Ali

If I say you're superior to Jesus Christ, my religion cannot  accept it!

If I say he's superior to you, my conscience won't accep it!

I don't say you're God!..So, tell us yourself,

o'Ali:Who are you?!          

 

عید غدیر خم بر شما و خانواده ارجمندتان خجسته و فرخنده باد

مردی به نام شقایق
۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۳ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۶ نظر
مردی به نام شقایق
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

سلام

حس مالکیت

اولین حسی بود که نمود بیرونی داشت در دختر ما!

فرهنگ لغت حنانه خانوم به ترتیب اولین کلماتی که میگفت اینا بود:


عَم: کلا به هر چیز خوردنی اطلاق می شود

بابا: بدون شرح :))

نه: اوایل در جواب هر سوالی مطرح میشد اما کم کم جایگاه اصلی خود مبنی بر نفی را پیدا کرد.

مَننننههههه: (با تشدید نون) معادل با Its mine

بدههههههه: معادل با Give me

ماما: مادر!

سرتکون دادن: به معنی تایید و بله!

نوخام: این کلمه که با لبهای کاملا غنچه ادا می شود معادل است با I dont want



بیشترین کلمه ای که توسط حنانه خانوم ما این روزا استفاده میشه اینه: "منننههه"! 

این رو اینقدر غلیظ و پشت سر هم تکرار میکنه که گاهی وحشتناک میره رو اعصاب!

اوایل صرفا برای نیازش به یه چیز یا اسباب بازی میگفت. اما الان بسیار بیشتر و حتی نسبت به همه چیز!


این نکته برام جالب بود که احساس مالکیت اولین حسی بود که بعد از احساس به نیازهای اساسی مثل غذا خوردن و محبت دیدن در رفتار دخترم بروز پیدا کرده و بسیار هم قوی هست.

وقتی هم که بهش میگم مثلا موبایل بابا مال شما نیس و مال باباس خودشو لوس میکنه و میگه نه! منننهههه!


البته اینطوری هم نیس که هر چیزی بخواد رو بهش بدیم. گاهی هم جلوش وایمیسیم که بدونه هرچی خواست قرار نیس بهش برسه! حتی با گریه و این جنگولک بازیا!


+

جالبیش اینجاس که این منننههه رو هم برای اشیاء استفاده میکنه هم من!

تازگیا دو دقیقه خانومم کنارم بشینه مثه آژانا بدو بدو میاد و منو بغل میکنه و چش تو چش مامانش میگه منننننههههههه!

بعدم میره هولش میده میگه پاشو از کنار بابای من! خخخخخخخ!!!


ینی تا حالا تو عمرم اینقده رقابت نبوده بخاطرم! 

حتی زمان مجردی! :)



++

کاش میتونستم بهش بفهمونم باباجان!

تو این دنیا هیچ چیز مننننهههه نیس!!!

همه اش اونننهههه!


هوووووو...

مردی به نام شقایق
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۳ موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۳۰ نظر

سلام


مدتیه مجدد ثبت نام کردیم کلاس زبان. یکی از خانومهای همکلاسی تو یه دوره ی صنعتی معرفی کردن و ما هم رفتیم تعیین سطح!


یادمه بچه بودم رفتم تعیین سطح گفت اینترمدییت هستی!

تو دانشگاه هم که رفتم تعیین سطح گفت اینترمدییت هستی!

بعد از دانشگاه هم که رفتم تعیین سطح گفت اینترمدییت هستی!

خلاصه این سری هم مطمئن بودم همین رو میگه ولی در کمال ناباروری (ناباوری!؟!) گفت پری اینترمدییت هستی!


ازین که یه تغییری در سطح زبانم ایجاد شده بود بسیار خوشحال بودم هرچند منفی! :)


خلاصه ثبت نام کردیم و یه گونی پول هم ریخیتم نقدا به حساب(این قسمت علم آموزی رو اصن دوس ندارم) و رفتیم سر کلاس!

چشمتون روز بد نبینه!


یه کلاس شیش نفره! که فقط من و استاد آقا بودیم!!! بقیه بلااستثنا دخترخانومای سن بالای ساپورتی دماغ عملکرده!

(یکیشون که بنده خدا وقتی کنار آدم میشینه انگار فرنیس کوره های پتروشیمی شیراز روشن شده! فیس فیس صدا میده دماغ عمل شده ی مبارک! من نمیدونم این دکترای بینی چیکار میکنن پس!!!)


خلاصه یه عذابی الیم (علیم؟! حلیم؟!) شده این کلاسه! از طرف متدشون خیلی عالیه و واقعا خوب کار میکنن!


اول کلاس همیشه یه آهنگ میزارن برای ترنسکریپشن! غالبا هم از بانو عَدِل و ریحانا و جنیفر لوپز!!!

بعد مثلا ما داریم حین گوش کردن خفن ترین آهنگ سال بانو جنیفر! ترجمه میکنیم که میرسه به اینجاش که من الان اومدم کف سالن دنس! حالا تو بیا جلو دستاتو بنداز دور کمرم و .....


بعد استاد میگه مستر حیدری یو پلیز! و پنش تا چش هم خیره میشه به آدم که معنی کنم و توضیح هم بدهم!!!


ازین مصیبت عظما (عذرا؟! بزما؟!) که بگذریم میرسیم به بخش فیلم! روزی بیست دقیقه فیلم باید ببینیم و سامری شو تعریف کنیم! سری قبل از بیست دقیقه نیم ساعتش اتاق خواب بود!!! اول جلسه دوباره استاد میفرمایند که مستر حیدری یو پلیز!


خواهران مکرمه ی همکلاسی هم اذعان میکنند که بسی باحال بود این قسمت!


ازین قسمت هم میگذریم و میرسیم به برنامه مفرح و جذاب ورد آن دِ استریت ساخته ی بی بی سی!

در این برنامه هم دختر خانومی در کمال زیبایی و طنازی مشغول آموزش هستند البته برادرشون هم هستند که خب کم از خواهر ندارن به چشم برادری!


این بار استاد رو میکنند به یکی از خواهران عزیز و میگویند آیلین یو پلیز! (خدایی نمیدونستم تا الان اینم اسمه!)

خواهر آیلین هم با ناز و عشوه ی شتری اذعان میکنند که استااااااااااااااد... میشه مستر حیدری پلیز!


و خب استاد هم روشون رو زمین نمیندازن و میفرمایند مستر حیدری یو پلیز اگین!



+

تا جوونید و به سن و سال ما نرسیدید اگه به زبان نیاز دارید برید یاد بگیرید!


++

کاش یه متد و برنامه ی بدردبخور برای یادگیری زبان بود. بچه های حوزه علمیه دارن کلاس ولی کاملا انحصاریه!

اونوخ بچه های مردم ناچارن برن تو این کلاسا و چه چیزایی ببینن و بشنون تا زبان یاد بگیرن.


+++

یه نکته ای برام جالبه

گویا یادگیری زبان به شدت روی سبک زندگی آدم تاثیر داره...

 

مردی به نام شقایق
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۱۹ موافقین ۱۷ مخالفین ۰ ۴۱ نظر