مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

از آینده میترسم...

سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۴ ب.ظ
شنیده ام در مسجد کوفه نماز میخوانی

همه مومنان دنیا جمع میشوند پشت سرت

اقتدا میکنند...

چه زیباست نماز جماعتی به وسعت کره زمین.

فکرش هم دلم را روشن میکند

اما...

بعضی وقت ها

دلم حرف دیگر میزند

هنوز این کودک بی سر و پا نمیتواند جلوی زبانش را بگیرد

گاهی

جای دیگر میبردم...

حتی فکرش هم عذابم میدهد

نکند تا نمازت تمام شد

همان شود که هزار و چهارصد سال پیش ...؟


پ.ن:

صدای مردم کوفه هنوز در گوشم میچرخد:

ما اهل کوفه نیستیم علی...........


تازگی ها...

از آینده بیشتر میترسم...

کمی بیشتر از گذشته.

۹۱/۱۱/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">