مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

ماهی... آب...

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۵۸ ق.ظ
علم می گوید

ماهی به خاطر دور شدن از آب ،

به دلایل طبیعی ، می میرد .

اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد ،

تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد .

ماهی به خاطر آب

خودش را می کشد .


ارمیا

پ.ن:

حضرت محبوب

یادت هست نوشتم:

(چقدر سخت است

ماهی کوچک

دچار آبی بی کران باشد) ؟

اگر یک لحظه هم خدا نکرده

در اقیانوس آغوشت نباشم

خودم را میکشم ها...


آنوقت خونم می افتد گردنت...

خونم حلالت آقا...

ولی

بگذار همین جا

میان این امواج خروشان آرامش بخش بمانم...

یک لحظه دوریت از مرگ بدتر است...

به خدا بدتر است...

این را از حضرت ماه شنیدم...


مخواه ماهی تو روی خاک جان بدهد

چگونه زنده بمانم بدون دریا من؟!...


پ.ن2:

به خودم که فکر می کنم
همه جور به تو ختم می شود!
و ختم می شود به خدا
وقتی به تو فکر می کنم!

سقوط آزاد



پ.ن3:

چکار کنم خب.
دست خودم نیس
وقتی حرف از آب میشه ناخودآگاه یاد این شعر می افتم:

کودک چقدر میخورد از نهر آب آب؟!...

السلام علی الطفل الرضیع



یاعلی
۹۲/۰۱/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۷)

"مسأله ‏ى دیگر، مسأله‏ ى روضه‏ هاست. روضه‏ خوانى و سینه‏ زنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‏ ى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضه‏ اى مى‏ خواند، عده‏ اى دلشان نرم مى‏شود و گریه مى‏ کنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارى کردن یک حرف است، روضه‏ خوانى و سینه‏ زنى راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‏ خوانى و سینه‏ زنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‏ و یکم ماه رمضان، سینه‏ زنى و عزادارى و بر پایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسى‏ بن جعفر (علیه ‏السّلام) - با این‏که وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضه‏ خوانى است - من لزومى نمى‏ بینم که سینه‏ زنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‏ اللَّه‏ علیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحه‏ خوانى و سینه‏ زنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‏ آور است.

من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمى‏ توانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقى که در دل هر شیعه هست و دلش مى‏ خواهد در عزادارى شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‏ المهموم» حاج شیخ عباس قمى(11) - که یک کتاب عربى است - اشباع مى‏ کنم؛ این خودش گریه‏ آور است و براى من کار چند نفر روضه‏ خوان را می‏کند. حتماً لازم نیست که عزادارى به همان شکل سنتىِ روضه‏ خوانى باشد که اولش چیزى مى‏ خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمى مى‏ گیرند و سینه‏ اى مى‏ زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونى، وضع زندان رفتن حضرت موسى‏ بن‏ جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‏جا نشسته باشد، دلش نرم مى‏ شود. "

به نظرت این صحبتا از کیه؟حاجی پس این کارای ما تو عزادری ها که تقریبا همیشه شور هست و سینه زنی و....
نگفتم فقط برا آگاهیت بلکه جواب شبهه ذهنییم رو هم بدی




سلام
تو وبت جواب دادم داداش
یاعلی
ای آرزوهای رباب...
یا علی اصغر
خدا قوت برادر




سلام
دارم با خودم فکر میکنم

چرا رباب با آب هم قافیه است...

روضه خوان ها شلوغش میکنند
حرمله آن قدر ها هم تیر انداز ماهری نبود

هدفهای روشنی پیش رویش داشت...

آه...
سلام
یادمه داداش
علی
علی
علی
چی میشه گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاعلی




تا عمر بود غیر علی هیچ نگوییم

بی حد و عدد
یاعلی مدد


حل مشکل ،هادی دین، معنی ام الکتاب
یا علی یا ایلیا یا بوالحسن یا بو تراب
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار که پیامبر هر روز در راه رفتن به مسجد می آمد و میگفت: "پدر به فدایت دخترم ".
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را برای علی باز کرده بود که می آمد برای سالهای طولانی خانه نشین شود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار که گفت : "نمیگذارم، ببریدش" .
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار که ...
یا زهرا




سلام

شنیده بودند انا مدینه العلم و علی بابها

خواستند درب علم را بشکنند...

این بود که با لگد...

و چه خوب فهمیدند زهرا همان علیست....
۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۹ ساندیس خور نظام
سلام الله علیک ...




و علیه...

یاعلی
یاد بعضی روضه ها میفتم:
کردم سفارش به بابات
غبار به روت نشینه
سفیدی گلوتو
ای کاش که حرمله نبینه!
یاد فیلم مختار افتادم نبرد مختار و حرمله
"در نامردی ات همین بس که شیر خواره ح س ی ن را....

بعضی روضه ها را آدم دلش نمی خواهد جمله ناتمام را کامل کند مثل همین جمله بالا
مثل روضه علی اکبر مثل روضه ی بز م شام...
شرمنده ام ارباب
یاعلی




کمان گرفته که طفل صغیر را بزند
امید و دار و ندار امیر را بزند

تمام هلهله هاشان به خاطر این بود
که یک شغال توانسته شیر را بزند


-----------------------------------

پس بزن تیر را تمامش کن
کشتی از انتظار لشکر را
روی دستان شمس تابنده
بزن آن طفل ماه پیکر را

در جواب امیر خود نامرد
پاسخی ساده روی لب دارد
هدف هر چه ظریفتر باشد
دقت بیشتر طلب دارد

آن طرف گفتگو به این صورت
این طرف می کند پدر نازش
مادرش در حریم خیمه ولی
می رسد لای لای آوازش

چشم در چشم حضرت بابا
می زند خنده ای به این مضمون
سمت خیمه برم نگردانی
می شوم تا ابد به تو مدیون

من علی ام که ظهر عاشورا
چند سالی بزرگتر شده ام
تا بدانی که جان نثار تو ام
سینه ات را پدر سپر شده ام

روی هم میخورد عطش دیده
آن لبانی که پر ترک هستند
زخمهایی که هر یک از آنها
سند تازه ی فدک هستند
#
آی دستی که بر کمان هستی
این سپاه من است کودک نیست
این علی اصغر علی نسب است
هدف پیش روت کوچک نیست

کمی آرام تر بکش زه را
این کمان از فشار میشکند
حتم دارم که با همین یک تیر
کمر من سه بار میشکند

لب خود را گزید رود آرام
تیر از چله ی کمان در رفت
مشکها سر به زیر تر گشتند
کاسه ی صبر چشمها سر رفت
#
چه بگوید به اهل بیت حرم
چه بگوید که باورش سخت است
باور اینکه رفته از دستش
آخرین یار و یاورش سخت است

پیش رو دشمنی که نا مرد است
پشت سر چشمها که منتظرند
راست یا چپ ؟ کجا؟ نمیداند
لحظه هایش چه تند در گذرند
آی دستی که بر کمان هستی
این سپاه من است کودک نیست
این علی اصغر علی نسب است
هدف پیش روت کوچک نیست
"بغض لابیک"
می شود ردیف تمام شعر های کرب وبلا...
خدا خیرتان دهد
نه خدا کربلایتان دهد!
یاعلی




کربلا چنان خراب میکند
که دیگر نمیتوان ساخت
و چنان میسازد
که دیگر خراب نمیتوان کرد...

شاهد بیاورم؟
همین جناب ظهیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">