استادم...
او می گفت :در دانشکده فنی استادی بود که هر دانشجویی از او نمره ۱۴ یا۱۵ می گرفت هنرکرده بود و دکتر، از او نمره غیرمنتظره ۲۲ گرفت ! وقتی از او پرسیدند چرابه چمران نمره ۲۲ دادی، پاسخ داد : نمره بیست حق ورقه او بود و هرچه به جزوه اش نگاه کردم دیدم جایی برای اصلاح ندارد و آنقدر زیبا و جامع بود که چاره ای ندیدم به همان صورت آنرا بدهم به عنوان کتاب چاپ کنند . مهندس می گفت متن این کتاب دکتر حتی سال ها پس از مرگ آن استاد ،متن یکی از درس های رشته مکانیک دانشکده فنی بود.
مهندس می گفت در دوره دانشکده همه او را دوست د اشتند. او حاضر نبود از عقاید دینی خود دست بکشد و در برابرآنها کوتاه نمی آمد. او و دوستانش در آن دوران که دانشگاه تهران نماز خانه و مسجدی نداشت اتاقی را به عنوان نمازخانه معین کردند .
یکبار دکت ربه من گفت من روزی چند بار به ابن اتاق می روم و نمازمی خوانم. پرسیدم چرا؟ گفت چون احساس می کنم بچه مذهبی ها به دلیل جوی که حاکم است خجالت می کشند برای اقامه نماز به این اتاق بروند بنابراین به آنجا می روم تا در آنجا احساس تنهایی نکنند و این احساس تنهایی باعث عدم حضورشان در نماز خانه نشود .
پس از اینکه دکتر برای ادامه تحصیل با استفاده از امتیاز شاگرد ممتازی خود به امریکا رفت و از دانشگاه تگزاس فوق لیسانس گرفت و شاگرد ممتاز شد چون با درجه ممتاز فارغ التحصیل شده بود بدون پرداخت هزینه برای ادامه تحصیل به دانشگاه برکلی رفت که از دانشگاه های سطح بالای امریکاست و ورود به آن برای دانشچویان امریکایی و غیرامریکایی بسیار مشکل است .
او چون در امریکا تنها درس نمی خواند و کارهای مبارزاتی می کرد و ازجمله انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی را در امریکا از دست اردشیر زاهدی درآورد و انجمن اسلامی دانشجویان غیر ایرانی و کنفدراسیون دانشجویان را تاسیس کرد رژیم شاه بورسیه او راقطع کرد.
دکتر چمران هرهفته در محافل دانشجویی و علمی امریکا یک سخنرانی علمی داشت و مورد علاقه اساتید دانشگاه بود.
یکی ازدوستان دوره تحصیل او می گفت از مصطفی پرسیدم پایان نامه ات در چه مرحله ای است؟ گفت آماده است. پرسیدم پس چرا دفاع نمی کنی ؟ گفت بیش از ۶ ماه است به استاد راهنمایم گفته ام جلسه دفاع را آماده کند، نمی کند. علت را که از استادش پرسیدم گفت: حیفم می آید یک همکار علمی مانند چمران را از خودم دور کنم .
او از امریکا در نامه ای به من نوشت: خوشحالم که در موقع نماز در وسط فرودگاه پاریس ایستادم و نمازم را خواندم که همه به من می نگریستند و دیدن این صحنه برای آنها سخت بود.
مهندس چمران در توضیح وضعیت مالی خانواده با اشاره گفت :دکتر به هزینه خانواده برای ادامه تحصیل به امریکا نرفت، چون مکنت مالی ما این اقتضا را نمی کرد و برای همین هم او تنها دوبار به مشهد رفت یکی در دوران شیر خوارگی و دیگری در هنگامی که از امریکا به ایران باز گشته بود.
مهندس می گفت در سال ۵۷ از طریق بیروت به پاریس رفتم و در زیارت امام ،سلام دکتر را به او رساندم .
قبل از انقلاب که یکبار دکتر به من گفت انقلاب ما به پیروزی می رسد و کشورهای تحت سلطه کمونیزم از سلطه آن آزاد خواهند شد در دلم می گفتم دکتر زیادی خوش بین است ولی دیدیم همین امر محقق شد. او پس از پیروزی انقلاب در سخنرانی در مسجد سیدالشهدای نازی آباد تهران هم به همین نکته اشاره کرد که وزارت ارشاد متن سخنرانی او را به سه زبان ترجمه و چاپ و در کشورهای مختلف توزیع نمود.
دکتر به من می گفت ابوعمار- یاسر عرفات – و ابوجهاد بارها با من درباره مبارزه مشورت می کردند. وقتی به آنها راه حل می دادم باتعجب از من می پرسیدند: مصطفی این فکرها چگونه به ذهن تومی رسد؟
قلب بزرگ و مهربان دکتر چمران به عشق فلسطین می تپید.
از مهندس چمران در مصاحبه ای شنیدم، یکبار یکی از فرماندهان چپ فلسطینی که همه کاره مبارزه در جنوب لبنان بود با شنیدن تعریف هایی که از دکتر شنیده بود به هم رزمانش گفته بود این چمران کیست که این همه از او تعریف می کنند؟ بروید وسر او رابرایم بیلورید.! چند روز بعد که این گفته به گوش دکتر رسید بدون اینکه حتی یک نفر را با خود همراه کند به مقر فرمانده مغرور فلسطینی رفت .وقتی به وی گفتند چمران آمده است ،پرسیده بود چند نفر با اوهستند؟ و با عجله دستور داده بود فورا آماده درگیری شوید. وقتی به اوگفتند او به تنهایی به اینجا آمده است و حتی سلاحی همراه اونیست! گفته بود حتما کس دیگری می خواهد ما را فریب بدهد و خود را بجای او جا بزند! به اوگفتند نه، او، خود چمران است.
وقتی فرمانده فلسطینی در دیدار با دکتر از او پرسیده بود برای چه به اینجا آمده ای؟ پاسخ شنید: شنیده ام سر مرا طلب کرده ای، سرمرا برای چه می خواهی؟ برای آزادی فلسطین؟ دادن سر در راه آزادی فلسطین که چیزی نیست ! من آمده ام به شما نه تنها سر بلکه تمام وجودم را برای فلسطین تقدیم کنم. فرمانده چپ فلسطینی وقتی این عشق به فلسطین را در دکتر دیده بود ، سخت او را درآغوش خود گرفته بود.
مهندس می گفت سال ها بعد، یکبارکه از بیروت به تهران برمی گشتم او در هواپیما مرا شناخت و در حالی که از فقدان دکتر اشک می ریخت مرا در آغوش کشید و به من ادای احترام کرد.
مهندس می گفت :دکتر چمران تنها یک فرمانده یا یک نابغه علمی نبود .یک هنرمند به تمام معنی بود. او می گفت: با اینکه من سال ها در دانشکده هنر درس معماری خوانده ام ولی اقرار می کنم دکتر در این زمینه از من فرسنگ ها جلوتر بود .اوتنها یک فرمانده و رزمنده نبود،عارفی با اخلاص و نقاشی هنرمند و دانشمند و یک نابغه علمی و مدیری بود که بطرز شگفت آوری بر نیروهای تحت امر خود مدیریت می کرد.
برای نمونه وقتی در اهواز نان گیر نمی آمد که به ناچار ما از تهران روزی ۵۰۰۰ نان تهیه می کردیم و به اهواز می فرستادیم پیشنهاد تاسیس آشپزخانه بزرگی را در دانشگاه اهواز که اینک بنام او نامگذاری شده است را داد که این مشکل بر طرف شد.
مهندس می گفت :دکتر واقعا یک نابغه علمی بود. در دورانی که دکتر در اهواز بود ودراین شهر جنگ زده در زیر آتش توپ ،به دنبال ساخت زیر دریایی بود تا از آن بتواند در عملیات علیه عراق در جنوب استفاده کند که ر منطقه دب حردان آن را به آب انداختیم واز آن استفاده کردیم و پس از شهادتش با نصب موتور میگ جت با آن در آب های عمیق خلیج فارس غوص کردیم.
او نه تنها در اندیشه ساخت زیر دریایی بود بلکه برای غلبه بررمل های نرم جنوب طرحی داد تا به موجب آن بجای چرخه ای عقب ماشین از شنی استفاده شود. این در حالی بود که در شهر اهواز، حتی یک کارگاه تراشکاری باز نبود و ما به سراغ یکی از تراشکارهایی که ازاقلیت های دینی- صابئین- و آدم بسیار خوبی بود رفتیم و از او دراین زمینه کمک خواستیم که خیلی هم به ما کمک کرد.
دکتر از هرکس در جای خود و متناسب با توانی که داشت استفاده می کرد. یکبار به یکی از دوستان یک قبضه خمپاره ۶۰ دا د و به اوگفت برو و مثل این را بسازو برایم بیار. تا او به دکتر گفت شوخی می کنی؟ من نمی توانم پاسخ شنید: نه تومی توانی. تو باید این رابسازی. و جالب بود که آن فرد ساخت .
یکبار به یکی از اساتید صنعتی دانشگاه که خواستار اعزام به خط درگیری بود، گفت جنگ تو اینجاست و بعد یک دوربین دید در شب به او داد و به او گفت بمان و مثل این را بساز٫
یکبار یکی از کسانی که دکتر به اوچند طرح داده بود تا آنها راپیاده کند مدتی خودش را در حضور دکتر آفتابی نمی کرد .علت را که ازاو سوال کردیم گفت: می ترسم هنوز این طرح ها بجایی نرسیده اند دکتر چمد طرح دیگر به آنها اضافه کند و بگوید برو اینها را هم آماده کن!
تدبیر او برای تامین تغذیه و رفع نیازمندیهای ۲۵۰۰۰ نیروی ستاد جنگ های نامنظم تحت فرمانش این بود که با هیئت های مذهبی تهران هماهنگی کرد و هرکدام با تمام امکانات یک ماه به یک ماه به اهواز می آمدند و در خدمت رزمندگان او بودند.
چمران ، حرف هایش درباره برادرش را با نیایشی که از او خواند به پایان برد و گفت” خدایا تو را شکر می کنیم که چنین شهدایی را بما ارزانی داشتی.