مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

کسانی که ایمان آورده اند و آنان که مهاجرت کرده اند و در راه خدا جهاد، نموده اند ، به رحمت خدا امید می دارند و خدا آمرزنده و مهربان است

 

با سلام

دل کندن از هر چیزی که آدم بهش تعلق خاطر داشته باشه خیلی سخته خصوصا که سال ها با اون چیز مانوس بوده باشه! خصوصا که طی اون سال ها خاطرات بسیار تلخ و شیرینی هم با اون داشته باشه!

خصوصا که اون چیز مثل یه رفیق شاهد همه ی سختی ها و خوشی های زندگیت بوده باشه و همه رو ثبت کرده باشه! و.....

اما وقتی باید رفت ، باید رفت...

(بقول فامیل دور در بستنی رو باید بست! راه رفتنی رو باید رفت! هر چند که در بستنی رو باید لیسید!)

 

خلاصه به اطلاع همه عزیران بزگواری که از راه های دور و نزدیک ، اطراف و اکناف ، با اهدای تاج گل و سبد گل و از آن مهم تر با گل وجودشان زینت بخش خانه قبلی بودند میرساند به لطف خدا نگارنده ی حقیر از این خانه ای که خیلی دوستش هم داشت بالاخره دل کند و با دلی آرام و قلبی مطمئن به دیار بیان شتافت!

لذا خواهشمند است به دیدار این حقیر در  همین مکان تشریف بیارید.

پ.ن:

مرگ...

آخرین هجرت ماست به خود ما!

 

خدایا کاش تو آخرین هجرت هم همین حسی رو داشته باشم که تو این هجرت مجازی دارم...

همچنان حقیر حسین(ع)...

 

+

اگر مقصد پرواز است ، قفس ویران بهتر...

پرستویی که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی خانه اش نمی هراسد...

مردی به نام شقایق
۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر
و من تنهام

مانند کوچه باغی که روزگاری محل بازی کودکانی پر شور و نشاط بوده است و امروز بزرگ شده اند و حتی نام آن کوچه را فراموش کرده اند

و من تنهام

مانند کوچه باغی که روزگاری درختانش لانه امن چلچله ها بوده است و امروز کلاغها نیز ترجیح میدهند از آنجا عبور نکنند

ومن تنهام 

مانند کوچه باغی که روزگاری وعده گاه امن معشوقکان بوده است و امروز محل اتراق راهزنان از خدا بی خبر شده است

ومن تنهام

استرحام

                              

پ.ن:

دقیقا مثل همین بنده ی خدای زبون بسته!

 

+

خدایا

نه هیچ وقت اعتراض کردم

نه هیچ وقت درد دل!

ولی کاش منم یکی رو داشتم سرمو بذارم رو شونش و یه دل سیر درد دل کنم و گریه

البته بجز دیوار!

++

اشک ها قطره نیستند
بلکه کلماتی هستند که می افتند
فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسی را که معنی این کلمات را بفهمد . . .

و تو شاهد تمام اشکهایی...

مردی به نام شقایق
۲۷ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر
سلام

داشتم با خودم فکر میکردم شب نیمه شعبان و تولد عزیز ترین کسم اگر بخام به حضرت هدیه ای بدم چی دارم که بدم؟ ینی چه چیزی تو زندگیم از همه با ارزش تره که خدمت ایشون هدیه کنم؟

خلاصه بعد از اسکن کامل زندگیم رسیدم به این:

 

تقدیم به فرزند عزیزم به پاس خدماتش جهت روشنگری جوانان(امضا:احمدی روشن)*

 

*

این قاب رو تو جلسه ای که این حقیر و حاج رحیم آقای احمدی روشن تو دانشگاه هرمزگان داشتیم یکی از دانشجوهای اونجا بصورت زنده!!! کشید و در انتهای مراسم تقدیم کرد به حاج رحیم.

حاج رحیم هم بنده نوازی فرمودند و همونجا این رو هدیه دادند به بنده. بعدشم دادن بچه ها زیرش این جمله رو بنویسند.

خلاصه یه جورایی این بهترین هدیه ی عمرم بود و الان هم دقیقا روبروم روی میز مطالعم قرار داده و هر وقت سر میز میشینم روبرومه و با دیدنش عشق میکنم.

(دلتون بسوزه!!!)

اون دو روزی که با ایشون و دو تا محافظ!!!(دقیقا اینجوری) تو یه سوئیت زندگی کردیم جزو بهترین روزای عمرم بود و بی نهایت ازش خاطره دارم. همینقدر بهتون بگم که کل این دو روز رو داشتیم میخندیدیم!!!

روز اول تا تشریف آوردند از همون دم در داد زدن با لحجه اصفهانی:

عه! حیدری!! تو هم اینجایی؟ اومِدِی دوباره اینجارو به آتیش بکشی و بری؟!!!

بعدشم هم خندیدن و فرمودن: من میرم کبریتشو میزنم تو هم بیا آتیش نهایی رو به پا کن!

 

البته این رو هم بگم که موقع برگشت بعد از اینکه محافظان محترم دست از سرمون برداشتند و سوار هواپیما شدیم این پیرمرد از بندرعباس تا تهران رو بغل من هق هق گریه کرد و دل مارو حسابی به آتیش کشید...

 

پ.ن:

همه این ایام رو خدمت دوستان تبریک میگم.

عزیزان حتما خودشون میدونند که دل حضرت صاحب این شبا چه حالیه و باید چیکار کنن!

پس نیاز به گفتن ما نیست.

ما هم به لطف خدا با بچه های هیئتمون از 12 شب احیا داریم حسینیه بنی فاطمه(س)

خلاصه حسابی دعا کنید فقط و فقط برای سلامتی و رضایت ارباب و ظهورشون.

 

پ.ن 2:

داغی به دل اهل ولا نگذارید

بر روی غرور شیعه پا نگذارید

ما خشم کنیم سفره تان برچیدست

هی سر به سر غیرت ما نگذارید

(م کاظمی نیا)

 

+

ما منتظر نبرد سرنوشت ساز هستیم

مردی به نام شقایق
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

آه... بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست...

 

+

قسم به گریه های زیر قبه ی حسین...

 

++

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

مردی به نام شقایق
۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر

 

پ.ن:

اعیاد مبارک

این روزا وحشتناک دلم برای مرحوم آغاسی تنگ شده...

+

جهت تغییر ذائقه ملاحظه بفرمایید (قضیه حاج آقا پناهیان و دختر خوشگل)

 

++

دوستان بزرگوار

دارم روزای سختی رو میگذرونم

دعاتون در حق برادرتون بی شک مستجابه

پس دریغ نفرمایید

مردی به نام شقایق
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۷ نظر

 

کاربرد انرژی هسته و صرفه اقتصادی آن

مهندس علیرضا حیدری کارشناس ارشد مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی اصفهان، معتقد است غنی سازی ۲۰ درصد یا نیروگاه بوشهر برای ما کاملا از نظر اقتصادی به صرفه بوده است. در فایل صوتی زیر ایشان به کاربردهای هسته ای در فناوری ها، نظام تغذیه و …. می پردازد و همچنین جایگاه انرژی هسته در سایر کشورها و همچنین اقتصادی بودن این انرژی را بررسی نموده است. این صحبت ها در حوزه علیه آیت الله مجتهدی انجام شده است.

  سخنرانی مهندس حیدری - کاربرد انرژی هسته ای (اندازه فایل: 23.1 MiB -- دفعات دانلود: 21 بار)

تاریخچه انرژی هسته‌ای از ۵۰ سال پیش تا کنون و سیر مذاکرات

مهندس علیرضا حیدری کارشناس ارشد مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی اصفهان، در فایل صوتی زیر  به تاریخچه ورود انرژی هسته ای به ایران از ۵۰ سال پیش تا کنون می پردازند.

 

  سخنرانی مهندس حیدری - تاریخچه هسته ای (اندازه فایل: 14.3 MiB -- دفعات دانلود: 27 بار)

 

 

توافق ژنو یعنی عقیم کردن صنعت هسته ای

مهندس علیرضا حیدری کارشناس ارشد مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی اصفهان، یکی از امضا کنندگان «نامه ۱۲ هزار نفر از نخبگان به رئیس رسانه ملی برای برگزاری مناظره هسته ای» است که معتقد است غنی سازی ۲۰ درصد یا نیروگاه بوشهر برای ما کاملا به صرفه بوده است. نکته حائز اهمیت در سخنان حیدری بررسی نقاط فنی مسأله است که از دانش آکادمیک خود بهره می گیرد. فایل زیر صوت سخنرانی ایشان در مدرسه علمیه آیت الله مجتهد در نقد توافقنامه ژنو می باشد.


 

  مهندس حیدری - نقد توافقنامه ژنو 1 (اندازه فایل: 13.7 MiB -- دفعات دانلود: 64 بار)

  مهندس حیدری - نقد توافقنامه ژنو 2 (اندازه فایل: 54.7 MiB -- دفعات دانلود: 83 بار)

 

منبع:

سایت http://1-20.ir/

 

پ.ن:

با سلام

به لطف خدا و زحمات دوستان این فایلها بهمراه پاورپوینتها و کلیپ هاش بصورت نرم افزار تهیه و بین نخبگان توزیع شده.

دوستان پاورپوینت های این برنامه رو هم از روی همون سایت منبع میتونید دانلود بفرمایید.

دلیل گذاشتن این پست صرفا درخواست از دوستان برای نقد بود و بس.

ممنون میشم تو این هدف برادر کوچیکتون رو یاری کنید...

یاعلی

 

پ.ن2:

همایش دلاوران دلواپس هم برگزار شد به لطف خدا و با کیفیت خیلی خوب!

با همه کارشکنی ها و آزار ها و ....

شاید باورتون نشه ولی تا نیم ساعت قبل از همایش حتی هنوز مکان رو هم بهمون نداده بودند و ما داشتیم توی فضای باز گلستان صندلی میچیدیم!

استقبال مردم از اون چیزی که فکرش رو میکردیم خیلی بیشتر بود و این رو مدیون خون شهداییم.

 گزارش تصویری برنامه

«دلاوران دلواپس» در اصفهان هم کولاک کردند

حاشیه های همایش

همچنان نیازمند دعای دوستان خوبم هستم.

یاعلی

مردی به نام شقایق
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

پ.ن:

با سلام خدمت همه دوستان

اولا که هر کس میتونه حتما تشریف بیاره

ثانیا ان شاالله بعد از همایش جزئیات این چند روز و برنامه بندرعباس و خاطرات این دو روزی که در خدمت پدر شهید احمدی روشن بودیم رو خواهیم نوشت.

 

دعابفرمایید

یاعلی

مردی به نام شقایق
۰۳ خرداد ۹۳ ، ۰۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ نظر