مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

بعدن نوشت:

بنام خالق شمس

این پست دقیقا در لحظه ای که بیاد دوستان مجازی بودیم نوشته شد آن هم با مشقت فراوان و از طریق موبایل!

دیر پاسخ دهی مارو دوستان به بزرگواری و خوبی خودشون ببخشن.

خدا قسمتتون بکنه سالی چند بار مشهد و کربلا و ....


مردی به نام شقایق
۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ نظر


پلمپ ، لغو ، تهدید...!!!

بی مقدمه سخن میگویم...

قصه ازآنجایی شروع شد که عده ای معدود که از جایی مخصوص تغذیه می شوند قصد برگزاری کرسی و مناظره با موضوع توافقنامه ژنو کردند که خب کاملا مشخص است ، مجوزی در کار نیست ....

برنامه لغو می شود ....

رئیس جدید و عزیز دانشگاه ما نیامده ، با مشی اعتدال در حال بستن دهان منتقدان است ...

بگذریم ...

درخواست مجوز جدیدی به هیئت نظارت دانشگاه ارسال می شود ؛ اینبار تریبون آزاد و سخنرانی ...

دوستان بسیجی با شرطی عجیب و بس غریب مواجه می شوند ...

"باید برنامه تان  تبیینی باشد و نه منتقدانه "

الله اکبر از این همه اعتدال ...!!!

و در موردی نادر از سوی هیئت نظارت اعلام می شود (تهدید می شود) که اگر برنامه تان کوچکترین نقدی به توافقنامه و دولت داشته باشد و خط دولت تضعیف شود من بعد تمام برنامه های بسیج لغو خواهد شد ...!

پی نوشت : به احتمال قوی برنامه سخنرانی از سوی بسیج در اعتراض به تهدید آشکار لغو خواهد شد .../

من : :(

ظریف: :)

شرمن: :)

روح توافقنامه :  :|  !!!*


*

نوشته های یکی از مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه اراک


پ.ن:

سلام بر دوستان

این آقایون همچنان مثل قدیم معتقدند که "یک بسیجی خوب ، یک بسیجی مرده است!"

 لذا برای بنده (خواهشا به دانشجو بودن بنده دقت بیشتری بفرمایید!)

شرط گذاشته اند که "بشرطی میتوانی در محیط دانشجویی حرف بزنی که حرف نزنی!!!!!"

اصلا از این همه آزادی بیان و انتقاد پذیری آدم اشک در چشم که هیچ! در همه جایش حلقه میزند!


من واقعن نمیدانم اینکه یک نفر از روی متن توافقنامه ای که فتح الفتوح قهرمان دیپلماسی ایران است بخواند و بقیه گوش کنند ، چه ضرری به این دولت کریمه میزند؟!

یک دانشجو مگر چه خطری میتواند برای هیئت دولت داشته باشد؟!

و هزاران سوال بی پاسخ دیگر....

در نهایت بخاطر ایجاد شدیدترین فضای رعب و وحشت و خفقان و ایجاد عجیب ترین فضای امنیتی در دانشگاه ها توسط این دولت فقط به همین یک جمله بسنده میکنیم:

روحانی موچکریم...

+

ما برای مبارزه علیه ظلم نیازی به اجازه ی این آقایون نداریم!

پس با کمال افتخار و با تمام وجود یکشنبه و دوشنبه این هفته رو در خدمت دوستان دانشگاه اراک هستیم...

هرچه بادا باد....

+

چقدر این روزها بعضی ها


بوی سلیمان صرد خزایی می دهند


حسین(ع) در قتلگاه است


و آنان دعا گوی سالم رسیدنش................

(نسل60)

مردی به نام شقایق
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ نظر




پ.ن:
حسین جان...

من با تو زندگی نکنم پیر میشوم
بی تو من از جوانی خود سیر میشوم

...من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
 دارم به پای خویش سرازیر می شوم
مردی به نام شقایق
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ نظر


وسط جلسه آروم آروم اومد کنار میز من.
یه برگه از جیبش درآورد گذاشت جلوم و سریع برگشت سرجاش!
آخر جلسه بعد از سه ساعت! برگش رو خوندم و سوالاشو جواب دادم...

بعد از جلسه دم ماشین اومد سراغم.
با یه حالت ناراحتی و اضراب عجیبی گفت:
آقای حیدری الان من باید چیکار کنم تو این زمینه؟!!!

هم خندم گرفته بود هم داشتم شاخ در می آوردم...
بهش گفتم: عزیزم الان کلاس چندمی؟

گفت: دوم راهنمایی!
گفتم: اگه ازت یه کار مهم بخوام قول میدی انجامش بدی؟

چشاش یه برقی زد و با لبخند گفت: قول مردونه!
(دستش رو به نشونه قول دادن آورد جلو)

دست کوچیکشو گرفتم تو دستم گفتم:
فقط درس بخون... باشه؟!

یه جوری نیگام کرد...

ادامه دادم: قرار نیست با شهادت احمدی روشن کار علمی تو این مملکت زمین بخوره.
(بهش چشمک زدم و گفتم:)
ما همه مصفاییم. مگه نه؟

یه لبخند نازی نشست رو لباش...
هرچی زور داشت جمع کرد تو دستش و دستم رو فشار داد.

با یه حالتی که نمیشه وصفش کرد گفت: معلومه که هستیم...

گفتم: احسنت... رحمت به اون شیر پاکی که تورا خورد!
راستی حالا اسمت چیه؟

با همون خنده قبلی گفت: آقا مصطفا... آقا مصطفا...


و من کل مسیر برگشت تا خونه رو داشتم به همین کلمه  "آقا" فکر میکردم . چه واژه عمیقی... "آقا"...
و گاهی اشک...


+
خدا یه بنده های خاصی داره که در هیچ چارچوبی نمیگنجن!
بعضیا چقدر زود مرد میشن!!!
گاهی خدا بدجوری آبروی آدمو پیش خود آدم میبره!


پ.ن:
سلام
به لطف خدا یکی از بهترین جلساتمون دیشب بود تو خمینی شهر اصفهان! جایی که فکر میکردم نیم ساعت بیشتر نشه حرف زد! ولی به لطف خدا حدود 3 ساعت صحبت کردیم. بعد از جلسه یه سری پیرمردا و رزمنده های زمان جنگ و یه سری هم جوونای اونجا جمع شدن دورم و شروع کردن به سوال و جواب...

از نوع زاویه دیدشون و دغدغه هاشون دهنم باز مونده بود!
اصلن فکرش رو نمیکردم اینقدر عمیق به قضایا نگاه کنند...
یه کلمه میگفتیم تا ته خط رو میگرفتن... عجیب بود واقعن.

به قول خودشون بی سواد بودن ولی بصیرتی که این بزرگواران داشتن رو من تا بحال ندیده بودم...
خلاصه اینقدر انرژی گرفتم که الان از تو فضا دارم خدمتتون این متن رو مینویسم!

این آقا مصطفایی هم که این برگه رو داد تو همین جلسه بود!

با همه سختیاش خدا خاطرات قشنگی این روزا برامون تدوین میکنه.

خدایا شکر اگر به اندازه یه سر سوزنی بتونیم دل نائب امام زمانمون رو شاد کنیم.

دوستان حتما میدونید که باید دعا بفرمایید دیگه!
لذا بنده دیگه هیچی نمیگم....

یا علی رو عشقه...

مردی به نام شقایق
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ نظر
وقتی برنامه هایت یکی یکی توسط مسئولین لغو میشود

وقتی دانشگاه به طرز عجیبی امنیتی میشود

وقتی برایت پرونده امنیتی درست میشود

وقتی شماره تلفن همراه شخصی ات کنترل میشود

وقتی حتی نفس کشیدنت هم شمرده میشود

وقتی بخاطر گفتن حرف حق از دستت شکایت میشود

وقتی کار بعضی ها بجای شنیدن حرف حق تهدید و توهین میشود

وقتی......


تازه میفهمی آزادی بیان یعنی چه!

تازه میفهمی از بین بردن فضای امنیتی دانشگاه یعنی چه!

تازه میفهمی انتقاد یعنی چه!

تازه می فهمی دانشجو یعنی چه!

تازه می فهمی بی سواد یعنی چه!

تازه میفهمی .......


پ.ن:

لغو برگزاری مناظره دانشجویی «توافقنامه ژنو» در دانشگاه اراک


+

روحانی موچکریم!


++

رهبرا... من مصطفایی دیگرم فرمان بده...

اینا که هیچ!

کل عالم هم جمع بشن نمیتونن جلوی مارو بگیرن....


وقتی برای نبرد بزرگ آماده ای

چه باک که خونت در این راه ریخته شود...


دوستان دعامون بفرمایید...

مردی به نام شقایق
۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ نظر