مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

اولین روز معلمی

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ق.ظ

سلام


چندین ماه آموزش دیده بودم. کلی روی نوشتن طرح درسی و روش ارائه و این چیزا که یه معلم نیاز داره کار کرده بودم. تا اینکه روزش رسید. اولین روزی که قرار بود برم سر کلاس.

اولین کلاسم با پسرا بود.

بسم االله گفتم و رفتم تو...

باهاشون آشنا شدم و خیلی راحت و بدون استرس درسم رو دادم تا کلاس تموم شد. اصلا انگار نه انگار که اولین بارم بود.

اینقدر عاشق این کار بودم که انگار کل زندگیم رو تمرین کرده بودم واسه اون روز.


کلاسم که تموم شد بلافاصله اومدم آموزشگاه استادم. اون کسی که ماه ها و سال ها بهم آموزش داده بود. نه فقط ریاضی رو! نه فقط ریاضی درس دادن رو! بلکه زندگی کردن رو...


تا وارد شدم بدو بدو اومد بطرفم و بازوهام رو گرفت و با اون چشمای آسمونی رنگش زل زن تو چشام و گفت چی شد پسر؟ چیکار کردی؟

هول شده بودم! اینقدر آدم با جذبه و بزرگی بود که اصن انتظار چنین حرکتی ازش نداشتم! با تردید گفتم: هیچی تموم شد!

گفت ینی رفتی کلاس؟ چطور بود؟

گفتم بله! عالی بود. خداروشکر...


منو گرفت تو بغلش. صدای قلب پیرمرد رو میشنیدم که از خوشحالی چطور تالاپ تولوپ میکرد...

دوباره تو چشام خیره شد. حلقه ی اشک رو تو چشمای آبی رنگش میدیدم. عین آسمون بهاری قبل از بارون...


گفت به جمع بیچاره های دنیا خوش اومدی...

از امروز دیگه روز خوش تو زندگیت نمیبینی...


مونده بودم بخندم، تعجب کنم، گریه کنم، ناراحت بشم، خوشحال بشم یا....


عین بچه ها دستمو کشید و گفت بیا بریم تو دفتر. برام چایی ریخت. انگار هیجانش کمتر شده بود و کنترلش روی رفتارش بیشتر!

هی بهم نیگاه میکرد و لبخند میزد...

بعد از چند بار تکرار نگاه های با لبخند گفت: پس بالاخره معلم شدی؟ ها؟ پس بالاخره عاشق شدی؟ ها؟

سرمو انداختم پایین. نمیفهمیدم چی میگه و نمیخواستم این نفهمیدن رو از توی چشام بخونه!


شروع کرد به خوندن این شعر:

یک چند ز کودکی به استاد شدیم

یک چند ز استادی خود شاد شدیم

اکنون بنگر عاقبت کار چه شد!

از خاک بر آمدیم و بر خاک شدیم...


پ.ن:

روز معلم تبریک

به همه ی معلمای عزیز

بخصوص استاد مهربد عزیزتر از جان

پیرمرد شوخ و شیطونی که با هشتاد سال سن

یکی از بهترین دوستان در کل زندگیمه

کسی که مسلمون شدنم رو مدیون اون هستم.

معلم ریاضی خوبم...




+

اون روز نمیفهمیدم چی میگفتن

الان با گوشت و پوست و استخونم حس میکنم

۹۵/۰۲/۱۲ موافقین ۸ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۲۶)

سلام اخوی

روز معلم بر همه معلمها مبارک


واقعا کار سختیه معلمی....واقعا کار سختیه تربیت انسان....

سکوت میکنم


+خدا رحمت کنه همه معلمهایی رو که بخاطر دانش آموزانشون جون خودشون رو فدا کردند


برای شادی روحشون صلوات

پاسخ:
سلام

عشق میخواد معلمی

واگر عشق باشه 
هیچ کاری سخت نیست...

+
نهایت معلمی
شهادته
چیزی که بعضیا
زود بهش رسیدن...
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۹ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
تبریک میگم

خدا خیر بده اینجور آدمهای رو که انسانیت اولین ویژگی بارزشونه 

یه استادی داشتم خیلی آدم خوبی بود یعنی با سن کمی که داشتند به من یکی کلی نکته ها یادآورشدن!! 

شاید حالا رفتار و کارهاش مثل قبل نباشه یعنی حتی از نوع راه رفتنش میفهمم که اخلاقی چقدر تغییر کرده چه برسه  به حرف زدن و برخورداش با دیگران که مشخصه اون آدم سابق نیست منتهی اون احترامی که پیش من داشت رو همچنان داره 

ان شالله که همیشه همه ی انشهانهایی که راه و روش زندگی رو به دیگران یاد میدن برقرار باشن 

پاسخ:
سلام

ممنون

خدازیادشون کنه

بنده معتقدم اگه چندتا ازین معلما تو هر شهری باشن نسل آینده اون شهر کامل متحول میشه
سلام
مبارکتون باشه

پاسخ:
سلام


هعیییییییییییییییییییییییییی

خیلی وقته سر کلاس نرفتم

دلم حسابی تنگ شده واسه سر و کله زدن با بچه ها

بهترین خاطرات عمرم مال دوران معلمیه 
سلام
تبریک میگم روز معلم رو بهتون :) مهربان باشید راه بیاید با دانش آموزا :))
چه پایه ای؟ احتمالا دبیرستان :))
چه معلم با ذوقی داشتین :) خیلی خوبن...
پاسخ:
سلام

ممنونم عزیز

این خاطره مال سالها پیشه! فک کنم سال 85-86 بود

خیلی وقته تدریس نکردم متاسفانه
پایه اول تا پیش دانشگاهی ریاضی درس میدادم و کنکور. بعلاوه ریاضی یک و دو دانشگاه

ایشون به معنی واقعی کلمه معلم بودن
زندگی یادمون دادن  
سلام روزتون مبارک :)
ازین معلم خوب خوبا که نصیب ما نشد خدا نصیب بقیه بکنه...
پاسخ:
سلام

روز من که نیس! روز معلمه!

بر همه ی معلما مبارک باشه...

هر کسی تو زندگیش معلم خوب داره
بحث اینجاس که همه ی اون معلمای خوب تو مدرسه ودانشگاه نیستن!

گاهی تو خونه ی آدمن
گاهی تو خیابون
گاهی تو نونوایی
گاهی....
روزتون مبارک استاد
بحق که استادی برازنده شماست
پاسخ:
سلام

بح بح خانم دکتر

حالا ما شدیم استاد؟!!!

بگم؟ بگم؟ بگم که دوستان بفهمن چه اساتیدی اینجا تشریف دارن؟!

آخه وبتون رو هم بستید نمیشه تلافی کرد...
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۶ رفاقت به سبک شهید
سلام
پس این حس خوب رو شما تجربه کردین
کاش از این اساتید زیاد باشه دانشجوها نیاز دارن
پاسخ:
سلام

بله
حس خوب بودن بین فرشته های خدا روی زمین...
ی صحنه خیلی هندی شد :))
پاسخ:
آخه هندی بود خدایی!

از اون استاد با وقار و پیرمرد سن و سال دار بعید بود این همه ذوق زدگی...

اونم کسی که هزارتا از شاگرداش الان مسئولان بزرگ مملکتی ان! خیلی از شاگرداش الان کشورهای خارجی استاد دانشگاهن
بچه های خودش همه استاد دانشگاهن!!! 


+
حاجی نظرات وبو بستی خو آدم چجوری جواب بده و کامنت بذاره

آخه چرا این کارو میکنی برادر من؟!
به به آق معلمِ مهنّسِ دکتر بعد از این
چطوری جیگر؟
روزت مبارک
یادم رفت دیروز هم که روزت بود رو تبریک بگم

معلمی واقعا عشقه، نباشه دووم نمیاری
آخ گفتی ... سر و کله زدن با بچه ها...
آخ گفتی .. معلمایی که عشق و زندگی رو یادمون دادند..

+
از خاطراتی که میشه بگی بنویس برامون

+
تو پستای قبل خونده بودم که از یه دوره اموزشی کوتاه مدت حرف میزدید اگر تا قبل پرپر شدنت تونستی برامون از اونا هم بگی خوبه حیفه این تجربیات از دست بره! :)
پاسخ:
سلام

مخلصیم

ممنونم.

+
مینویسم ان شاالله
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۳۲ گمـــــــشده :)
خخخخخخخخخخخ
اولا روزتون مبارک. بالاخره شما مهندسی؟ معلمی؟ سخنرانی؟خخخخخخ
همین شماهایین باعث میشین یکی مث من بره کارگری کنه دیگه.دی:
خدا معلمتون رو هم حفظ کنه. خدا بابای منم حفظ کنه.خخخخخ
اما برام سواله چرا هرچی ادم درست حسابی و آسمونی و چه می دونم بارونی و این چیزا تو زندگی شما سبز شدن؟خخخخخخخخخخخ
پاسخ:
علیکم الخخخخخخخخخخ

اولا ممنون

دوما هم همه هم هیچ!

شمام شدین مثه رئیس جمهورا!!! مشکلات خودتونو میندازین گردن این و اون! والا...

خدا همه معلمارو حفظ کنه بویژه ابوی شمارو.

+
خوبی از خودمونه دیگه!
از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز
کلنگ با تیشه و بیل با خاک انداز
سلام علیکم
تبریک بخاطر روزتون وامیدوارم یک روز شاگردانتون درباره تون بگن: «یکی از بهترین دوستان در کل زندگیمه»

امروز به همه معلم ها واستادایی که شماره شون رو داشتم، پیامک زدم. حیف، دلم می خواست همه شون رو می دیدم...
پاسخ:
سلام

ممنون. لطف دارید شما.
امیدوارم!

+
چه کار خوبی
کاش منم داشتم شماره هاشونو

البت یکیشونرو داشتم پیام دادم تو تلگرام
برام استیکر بوس فرستاد!!!!
زورتون مبارک :)

خدا زیاد کنه این معلم خوب خوبا رو! ان شاالله :)
پاسخ:
هر چی هم زیاد کنه بازم کمه :)
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۵۹ مرتضی اسکوئی
ریاضی با روپوش درس میدادن ایشون؟
پاسخ:
بله

ایشون اینقدر جنب و جوش داشتن پای تخته که سر تا پاشون پر از گچ میشد با وجود روپوش داشتن!

به تخته وایت برد هم اعتقادی نداشتن

میگفتن ریاضی رو حتما باید پای تخته گچی درس داد
سلام علیکم

میشه رفت سر کلاس درس رو از رو حتی خوند و اومد بیرون
ولی اگه آدم بخواد معلم بشه واقعا بیچاره میشه
پاسخ:
سلام


افرادی که فرمودید هیچوقت معلم نمیشن! ته تهش میشن مدرس!

و یه دنیا فرقه بین مدرس و معلم!

+
بیچارگیش می ارزه.
:)
یادم رفت تبریک بگم

روزتون مبارک
ان شاالله معلم خوبی برای شاگرداهاتون باشید و به ویژه در مرحله اول برای دختر گلتون
پاسخ:
ممنونم

والا ما دیگه معلم نیستیم چند ساله ولی دوست داریم باشیم :)

ان شاالله به دعای شما خوبان
واقعا هیچ چی جای گچ رو نمیگیره
پاسخ:
دقیقا خودم اینو تجربه کردم.
گچ یه چیز دیگس.

خصوصا اینکه بعضی وقتا گچ به دست میرفتم ته کلاس و برای تفریح از همونجا گچو پرت میکردم پای تخته!
هر وقت میوفتاد توی جا گچی پای تخته بچه ها دست میزدن و کلاس میرف رو هوا!!!!

نشونه گیری تو کله بچه ها هم خوب بود.
بالاخره کلاس ریاضی نباید خشک باشه دیگه :))

+
پاسخ کامنت خصوصی:

درباره مسلمون شدن

تو یه برهه از زمان که آدم خودش رو پیدا میکنه میره سراغ تک تک افکار و اعتقاداتش
به همشون شک میکنه و تا پیدا نکنه اون گمشدش رو آروم نمیشه

منم یکی از همین آدما.منتها این برهه برای من خیلی زود اتفاق افتاد از نظر سنی! تقریبا تو دوره دبیرستان.
تو اون دوره فراز و نشیبای زیادی رو تجربه کردم که واقعا وقت گفتنش نیست ولی یکی از همین فراز و نشیب ها بحث اعتقادات بود.

یه زمانی به این نتیجه رسیدم این دینی که از پدر مادرم بهم رسیده رو نمیخوام!
با کمال جسارت گذاشتمش کنار (با وجود اینکه خونواده ما تقریبا مذهبی بود و یه پایه خونمون همیشه روضه و جلسه قرآن بود این کار خیلی سخت بود و جسارت میخواست)

خلاصه گذاشتمش کنار و رفتم سراغ بقیه ادیان. البته قبلش رفتم سراغ لائیکی! فک میکردم باکلاس تره

برزخ عجیبی رو پشت سر گذاشتم و اینقدر زجر کشیدم تو اون دوران که الان که یادش می افتم واقعا دیگه دلم نمیخواد برگرده

سخته که به همه چیز تو زندگیت شک داشته باشی و این ناآرومی و وحشیگری روحی به جایی بکشوندت که ببرنت پیش روانپزشک و این صوبتا!

خلاصه هر کدوم ازین فرقه ها و ادیان و عرفان ها رو یه مدت توش چرخ خوردیم و تحقیق میکردیم. البته دوستای خوبی تو این قضیه پیدا کردیم. دوستای لائیک و زرتشتیم رو هنوز دارم.

هیچ کدوم دلمو آروم نکرد. تو هر کدوم که دقیق میشدم یه جای کارش لنگ میزد آخر!
یا جواب زندگی فردی رو نمیداد یا اجتماعی رو!

خلاصه بالانس نبود هیچکدوم. ظاهر همشون خوب بود ولی توش که میرفتی به مشکل بر میخورد آدم.

تا اینکه همین آقا تشویقم کرد درباره اسلام هم مطالعه کنم.
شروع کردم به خوندن. خیلی مطلب خوندم.

هر چی بیشتر میخوندم و میفهمیدم بیشتر ارتباط بین اجزا و یکپارچگیش رو حس میکردم و بیشتر دلم آروم میشد.
کم کم متمایل شدم به اسلام.

ینی قبلش به شدت عقل گرا و اخلاق گرا بودم و فکر میکردم اسلام گرایی چیزی غیر از اینهاست! (متاسفانه تعریف درستی از اسلام برای ما گفته نمیشه تو دوران بچگی!)

بعد کم کم تفکرات پریشون و تیکه تیکه ام همگرا شد تو بحث توحید و ولایت و همینجور بقیه پازلها هم کنارش چیده شد.

نمیگم الان اسلام گرا هستم ولی میدونم که اسلام ناب(نه اون چیزی که ما مسلمونا داریم اجرا میکنیم) بهترین روش زندگی کردنه و واقعا بهش اعتقاد دارم و به سمتش حرکت میکنم.


تو اون دوران خیلی سختی کشیدم. خیلی تنهایی کشیدم. خیلی اشک ریختم.
آدم بی خدا از همه ی آدما تنهاتره و من این تنهایی رو بدجوری لمس کردم. اونم تو سنی که شاید توان و ظرفیتش رو نداشتم.

درهرحال خداروشکر بابت همه ی الطافش
بابت آنچه بهم داد و نداد
بابت همه سختیایی که بهم داد تا بشناسم خودم و خودش رو

این خدا اونی که من میخواستم بود
کاش منم اونی که اون میخواد بشم...


++
حاجی جون لباسارو پوشیدی خواستی بری بیرون خبرم کن بیام دنبالت نترسی از گرگا :)
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خخخخخخخخخخخخخخ
خخخخخخخ
ی قسمتی هست به نام کامنت خصوصی :| اونجا هر چی دلتون میخواد بفرمایید :|
پاسخ:
نه حاجی
اونجا حال نمیده

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد

آدم اگه حرفی داره باید پای همون پست بزنه
هرجور راحتید

در پناه حق
پاسخ:
ما همه جوره راحتیم عزیز ^_^

یاعلی
سلام علیکم استاد معلم
روزتون مبارک

دروغ چرا...
اصلا رشته فعلیم رو از کلاس چهارم که برای اولین بار به دروس ابتدایی اضافه شد، همونموقع انتخاب کردم که بزرگ شدم بشم معلمش...
دبیرستان که رسیدم حتی میدونستم سرکلاس چی میخوام بگم و چطوری...
ولی کسی مارو دوست نداشت..یعنی بگم لایق ندونست بهتره...هنوز هم آرزوی معلمی مونده روی دلم...
پاسخ:
علیکم السلام

ما که معلم نیستیم که!
روز معلما مبارک :)

+
هنوزم دیر نشده
شما هم قلم خیلی خوبی دارید هم نگاه ویژه

بنظر حقیر گزینه ی بسیار خوبی برای معلمی هستید.

ان شاالله که اگر صلاحتونه خود خدا سر راهتون قرار بده موقعیتشو.
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۷ گــــــــــــــــم گشته
سلام
خداقوت
روزتون مبارک

حقا که گل گفتن استادتون
گفت به جمع بیچاره های دنیا خوش اومدی...

واسه بیچاره گی ادم همین کافیه که فکرت درگیر این باشه چه حق الناسی گرن آدم میمونه و چه لحظاتی رو از چندین چندنفر میسپرن دستت و عاقبت این بچه ها چی میشه...



پاسخ:
سلام

ایشون هر چی گفتن درست از آب در اومد!
ینی چند سال بعد فهمیدیم که درسته!

+
دقیقا
نه شب برات میمونه نه روز
دیگه از چیزایی که بقیه لذت میبرن تو لذت نمیبری
دیگه دنبال اون چیزایی که بقیه هستن نیستی

کلن زندگیت میشه برزخ!

نه به مقصد میرسی و نه مثه بقیه مردم میتونی خوش باشی و بگردی واسه خودت...

ولی می ارزه!
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۵ علیرضا حدیدی
یاد این حدیث افتادم که :
العلم وراثة الکریمه

انگار علم خودشون رو برای شما ارث گذاشتن
پاسخ:
حاجی ما کجا و قدیمیا کجا!

این استاد بنده جزو اولین کسایی بود که بورس شد آمریکا و اونجا ادامه تحصیل داد و همونجا هم استخدام شد به عنوان معلم نمونه هم انتخاب شد و قرار شد زن و بچه اش رو هم ببره آمریکا!

ولی همه اون امکانات و پول وموقعیت رو ول کرد و بعد انقلاب برگشت که به مردمش خدمت کنه.

ما از یه چیزکوچولو تو زندگیمون نمیتونیم بگذریم چه برسه به همچین موقعیتی!!!

کاش یه ذره از اخلاص و دل پاک و اعتقاد راسخ ایشون تو وجود ما بود... 
۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۳ سیده فاطمه موسوی
 « اون روز نمیفهمیدم چی میگفتن

الان با گوشت و پوست و استخونم حس میکنم » 

اذیت شدن رو؟! D:

مزاح بود 

خدا حفظشون کنه، روزشونم مبارک
روز شما هم مبارک :) 

پاسخ:
سلام

هم اذیت شدن
هم لذت بردن

یه جورایی راه و رسم زندگی رو!

+
ممنونم
خدا زیاد کنه معلمای اینجوری رو
سرگذشتت رو خوندم واقعا قلبم گرفت، متأثر شدم و دلم سوخت
اگر یادآوری خاطرات و نوشتنش اذیتت کرد حلال کن

پاسخ رو خوندم  این «فقط حسین»ت به جور دیگه تو ذهنم جون گرفت و معنا شد

البته بازم سوال دارم بعدا میپرسم،

به امید خدا اگر آقا بطلبه میخوام برم با آقا امام رضا سلفی بگیرم :)
دعاگو هستم و لایق باشم نائب الزیاره خواهم بود

ضمنا نیستم که تولدت رو تبریک بگم پس پیشاپیش تولدت مبارک :)
شیرینی که نمیدی لااقل چند تا از عکسای بچگیت رو بذار!  خخخخخخخخ

+
مخسره! نکن

همین کارا رو میکنی و به دیگران میخندی که یهو تو چنگال عمه خانوم و ماچاش گیر می افتی دیگه!
پاسخ:
سلام

حاجی سیستم ما هم شبیه دولته ها!

دوتا دیگه سوال بپرسی یهو میبینی پولی شد سوال و جواب! :)

+
بح بح
آقا خیلی خوشال شدم

ان شاالله با معرفت زیارتشون کنی حاجی

واسه همه آدما دعا کن بی زحمت.

++
بابا ما کاری نکردیم که!
مردم دنبال فرصت میگردنا!!!
سلام
روزتون مبارک
ان شاء الله شما هم همچین معلمی باشید برای شاگرداتون... 
پاسخ:
سلام

هرچند سعادت معلمی گرفته شده از ما ولی امیدوارم به دعای شما خوبان خدا بهمون رحم کنه و مجدد این نعمت رو نصیبمون کنه
این خزانه شما هم که همیشه خالیه!
پاسخ:
تخسیر رفیقامونه خب! :)
۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۳:۱۴ از تبار باران
سلام عید فطر رو به شما و خانواده تون تبریک میگم اگرچه اینجور که پیداست حالاحالاها اینجا نمیاید  .
پاسخ:
سلام


بنده هم تبریک میگم


چرا نمیایم؟!

میایم میایم
خوبم میایم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">