مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

من به یک لیلی محتاجم...

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ


+

شدیدا احساس میکنم

من به یک لیلی محتاجم...


پ.ن:

حس خوب

یعنی برای رهایی از این خاله بازیای بیخودی عید

و اتلاف وقت

مسیرت به شهر کتاب بخوره و

هرچی کتاب از سید مهدی شجاعی نداشتی رو بخری و

بیست درصد هم تخفیف بگیری و

غرق بشی تو دنیای خوب سید مهدی...


تا خودت رو پیدا کنی...



داستان من به یک لیلی محتاجم (از کتاب غیرقابل چاپ)



پ.ن2:

ناگفته نماند کتاب دختر شینا رو هم خریدم که هدیه بدم به همسر گرام

یادم افتاد عهد کردم دیگه کتاب به خانوم ها هدیه ندم!

لذا با لذت زائدالوصفی برش داشتم برای خودم...


^-^

۹۵/۰۱/۱۰ موافقین ۹ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۲۷)

همه مون محتاجیم، مدتهاست غرق در این احساسم و ...


یادم افتاد عهد کردم دیگه کتاب به خانوم ها هدیه ندم!

کار بدیه؟ یا مسئله شخصیه؟ لطفا بگو ما هم روشن شیم


پاسخ:
حاجی این حس این روزا بدجور ریخته بهم منو...
یه حس گنگ و گس

عین قهوه ی تلخ
که از تلخیش حالت بهم میخوره ولی دوست داری تا تهش رو سر بگشی
عین سیگار
که خشکی دودش گلوت رو میسوزونه ولی دوس داری تا تهش رو بکشی...

+
کار بدی نیس
برای اهلش خوبه

واسه بقیه چون ارزش نداره کارو کوچیک میکنه.

Do you turn on?

دنیای کتاب که گزینه خوبیه برای پر کردن وقت..

ولی پس خانوم بچها چی میشن؟! اونم باز کتاب؟!

پاسخ:
نه دیگه

به اونا دیگه کتاب نمیدیم...

براشون کیف خریدیم.
بیشتر به کار میاد
:)
سلام علیکم

سینه سنگین میشود
از تصور عمق برخی تنهایی ها
که نه البته همه این...
که
از درد عمق این برخی تنهایی ها...

یکبار ما را عمیقا دچار این غم نمودید..مجدد یادش افتادیم..

یا کاشف الکرب، اکشف کربی بحق الحجة
پاسخ:
در این دنیا دگر محرم ندارم
که تا غم هست چیزی کم ندارم

من و سنگینی بغضی گلوگیر
رفیقی غیر غم دارم؟
ندارم...


+
شعر از حقیر...
سلام علیکم
چرا چنین عهد نامبارکی نمودید؟!!

همسربانو مجزا هستند دیگه از خانوم ها...لذا حق خوری نفرموده، تا در گلوی کتابخانه تان گیر نکرده است...اونهم دختر شینا! به کارتون نمیاد بزرگوار...
پاسخ:
سلام

حس میکنم هدیه کتاب خیلی ویژست و باید صرفا برای اهلش استفاده بشه.

ازونجایی که بین خانومایی که اطرافم هستن اهل کتاب(کتاب خور) کم هست این تصمیم رو گرفتم.

البت قدیما بین خانومهای همکار بودن تعدادی که ازین بابت اهل بودن ولی خب محرم نبودن که بشه کتاب بشون داد!

از بین محارم فقط مادر ما خیلی اهل مطالعه و تحقیق هستند که ایشون هم به اندازه یه اتاق کتاب دارن!!
هر چند کتاب به ایشون زیاد هدیه دادم و ایشون هم با علاقه و ریسپانس مثبت تحویل گرفتن.

تو بقیه موارد حس میکنم طرف با یه خنده و تشکر مصنوعی هدیه رو میگیره ولی ته دلش میگه: (این چیه آخه! حداقل یه طلایی یه لباسی یه چیز بدردبخور!)

این احتمال با خاک خوردن اون کتاب هدیه شده تو کتابخونه تشدید میشه و در نهایت بنا به استقرای استدراجی مارو به این نتیجه میرسونه که کتاب رو باید به اهلش هدیه بدی.

حتی اگه این اهلش غریبه باشه.

یبار تو مترو یه کتاب دستم بود. یه دختر خانومی ازین روشنفکرا هم کنارم نشسته بود و داشت یواشکی همراهم میخوند!
منم سر صبر میخوندم که ایشون هم برسه تمومش کنه صفحه رو.
یه لحظه نیگاهش کردم دیدم بنده خدا چنان محو کتاب شده که اصن حواسش نیس که اینقدر اومده سمت من که ناچار شدم تو یه نصفه صندلی خودمو مچاله کنم!
یهو بنده خدا به خودش اومد و نیگاش افتاد به من!
یه نیگاه هم به قیافه ما کرد بنده خدا کلی خجالت کشید و خودشو جمع  جور کرد و شالشو کشید جلو (حکم گشت ارشاد داره قیافه ما! میترسن بیچاره ها...)
من دوباره مشغول شدم و این بنده خدا هم دوباره رف تو کتاب...
تقریبا چهل دقیقه ای طول کشید که رسیدیم مترو صادقیه.
وقتی رسیدیم حدود یک سوم کتاب رو خونده بودیم.

میخواست بره بهش گفتم خانوم اگر این کتاب رو بهتون هدیه کنم ناراحت میشید؟
خندید! گفت ببخشید بی اجازه سرک کشیدم!
منم خندیدم گفت مشکل از من و شما نیس. مشکل از نویسندس که قلمش جذابه
گفت بله. میشه بپرسم کی هستن؟
کتاب رو بستم و گرفتم جلوش.
گفتم تا آخرش که خوندین خودتون متوجه میشین.

با یه شوق عجیبی بدون تک و تعارفای مرسوم ازم گرفتش و روی جلد رو خوند. قیدار... رضا امیرخانی... ندیده بودمش تا حالا...

گفتم اینم قسمت شما بود که امروز باهاش آشا بشین. اگه اهل کتاب باشین ارزش خوندن داره کتاباش.

خلاصه اینارو موقع پیاده شدن گفتیم و در نهایت درخواست کرد که پولشو بده که با نگاه عصبناک ما مواجه شد.
تشکر زیادی کرد و گفت تا شب تمومش میکنم و رفت...

خوشال بودم که ته داستان خوب تموم شد.
البت همون روز یکی دیگه از همون کتاب خریدمو خوندمش...

+
بابت اون مطلبی هم که فرمودید دیگه چاره ای نیس!
ایشون خودشون خواستن که آدرس اینجارو داشته باشن دیگه!
اینجا من هستم. خود واقعی ایم. هر چند به همین دلیل تقریبا دچار خودسانسوری 90 درصدی شدم و این امر احتمال تغییر خونه رو بشدت بالا برده!

البته حضوری درباره این مسئله زیاد صحبت کردیم و مطلب جدید نیس احتمالا براشون.

در هر صورت سر عهدم هستم و کتاب هدیه نمیدم به خانم ها...
مگر به اهلش!
احتمالا کتاب خط مقدم رو خوندی ولی اگر نخوندی بخونش
فقط امیدوارم که سر صندوق نبینی که جانت میرود :)
به من که روز اول خیلی فشار اومد اما فرداش زدم تو گوش این فشار و رفتم خریدم
پاسخ:
نخوندمش داداش

شما امر کردین حتما میخونمش

دیگه جان ما باباش در اومده تو این اوضاع اقتصادی و خرج و برج و دو سر عائله و مهمون داری و قسط و وام و کرایه خونه و...

دیگه جایی نمیره بیچاره!

بی ربط به مطلب به عنوان درد دل

روحانی با استقبال از نامگذاری سال 1395 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» خاطر نشان کرد: این نشان می دهد که مسئله اصلی به تشخیص رهبری هم اقتصاد است و ما عمیقا به این سیاست اعتقاد داریم

به نظر شما که یه نخبه ای این هم یعنی چی؟
یعنی آقا هم مثل ما(ی دولتیا) فکر میکنند؟ یا مای دولت مثل آقا بعد این همه مدت به همین نتیجه رسیدیم در مقام حرف البته؟ اونوقت این که این دومین سالی هست که اقتصاد مقاومتی نام گرفته تازه بعلاوه اقدام و عمل رو کجای دلمون بذاریم؟
 
+

رییس جمهوری ادامه داد: متاسفانه عده ای دنبال تفرقه و اختلاف افکنی هستند. با صراحت اعلام می کنم که رهبری، رهبر همه ماست. طبق معیارهای شرعی، قانونی و ملی دولت به طور کامل از رهنمودهای رهبری تبعیت می کند و هر زمانی که دستور بدهند، عینا درصدد تحقق آن خواهیم بود.

:|
پاسخ:
حاجی بذار ما هیچی نگیم!

اینا کلن تعطیلن یا خودشونو زدن به تعطیلی...


قضیه اظهر من الشمس شده!

فقط تنها چیزی که منو مسحر کرده قدرت روی ایناس.
ماشالله سنگ پا و اینا دیگه لنگ انداختن جلو دولتیا

قشنگ راس راس تو چشات زل میزنن و چزند میگن...

آدم بعضی وقتا به خودشم شک میکنه به قرآن.

خوشبحالش که حداقل تونست سر به بیابون بذاره ...
پاسخ:
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی...


+
واقعا خوش بحالش.
۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۴۶ رفاقت به سبک شهید
سلام عیدتون با تاخیر مبارک شرمنده مشهد الرضا بودم و نائب الزیاره شما
ممنونم از کتاب دانلود کردم فقط یه سوال چرا عهد کرده بودید برای خانم ها کتاب نخرید ؟ به نظر من بهترین و زیباترین هدیه کتاب !
پاسخ:
سلام

به به

بسلامتی و خوشی
ان شاالله زیارتتون قبول باشه

+
حس میکنم حق کتاب ادا نمیشه
شایدم چون خانوم کتاب خون دور و برم نیس!

البته جز مادرم که ایشون دو سه برابر خودم کتاب دارن و خودشون این کاره ان.

++
برای بنده هم کتاب بهترین و زیباترین هدیه اس
ولی برای همه اینطوری نیس گویا!!!

اینو اوایل نمیدونستم!
فک میکردم همه باید مثه خودم واسه کتاب ذوق کنن... 
عیدتون و روز بانوی گرامی تون مبارک
پاسخ:
سلام

ممنونم

بنده هم تبریک عرض میکنم خدمت شما
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۰ علی رضا عظیمی راد
سلام
سال نو و میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س)  مبارک
و همچنین تبریک می گم از اینکه به عنوان یکی از صد وبلاگ برتر بیان در سال 94 انتخاب شدید.
منتظر دیدار شما در محجبه هستیم
http://mohajabe.blog.ir/
پاسخ:
سلام

بنده هم تبریک میگم

+
عاقا نگید هی اینو ترو خدا!

مایه خجالت ماس.

اینجا اساتید رد میشنا! شما هی اینو میگید ما جلوشون خجالت میکشیم...

خدمت میرسیم.
صبور باش...

درباره کتاب هم از این نظر درست میگی البته زن و مرد هم نداره ها!
منو باش فکر کردم طفل معصوما چه اشکالی دارند که چنین عهدی کردی با خودت! آخه از انحراف افکار جوونای مملکت چه سودی عایدت میشه؟

البت اینم بگما کسی که کتاب رو میبره هدیه میده به کسی که اهلش نیست مشکل داره و مخاطب شناسیش ضعیفه (من گفتم شما؟ من کِی گفتم شما؟ گفتم کسی که،     والا .. حرف تو دهن آدم میذارن)
 
پاسخ:
سلام

چشم

رزمی کارا هر چند وقت یه بار نیاز دارن که گیر بیفتن گوشه رینگ و برن تو گارد دفاع و تا میتونن مشت و لگد بخورن و حسابی نفسشون بگیره و بدنشون کبود بشه و داغون بشن و بیفتن کف تاتمی...
بعد بلند بشن و لنگون لنگون بیان بیرون از رینگ و چند دقیقه دراز بشن کف باشگاه تا یه ذره نفس بگیرن و با داغونی برگردن خونه و یه دوش آب گرم و ماساژ و پماد دیکلوفناک و دیازپام و باند کشی و...
تا دوباره ساخته بشن...

ینی واقعا نیازه ها.

حالا تو رینگ زندگی هم حال ما شده مثه حال همون رزمی کاره

فعلا دارم از چپ و راست مشت میخورم. ضربه هارو روی استخونام دارم حس میکنم. چند تا ضربه دیگه مونده تا ولو بشم کف رینگ...

ولی یه رزمی کار همیشه بلند میشه از جا.

خدا هست هنوز

هرچقدر هم این روزا مزخرف و بیخود بگذره!

فقط مشکل بزرگ ما دور شدن از خداس...

هر وقت تو رینگ حرفای استاد زودتر یادت بره زودتر زمین میخوری...
از زود زمین خوردن نگرانم داداش...

سلام

قرار گرفتن وبلاگ " مردی به نام شقایق" در میان 100 بلاگ برتر بیان در سال 94 رو تبریک عرض میکنم

پاسخ:
سلام

چی شده؟!!!

یارانمونوقطع نکن؟! 


+
عه
تازه الان فهمیدم چی فرمودین.

الحق و والانصاف وقتی اسم اینجارو بین صد تا وب برگزیده 94 دیدم خجالت کشیدم چرا که بی شک اجحاف بزرگی در حق بسیاری از دوستان که نامشون رو نمیارم از بس زیادن شده و ما حسابی رفتیم تو لاک شرمندگی و اصن هیچی نگیم بهتره (آیکون عرق شرم رو پیشونی...)
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۸ چشم به راهم ...
دختر شینا بس بسیار زیاد خوب است ...
پاسخ:
سلام

ان شاالله خانده میشود بعد از طوفان دیگری در راه است

هر کاری میکنم دست و دلم به چیز دیگه ای نمیره! انگار یکی با یه نخ نامرئی مارو بسته به سید مهدی شجاعی...
تا نخونم کتاباشو نمیتونم برم سراغ کتابای دیگه
سلام علیکم
عیدتان هم فرخنده...خب با تفاسیر فرموده، عهد شکنی نامبارک باشد مگر آنکه از پافشاری در خوبی، روزی تلنگری نصیب مقاومت کنندگان بر عادات سخیف شود و سعادت روزی شان گردد...

ببخشید جناب سلام...این کتاب خط مقدم، نویسنده یا ناشر را میشود معرفی بفرمایید؟! البته با پوزش از صاحب خانه محترم-
پاسخ:
سلام

عید شما هم مبارک

والا ما از بچگی ادبیاتمون ضعیف بود! اینا که فرمودین رو اصن نفهمیدیم!


+
سلام جان
معرفی بفرمایید
خود ما هم مشتاقیم
این روزها ساعات زیادی رو کتابخونه م، ولی مشغول درس، و هیچ مجالی برای خواندن کتاب هایی که جلوی چشممن نیست

حال عجیبیه

مثل یک زندانی، که از پنجره ی سلول، شب ها به ماه زل میزنه
و روزها در حسرت دویدن میون دشت هاییه که از پشت میله های پنجره در دور دست ها نمایان هستن. علفزار رو به چشم میبینه، اما نمیتونه توش پا بذاره

از وسط قفسه های کتاب ها رد میشم
هر بار، یکی دو دقیقه زل میزنم به کتاب هایی،
که بعضی هاشون جنگلن، بعضی دشت، بعضی کوه، بعضی دریا، بعضی آسمان
دلم میخواد توشون قدم بزنم، بدوم، غرق بشم، پرواز کنم...

اما وقتی دست روشون میذارم، میله هایی نامریی بین من و کتاب ها، یادآوری می کنن که هنوز دوران محکومیتم به پایان نرسیده

این زندانی اما،
دلش به وقت ملاقات های کوتاه و چند دقیقه ای خوشه،
همون زمان های کوتاهی، که کتاب عزیزی از مولف عزیزتر از جانی رو باز می کنم،
چند ورق پای صحبت هاش میشینم،
و بعد با دلتنگی تا قفسه بدرقه ش می کنم ...
-------------------------------------------------------------

ببخشید که زیاده پرحرفی کردم.نگهبان صدام می کنه. این وقت ملاقات هم به پایان رسید...

+
من باب تخریب فضای احساسی ایجاد شده عرض می کنم،
شما که خودت یه پا سارقی و سابقه ی زندان داشتی (اشاره به پست قبل)حال یک زندانی رو خوب میفهمی
پاسخ:
سلام

آخ آخ آخ آخ
من خودم سوختم! شما دیگه مارو نسوزون مشتی...

از قدیم گفتن حبس کشیده رو فقط حبس کشیده میفهمه!

حاجی از حبس و زندون حرف نزن که یه عمر خاطراتمون رو زنده میکنه!

بالاخره هر مردی باید حبس کشیده باشه دیگه! هر کی یه نوعشو!

این حبسه هم ان شاالله منجر به آزادی بیشتر در آینده میشه.

ولی زور داره بخدا

دقت کردین موقعی امتحانات بویژه کنکور چقدر علاقه ی آدم به مطالعه ی غیر درسی بیشتر میشه؟!

۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۶ گمـــــــشده :)
والا ون فعلا در انمتظار یه مجنونم که بیاد. بعد برم دمبال لیلی تنهاییام.
از قدیم گفتن شکم گرسنه فقط به فکر پر کردن خودشه. تو بهر معنویات نمی ره!!!
البته قدیمیا نگفتن. خودممی گم.
خخخخخ
پاسخ:
سلام

میاد ان شالله... خوبشم میاد ان شاالله... بشرطی که شما هم لیلی باشید!

+
به حرف قدیمیا باید گوش کرد! :)


یاد اون خانومه افتادم که گفته بود خدا من واسه خودم چیزی نمیخوام که!
واسه مامانم یه دوماد قد بلند و خوشگل و پولدار و خوش اخلاق و حرف گوش کن میخوام!
خواهرم نداشته باشه...

^_^
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

عیدتون مبارک

کتاب را باید به اهلش داد...حالا خدا را شکر اطراف ما، اهل کتاب کم نیست...
گاهی میشه همه مشغول کاری هستند و یه نفر اون وسط یه کتاب را باز می کنه و برای بقیه می خونه...یعنی همه در عین اینکه کارشون را انجام میدن، از کتاب هم استفاده می کنند...
اما خیلی ها هم اصلا آلرژی دادند نسبت به هر چی مطالعه است....چه برسه به کتاب خوندن...
یه بنده خدایی هم می شناسم شدیدا علاقه داره کتاب بخره اما یکی ش را هم محض رضای خدا نمی خونه...جای تاسف

اما خداییش هیچی جای کتاب را نمی گیره...

عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
پاسخ:
سلام علیکم


میگم میشه بین ما و اون بنده خدایی که فقط کتاب میخره ولی نمیخونه ارتباط کوچیکی برقرار کنید؟
در حد کتاب قرض گرفتن و پس ندادن!

+
مام خیلی علاقه داریم کتاب بخریم ولی کتابفروشای محترم میگن کتاب خریدن هم مثه ازدواجه لامصب!

صرفا عشق و علاقه کافی نیس!
پول میخواد...
پووووول....
اطاعت امر شما و دوستان محترم

کتاب خط مقدم
روایت داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی در ایران البته با محوریت زندگی شهید حسن تهرانی مقدم عزیز است

نویسنده
: فائضه غفارحدادی (همین فائضه، نه فائزه یا سایر جایگشتها)
محقق: محمدحسین پیکانی

انتشارات تعالی اندیشه

تعداد صفحات غیر از عکسها 552 صفحه
بها 30000 تومان (برای کمک هزینه خرید حاضرم)

اتفاقا اطلاع از روند پر فراز و نشیب تشکیل این یگان، با اوضاع و شرایط این روزها هم بسیار همخوانی داره و هم بسیار لازم است. کتاب بسیار روان و گیراست. با اوضاع کاری بنده مطالعه آن حدود یک هفته کشید

گویا دیروز مستند خط مقدم از شبکه افق پخش شده و امروز هم ساعت 15 تکرار میشود

پاسخ:
سلام بر سلام عزیز و دوست داشتنی

ممنونم از لطفتون

+
بله بنده مستندش رو دیدم

البت چون دوستانم تو این قضیه هستن مفصلش رو از خودشون شنیده بودم.

خدا خیر و برکت بده به بچه هایی که تو این قضیه زحمت میکشن که مایه ی امنیت و آرامش مردم هستن.

سلام

حالا به نظر شما خانمی که خودش اهل کتاب خوندنه و یکی از ملاکهای اصلیش برای ازدواج اهل مطالعه بودن طرف مقابلشه باید از این ملاکش کوتاه بیاد؟ آخه واقعا آقایون اهل مطالعه هم خیلی کم هستن!!

متاسفانه معضل بزرگیه. تاسف بیشتر برا اینکه آقایون مذهبی اهل مطالعه خیلی خیلی کم هستن!!!!

به نظر من کسی که اهل مطالعه باشه یعنی اهل رشده و دوست داره تفکراتش روز به روز متعالی تر بشه و این برای هدف کمالی انسان که قرب الهیه کمک شایانی هست.

پاسخ:
سلام

نه کوتاه نیاد!

به عنوان یه ملاک اصلی در نظرش داشته باشه چرا که تو شناخت شخصیت طرف مقابل بسیار کمک میکنه!

حضرت آقا میفرمودن من هر وقت یاد وضعیت کتاب خوانی تو کشور می افتم حقیقتن قلبم به درد میاد(مضمونش این بود البت)

کم مطالعه ای (بهتره بگیم بی مطالعه ای) آقایون و ایضا خانومای به اصلاح مذهبی واقعا جای هیچ حرفی رو نذاشته! (آیکون شرشر عرق شرم ریختن!!)
متاسفانه ی دوستان لاییک بنده بسیار اهل مطالعه هستند و ازین نظر واقعا بهشون علاقمندم
هر چند در بین مذهبی ها هم اهل مطالعه زیاد هست ولی کمه!!!


نظرتون کاملا صحیحه البت نه هر مطالعه ای!

یه جورایی طرف هم باید "خوب کتاب خون" باشه و هم "کتاب خوب خون" باشه تا بشه این فرمایش ما
اوکی؟
^_^
سلام وای چه خوب منم شنیدم ایشون نویسنده خیلی قابلی هستن ولی متاسفانه هنوز نتونستم آن طور که باید خواننده ی کتاب های خوبشون بشم.
چه جالب بنده هم پریروز کتاب دختر شینا رو خریدم. 
هنوز نخوندمش خیلی کار عقب افتاده هست :(
پاسخ:
سلام

نصف عمرمون به فناس اگه نخونده باشیم کتاباشو

به نظر حقیر که واقعا عالی هستن. چه داستان ها چه نمایش نامه ها چه متون ادبیشون و بویژه رمان هاشون.

خدا به قلمشون خیر و برکت بده

بعضی کتابهاشون هست که آدم صفحه به صفحه باهاش اشک میریزه
سقای آب و ادب
آفتاب در حجاب
پسر عشق پدر
کشتی پهلو گرفته
ازدیار حبیب
 و ......

بعضی دیگش هست که آدم حسابی کیفور میشه
سانتاماریا
کرشمه خسروانی
غیر قابل چاپ
و...

بعضی دیگش حسابی آدمو میبره تو فکر
صمیمانه با جوانان وطنم
دموکراسی و دموقراضه
و ....
الان داستان من به یک لیلی محتاجم را خوندم. واقعا عالی بود :( 
ما آدما هر کدوممون گاهی می شیم مثل شخصیت فؤاد ولی باز بدست فراموشی می سپریم این سرگشتگی و جستن لیلی را. :(

منم حدود یه ماه پیش یه کتابی خوندم به نام "مردی که خواهد آمد" خیلی خوب بود.
در مورد امام زمان بود و یکی از شخصیت های اصلی داستان مثل فؤاد سر به بیابون می گذاره تا بتونه سرور یا مولا را ببینه. 
سر به بیابان گذاشتن یعنی حرکت ....یعنی به پاخواستن و دست رو دست نگذاشتن.
کاش ما هم بیابانی می یافتیم تا سر به آن بیابان بگذاریم :\
بازم کتابی، چیزی بود بگذارید ممنون
پاسخ:
سلام

قل انما اعظکم بواحده. ان تقوموا لله مثنی و فرادی...

+
اینکه حس نیاز وجود داشته باشه و این کمبود تو زندگی حس بشه هر لحظه بسیار مهمه
و از اون مهم تر عادی نشدن این حس نیاز و کمبوده...


گاهی به این فکر میکنم وقتی اینقدر راحت به نبودنش عادت کردم
واقعا چه نیازی به بودنش؟!

++
کلن کتابای سید مهدی شجاعی رو بخونید
تو هیچ کدومش ضرر نمیکنید :)
اتفاقا من خیلی دوست دارم کتاب هدیه و کادو بگیرم به مناسبت های مختلف و واقعا لذت میبرم یکی کتاب بهم هدیه بده
هرچند نخونمش :|

+سلیقه طرف مقابل خیلی مهمه تو کتاب هدیه دادن

شما خودتون خوره کتابید شاید هرچی بهتون دادن خوندین
اما بعضیا شاید فقط داستانی دوست داشته باشن یا تاریخی یا علمی و ...
اینه که باید دقت کرد

اما خودم بیشتر از اینکه واسه تولد و عید بهم کتاب کادو بده ذوق زده میشم تا بخواد یه چیزی که زیاد لازمم نیست و جنبه تزیینی داره یا حتی پول
پاسخ:
شما آدرس بفرمایید ما کتاب ارسال میکنیم خدمتتون البت به شرط خوندن!!!


+
چند باری این کار رو کردیم. بعضی از دوستان که میخواستن ازدواج کنن براشون کتاب و سی دی و اینا فرستادیم و اتفاقا خیلی هم راضی بودن

++
بله خب
ما بر اساس سلیقه طرف هدیه میدیم البت سلیقه ی بعضی افراد بسیار سخت هست.

بعضیا هم سلیقشون کتاب نخوندنه!


+++
این روحیه ی شمارو باید به تعداد زیاد تکثیر کنن و تزریق کنن به همه ایرانیا
سلام بر نخبه جیگر (این جیگر، نه اون جیگر)  :)

ممنون از محبت شما

بله قبلا از هوافضا پستی نوشته بودید، رو همین حساب عرض شد که احتمالا کتاب رو خونده باشی یا بالاخره در جریان به قول خودت مفصل ماجرا باشی

قرار نبود دیگه چیزی بنویسم. امر شما اطاعت و درخواست دوستان اجابت شد حیفم اومد از معرفی این کتاب بگذرم. پایان مطالعه این کتاب همزمان با مانور موشکی مون بود که لذت این مانور برای بنده چند برابر کرد. اون شمارش معکوس سیزده دوازده یازده ... تا برسه به سه دو یک و لحظه پرتاب موشک انقدر برام هیجان انگیز بود که ناخودآگاه به هوا پریدم خواهرزادم حیرون مونده بود که این چش شده
از دوستان هوافضا چیزهایی شنیده بودم ولی این کتاب چیز دیگه ای بود اگر شد چند تا مطلب از کتاب رو براتون میفرستم
تشخیص صحیح که الان وظیفه و رسالت من چیه و انجام درست و دقیق و پیگیری مجدانه و کوتاه نیومدن مقابل مشکلات و ... از چیزهایی بود که برام خیلی جالب بود
فکر کن تو بحبوحه جنگ با رایزنی های صورت گرفته لیبی و قذافی حاضر بشن به ما موشک بدن (اوردن موشکها خودش یه ماجراست) سوریه این امکان رو نداشته ولی اسد حاضر شده دوره آموزشی پرتاب موشک برامون بذاره و کسی مثل شهید تهرانی مقدم و تعدادی از همرزماشون پاشن برن سوریه برای آموزش و دوره های موشک! به نظرم تو اون اوضاع ترک میدون جنگ و رفتن به دوره آموزشی و فهم اینکه الان باید چه کنی کار خیلی مهمیه. که همین دوره و بعدا ادابازی و بعدا خرابکاریهایی که لیبیایی ها سر پرتاب موشک در اوردن جرقه خودباوری در حوزه موشکی و ورود به این عرصه رو فراهم میاره

بعله میدونم که میدونی اینا رو برای دوستانی که نمیدونستن نوشتم

دوره اموزشی اونم چه دوره ای!! کاری که باید یه تیم مثلا 30  40 نفره انجام میدادن با مدیریت عالی شهید مقدم با دوازده سیزده نفر سامان میگیره
اونا اون جور دوره دیدند و اینطور نتایجش رو شکوفا کردند بعضیا هم برای  اختلاس و سرنگونی نظام و به پا کرده فتنه و ... میرن خارج دوره میبینن

این یه کلیتی از کتاب بود اگر شد بعدا بخشهایی از کتاب رو میذارم (برای شما نه برای دیگرانی که دسترسی به کتاب ندارن یا دوستانی ندارن که مفصل!! در جریان قرارشون بدن   بعله )

نجوایی با خدا
آخدا! قربون اون فضل و کرم بیکرانت برم، شد ما یه چیزی بگیم این نخبه ندونه و ما پیشش ضایع نشیم؟ نه جان من شد؟ 
یعنی انقدر از این نخبه هایی که همه چیز میدونن ...

(واقعا که! داری نجوای من با خدا رو میخونی؟! مگه خودت نجوای با خدا نداری؟ خوبه منم بیام بخونم؟)

داشتم میگفتم
خداجون یه ندایی میدادی اینجاست دیگه! بازم داشتم ضایع میشدم...
فعلا که اینجاست تا بعد
خدا جون فقط بهش بگو حرم حضرت عبدالعظیم دعاگوش بودم برای استقامت و استواری و ثابت قدمیش دعا کردم

پاسخ:
سلام بر سلام عزیز

ینی ناخودآگاه خر درونم گفت: (جیگرم... جیگرم... جیگرم...+دقیقن همون لحن خودش)

شنیدن زحمات و سختیایی که این عزیزان کشیدن از زبون خودشون و همرزماشون سعادتی بود که خدا نصیب ما کرد
و البت شبیهش تو بحث هسته ای.


+
یه پیشنهاد دارم
خب حاجی یه وب بزن قشنگ اونجا بنویس جریان کتابو و سایر مباحثو. حیفه بوخودا...
ما و دوستان هم میایم اونجا فیض میبریم.

جان؟
بله دوستان اشاره میکنن شیرینی هم باید بدی!
چی؟
میخوای شیرینی ندی؟!!!
اصفهانی بازی؟!

حالا شما وبو بزن! شیرینیشو یه جوری ازت میگیریم ^_^


++
خدایا بهش بفرمایید وبلاگ بزنه!
اونجا هم مطالب خوب بذاره
شیرینی هم بده.
دانمارکی باشه لدفن^_^

دعاهاش رو هم مستجاب کن بی زحمت
تبریــــــــــــــــــــــــک...


بابت برتر شدن وبلاگ تون!
و همینطور تبریک میگم به بیان بابت انتخاب بجاشون. :)
پاسخ:
آقا آقا آقا

نفرمایید این جوری!


مثلا در حضور صواع جان و مکتب انقلاب و سایر دوستان عزیز ما بشیم برتر؟!

مایه شرمندگیه!
وقتی یکی حرف میزنه نمیدونم چی جواب بدم و همینطور میمونم
از رهبری که چرا اداره ضعیفی دارن و اقدام نمیکنن و چرا وضع قانون های مزخرف رو رسیدگی نمنن
از اینکه ما توان نداریم و این همه ضعف قانونی داریم و ضعیفیم
از اینکه رهبری و بقیه به مردم دروغ میگن
از اینکه غربی ها از ما نمیترسن اگه بخوان حمله کنن به راحتی آب خوردن ایران رو با خاک یکی میکنن
این همه صلاح اتمی داره غرب
از اینکه غربی ها حمله نمیکنن به ایران چون ایران رو همینطوری میخوان با وضعیت فعلیش و اینطوری براشون بهتره
از کلی حرفی که میزنن و نمیتونم جواب بدم ناراحتم
گاهی فکر میکنم میبینم راست میگن واقعا
پاسخ:
سلام

راست که نمیگن مشخصا!

لازم هست درباره این قضیه مطالعه بفرمایید

هم وظایف رهبری رو دقیق باید مطالعه کرد هم تاریخ!
بعضی از اشتباهات زمان خود رسول خدا و امیرالمومنین هم اتفاق افتاده! تازه اونا معصوم هم بودن...

پس چرا جلوی همه چیزو نگرفتن؟
اصن چرا خود خدا جلوی همه ی اشتباهات رو نمیگیره مارو راحت کنه؟!!!!


غربیها اگر نمیترسیدن بنظرتون لازمه اینقدر دشمنی کنن با ما؟!

+
این مسایل چیزاییه که همینجوری بصورت رگباری بین مردم پخشش میکنن و خب ظاهر منطقی هم بهش میدن که قابل قبول بشه و اگر یکم آدم روش فکر نکنه ممکنه دچار اشتباه بشه

ولی در کل کسی که قرآن رو بخونه و روش فکر کنه و تاریخ رو هم تا حدودی خونده باشه میتونه براحتی تشخیص بده این چرندیات رو از حرف درست و درمون
یا مثلا میگن رهبری چه کاره است این وسط دقیقا؟
نقشش چیه؟ چرا جایی که باید حرف بزنه و عزل کنه نمیکنه و چرا اینقدر ضعیف عمل میکنه
:(
پاسخ:
اتفاقا شما هیج جایی رو پیدا نمیکنید که مشکلی باشه و قبلش ایشون تذکر نداده باشن . چه خصوصی چه عمومی به مردم. ینی گشتما! خدایی نیست.

نیگاه میکنید میبینید ده سال قبل ایشون کلی درباره فساد اقتصادی و دنیا طلبی مسئولین تذکر دادن و تشر زدن و ....
همیشه هم تکرارش کردن.

ولی وقتی کسی گوش به حرف ولی نده حتی اگر خود حضرت علی ع هم باشه کارش جلو نمیره

عزل و نصب بجز در مواردی وظیفه رهبری نیس!
اومده میگه ما از خودمون چی داریم؟!! هرچی داریم از غربی هاست
هرچی رفاه و آرامش داریم از غربی هاست از همین تلوزیون و برق بگیر تا ماشین و وسایل رفاهی دیگه و وسایل ضروری دیگه
پاسخ:
خو تاریخ علم رو براشون بگید تا متوجه بشن غربیا هرچی دارن از ماس!

با این تفاوت که یه زمانی ما تلاش میکردیم و نامبر وان علم و تکنولوژی و فرهنگ بودیم ولی غربیا داشتن پوست کله ی سرخپوستارو میکندن و خونریزی میکردن.

یه زمانی ما زدیم جاده خاکی و رفتیم سراغ راحت طلبی!

با همون اصول ما غربیا کار کردن و از ما زدن جلو!

حالا هم بهمون فخر فروشی میکنن.

حالا هم اگه سر عقل نیایم و تلاش نکنیم و همچنان مشغول تنبلی باشیم این فاصله روز به روز زیادتر میشه! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">