مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

سبز/مشکی (ادامه پست قبل یه جورایی!)

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ
سلام

تازگیا دلم تنگ میشه برا فحش خوردن ناحق!

یادمه یه بار سر کلاس مکانیک سیالات دکتر شین اومدن و شروع کردن با ماژیک سبز نوشتن. بچه هاهم اعتراض کردن که نمیشه رو تخته نوشته هارو خوند با این رنگ.

ایشون هم خیلی ریلکس گفتن من تا آخر انتخابات با سبز مینویسم.

هرکی مشکل داره بره بیرون!!! (سر امتحان هم با شال و دستبند و کلا همه چی سبز اومد!!! اینجوری)

خلاصه ساعت بعدی کلاس که اتفاقا ساعت آخر هم بود و آموزش تعطیل! یه بنده خدایی(بماند کی!) ماژیکو دودَر کرد و دوتا ماژیک مشکی گذاشت جاش!

بنده خدا استاد اومد و هرچی گشت ماژیکای محبوبش رو پیدا نکرد و ناچارن با مشکی شروع کرد به نوشتن!

اون بنده خدا

استاد

بچه ها

ماژیک سبز

یه بنده خدایی(باز هم بماند کی!) گفت:

 استااااد! از دنیا رفتن؟ آخییییییی... حیف شداااااا... انشاالله غم آخرتون باشه!
و صدای خنده کلاس را منفجر ساخت...

اون وسط یه سری خانومای سبزپوش کلاس برگشتن سمت ته کلاس و رو به همون بنده خدا فرمودن:

آاااازادی اندیییییشششششه با ریششش و پشم نمیشششششه(با ناز و عشوه خوانده شود لدفن)

+(کمی هم الفاظ نامناسب که به دلیل عبور و مرور خانواده ازین مکان امکان نقل آنها نیست)

استاد هم با یه لبخند تلخی رو کرد به همون بنده خدا (و باز هم بماند کی!) و گفت:

تا وقتی امثال اینا تو دانشگاه هستن این کشور وضعش همینه که هسسسسس

مارو میگی! تا بحال اینقد احساس هویت نکرده بودیم. جون حاجی تازه اونجا بود که دچار خود کشف شدگی شدیم و فهمیدیم که چقده مهمیم ما!!!

تازه اونروز بود که فهمیدیم دلیل این همه پیشرفت دانشگاه و علم و اینا از حضور امثال همون بنده خداس تو دانشگاه. (ر.ک: هسته ای ، سلولهای بنیادی ، ماهواره ، نانو و...)


خلاصه تا آخر کلاس در حالت خرکیف(بخوانید شادمانی مفرط) بسر بردیم.

و هنوزم که هنوزه با حضور خود به پیشرفت دانش و دانش گاه ها کمک میکنیم.


+ما متعلق به همه آحاد مردمیم!

 اصن ما خاک کف پای مردمیم!

اصن داغونیم آقا برا مردم... له له مردمیم جون شما...

اینا هم تقدیم به همه مردم

کاندیدای مردمی... مهندس حیدری


++خدائی شما هم مثل منید؟ وقتی میاید اینجا تا نیم ساعت حباب میترکونید؟!

خعلی باحاله جون حاجی

۹۲/۰۵/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۱۴)

سلام
اخوی شما فرض کنید ما اصلا نفهمیدیم این "بماند کی ها" چه شخصی میباشد!

چه دکتر ضایعی بوده...
با شال و دستبند سبز؟!
انشاالله ادامه تحصیل میدین ایندفعه بارنگ بنفش مواجه میشید
خر کیفیتون ادامه پیدا میکنه انشاالله...

پاسخ:
پاسخ:
سلام

متاسفانه یکی از قوی ترین اساتید مکانیک سیالات بود! خیلی هم خوب درس میداد...
ولی بزودی آقای مهندس حیدری(دامت برکاته) جاشو پر میکنه (ینی کشته مرده این اعتماد بنفس خودمم جدن)

شال و دستبند سبز اساتید که تو دانشکده فنی طبیعی بود!
علنا کلی چیز بار بچه های ما میکردن و....

خدا از دهنتون بشنوه.
ان شاالله بزودی با این پدیده آشنا میشه آموزش عالی کشور:

آقای دکتر حاج علی آقای حیدری(دامت برکاته)

یاعلی
با کمال پوزش این حبابها در حالت عادی قشنگن ولی وقتی آدم میخواد دو کلمه بخونه ......نه!
یا علی

پاسخ:
پاسخ:
سلام

خدائی تا حالا به اینش فک نکرده بودم!

شاید بخاطر اینه که خودم مطالب خودمو که دوباره نمیخونم که!

فقط میرم تو وبلاگ خودم حباب میترکونم!

بزودی یه برنامه براش میریزم.

ممنون بخاطر نکته ای که گفتین. همیشه استفاده میکنیم از نکاتتون

یاعلی
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۷ پلک شیشه ای
سلام علیکم
شما چه قدر پر ماجرا بوده دوران زندگیتون
این حباب ها هم آدم و مجبور میکنه به جای خوندن مطلب وایسه اینا رو بزنه له کنه
زمان انتخابات یکی از اساتید ما پشت در اتاقشون عکس میرحسین میچسبوندن
البته این برای یه چند سال پیش از ماست
سپس بچه ها فورا میرفتن عکس رو برمیداشتن و دِ فرار
بعد استاد میاد توی کلاس میگه
یعنی چی اینجا ما آزادی بیان نداریم
هرچه عکس نامزدِ محبوبمون رو میچسبونیم فِرت میان میبرنش ...


کلن این طایفه خنده دارن
بماند که اشک مردم رو روز عاشورا در آوردند
که خدا لعنتشون کنه

خداقوت
یاعلی(صلوات برای فرج)

پاسخ:
پاسخ:
سلام

پ چی فک کردین؟!شخصیت آقای همساده رو از روی زندگینامه بنده ساختن.

اتفاقا حبابهارو برا همین گذاشتم! مطالب که بدرد نمیخوره. گفتیم حداقل حباب بترکونن حوصله مردم سر نره...

اینا که فرمودید مثه این میمونه که جلوی یه قاتل حرفه ای زنجیره ای بگید واااای آقای قاتل! نمیدونی من چه جرم سنگینی مرتکب شدم!!! من دیشب که کسی خونمون نبود تو پارچ آب خوردم...

کار ما ازین حرفا گذشته! همین که اخراج نشدیم از دانشگاه شانس آوردیم...
ولی خدائی با همه دردسراش خیلی حال کردیم ما و رفیقامون. خیلی چیزا هم یاد گرفتیم.

باهاتون خیلی موافقم(کلن این طایفه خنده دارن)

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۰ جوان انقلابی
آقا خعلی باحال بود :)

تو دانشگاه ما هم ازین آدمایی که باعث این وضع جامعه شدن متوسطه ولی زور یه گردان رو دارن! :)

مگه کسی میتونه بگه جیک! :))

پاسخ:
پاسخ:
اصولن بر و بچ با صفا زورشون زیاده!

البته تو دانشگاه ما زیاد کاری به کسی نداشتیم. واسه همین جیک جیک زیاد میکردن!
وقتی هم داشتن اخراج میشدن(البته بخاطر مشروطی های متوالی و پرونده منکراتی و اینا!) این شعرو میخوندن:

من که جیک جیک میکنم برات..... بذارم برم؟ (با گردن کج و با حالت التماس خوانده شود!)

آره داداش. اینجوریاس...

یاعلی
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۳ جوان انقلابی
عه! راس میگی این حبابا میترکه!! :)

چه باحاله :)

حالا این قلبارو کی میکنه تو حباب میفرسته بالا؟! هان؟! ()

پاسخ:
پاسخ:
کی؟

مدرسان شریف!!!

کجا؟

مدرسان شریف!!!

هان؟

مدرسان شریف!!!


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


حاجی خوب شد دیدی آخرش حبابارو!
ینی دقت در حد تیم ملی بلغارستانه ها...

مخلصیم داداش

یاعلی
مگر میشه در دانشگاه استادی این طور راحت موضع بگیره ؟؟ :|



پاسخ:
پاسخ:
سلام

موضع؟!

64 تا از هیئت علمی دانشگاهمون لیست نوشتن امضا کردن بصورت رسمی حمایت کردن از آقایون فتنه گر!

حتی تو امتحانا هم با دستبند و شال سبز میومدن و هر کس هم پرچم ایران بسته بود بهش تیکه مینداختن!

اینا حیا میا و اینا سرشون نمیشد!

هنوز که هنوزه از حرفا و کارای اشتباهشون پشیمون نشدن بعضیاشون.

اصن واسه همینه میگم بچه های ما باید بهترینهای علمی و پژوهشی و... دانشگاه باشن. کرسی استادی دانشگاه مال آدمای اهل فکر و اهل علمه!

نه یه مشت فرنگ رفته ی خود باخته ی بی عرضه که با کلی مدرک و مقاله و اینا تو صنعت کشورمون بخاطر بی عرضگیشون حتی تره هم خورد نمیکنن براشون!

ما که هدف میان مدتمون همین سیستم استادیه ان شاالله به لطف خدا

شدید هم داریم تلاش میکنیم براش

شما هم دعا بفرمایید بشه که بشه.

یاعلی
السلام بر رفیق شفیق خودمون.
حالی دادی اساسی از اون زمون/خوشمان آمد.به قول بچه ها ای ول ای ول ای ول حاجی مون یله ای ول!
ولی خدائی اگه الان دانشگاه بودیم حالش بیشتر نبود؟.چی بود اون زمون دست و پای همه بسته بالا شکسته بچه ها خسته رفقا دسته به دسته پیشمون کسی نشسته(ننشسته!)
بازم که از تولید علم و از این چیزا گفتی..!انشاالله که برسی و البته به صورت شهید
"ارزش جهاد به قدر شهادت و حضور و بینشی است که در تو ایجاد می کند و این است که باید شهید شد و جهاد کرد،نه آنکه جهاد کنی تا به شهادت برسی"
خودت چطوری؟اصل حالت خوبه!

پاسخ:
پاسخ:
بح بح سلام ممدجون گل گلاب!
خب الانم میریم دانشگاه! مگه چیه؟

به لطف خدا اول مهر خانوادگی میریم دانشگاه! (همه اوا ازدواج دانشجویی میکنن بعد میرن دنبال زندگی! ما اول زندگیو شروع کردیم. حالا دوباره میخوایم برگردیم سیستم دانشجویی! خدا بخیر کنه دادا!)

اونوخ دست ما بسته بود؟! شوما که خودتون میدونید که!!!!!!!!!
هر جا خرابکاری میشد دست ما نبود توش؟! (بقول حاجیان دونفر نخبه دانشگاه!)
خوبه بچه ها خسته بودن! اگه خسته نبودن چه بلایی سر دانشگاه می آوردن؟!

ما کلن زنجیر شدیم به تولید علم و این صوبتا. دعا کن به اهداف برسیم. خیلی وضع خرابه ممد. خیلی....

اصل حالم؟
عالی ام
ینی خدا یه جوری داره بهم حال میده که سابقه نداشته.
خدارو شکر همه چی خوب و عالی و روز به روز ان شالله بهتر و بهتر تر...

شهادت نصیبمون ان شاالله
یاعلی
عه
پس یه کم از این اعتماد به نفستونو بدین به ما شاید یه فرجی شد تو کارمون
والا

پاسخ:
پاسخ:
علیکم ال عه!

باشه

اصن همش مال شما.

کادو کنم؟

والا...

انگار اصن جدی نگرفتین جملات آخریو ها!

ما داغون مردمیم.
دااااااااااغوووووووون

اوهوم؟
سلام
خدا خیرتون بده ...اون موقع ما مدرسه می رفتیم هنوز
کماندو ؟!نه بزرگوار...سوژه مون نکنید حالا...به مامانم گفتم کلی دعوام کرد که چرا و اینا ...پس فردا بیان حالتو بگیرند چی :|
این حبابا هم حسابی علاف (الاف؟) کرده مارو...از اون موقع که اومدم هییییییی دارم اینا رو می ترکونم !!!

پاسخ:
پاسخ:
سلام

آخی! مدرسه؟! خخخخخخخخخخخخ...
طوری نیست. بجاش حالا میرید دانشگاه دیگه!

بخاطر حبابها از طرف سازمان غنی سازی اوقات فراغت جوانان قراره بهم جایزه بدن!

بترکونین... حالشو ببرین...
اصن اینا رو گذاشتم برا تخلیه روانی بر و بچ...

یاعلی
سلام داداش
بسی مشعوف شدیم
البته این آزاد اندیشان سبزپوش به من محبت بیشتری داشتن و جلو یه جماعت بنده رو "خر دجالیه" خطاب کردن
مشعوفیم همچنان....
یاعلی

پاسخ:
پاسخ:
سلام عزیزم

عجب بی حیاهای بوقی بودنا! مادر نزائیده کسی به داداش ما ازین حرفا بزنه...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی نفس کششششش... بده من اون تیزی کپوری دسته زرده رو...
عکس بده داداش جنازه... نه ! اصن قبرستون تحویل بگیر...

اونی که گفتن خودشونن و ..... حیف که استادمون گفته شما لاطا دیگه حق ندارین فحش بدین(البت مگر در مواقع خاص!)

بعضی وقتا داداش با یه حرفی دل آدم بدجور میشکنه. این دل شکسته شدنه یه جورایی همون خالص کردن دله عزیز...
اینا نمیفهمن با این کارهاشون چه کمکی به رشد و تعالی ما میکنن.
البت اینا هییییییییییچی نمیفهمن!

خدا جا حق نشسته داداش

اصن همه اون حرفا که زدن مال من!
شوما گلی دادا!!!
میخامت

یاعلی
عه من دقت نکرده بودم میشه این حباب ها رو ترکوند! علم چه پیشرفت هایی که نکرده! :دی


راستی کنکور خانم چطور شد؟ نمیان دانشگاه ما؟

پاسخ:
پاسخ:
ینی من موندم شما با این همه دقت چجوری صنعتی قبول شدین؟!!!!


امروز براشون انتخاب رشته کردم.
دانشگاه شما؟!!! (من نمیدونستم مال شما بوده وگرنه زودتر خدمت میرسیم!)

خانوم ما انسانی میخونن! دانشگاه شوما نی می یان.
یاعلی
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۰ دل تنگ امام زمان عج
جالب بود ...
مردی به نام شقایق!!!!!

پاسخ:
پاسخ:
چه کنیم دیگه!

اینقده بهمون گفتن شقایق خانوم که ناچار شدیم یه شعر گفتیم در این باره که انشاالله بزودی میذارم اینجا و اسم رو تغییر دادیم برای رفع شبهات

دعامون کنین

راستی زیارت قبول

یاعلی
الان که نوشته را خواندم کلیک کردم روی حباب ها خیلی جالب است!
اصلا مشخص نبود که آن بنده خد ا که بود؟ و دیگر هیچ!

پاسخ:
پاسخ:
اون بنده خدا
استاد ما که ما راست گراها تحویل کلامی نمی گرفت تو ذوقمان می زد اما در نمره دادن کاملا با انصاف بود...

پاسخ:
پاسخ:
چه استاد خوبی واقعن!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">