چهارشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۷، ۰۴:۰۰ ب.ظ
سلام
در چند راهی یک تصمیم بسیار مهم گیر کردم. میشه همفکری بفرمایید با دلیل متقن؟
مقدمه:
وقتی آدم امیدی نسبت به اصلاح یه سیستمی(سیستم اداره کشور منظورمه الان) نداشته باشه سه تا راه بیشتر نداره:
1-خودشو با شرایط وفق بده!
2-بجنگه تا شرایط رو تغییر بده!
3-از سیستم نامطلوب بره به یه سیستم مطلوب تر!
1=خب گزینه اول با شرایطی که داریم به سرعت به سمتش میریم تقریبا غیر ممکنه چون با این روند تقریبا تا چند سال دیگه ترس این هست که حداقل های زندگی در حد خوراک و پوشاک و داروی زن و بچه ام رو هم نتونم تامین کنم. با این توضیح که هر چقدر هم آدم فعالیتش رو بیشتر کنه و حقوقش هم خوب باشه باز هم سرعت رشد قیمت ها و خدمات بیشتر از رشد درآمد هست!
2=ازین گزینه هم خاطره خوشی نداریم! از روزی که خودمون رو شناختیم در حال گزینه 2 بود. چه دعوا درک با قلدرهای تو مدرسه چه فعالیت های سیاسی و علمی تو دانشگاه و نمونه بارزش همین بحث هسته ای که از سال 92 تا 96 تقریبا روز و شبمون رو گرفت و نتیجه اش هم این شد که همه دیدند!
وقتی جامعه خودش تمایل داره به سمت دروغ و فساد و نفاق و هر چی هم زور میزنی هیچ اتفاقی نمی افته کم کم تو هم بی حس میشی. بی تفاوت میشی! خسته میشی.
مسلما من هم آیات و احادیث و مثال هایی از فرمایشات رهبر و شهدا رو خوندم و میدونم. همونهایی که یه سری از دوستان میخوان تو کامنت ها بنویسن.
ولی چیزی که من بهش رسیدم که اینه فساد در سیستم اداره کشور ما اینقدر سیستماتیک و ساختار یافته شده که بخش جدا نشدنی از حاکمیت شده. (دقت بفرمایید حاکمیت با تئوری نظام ولایت فقیه تا حدودی متفاوته. من بشدت تئوری ولایت فقیه رو قبول دارم ولی معتقدم در اجراش موفقیتی نداشتیم حداقل تو این چهل سال)
ما نسلی هستیم که 24 سال از عمرمون توسط افراد نالایقی از جمله خاتمی، احمدی نژاد و روحانی نابود شد و روز به روز هم بیشتر میشه و اینقدر آش شور شده که امیدی هم نیست به اصلاح و آینده!
حس میکنم حتی اگه بخوایم بر علیه ظلم و فساد هم بجنگیم باز هم نمیتونیم چون تا گردن رفتیم تو باتلاق. پس فعلا این گزینه هم منتفیه تا اطلاع ثانوی!
3=این گزینه چیزیه که مدتیه ذهنم رو بد جور درگیر کرده و خودش شامل چند سوال اساسیه:
3.1-آیا مهاجرت باید کرد یا خیر؟
3.2-در صورت مثبت بودن جواب مهاجرت، بهتر است برای "ادامه تحصیل رفت و بازگشت" یا برای "اقامت رفت و بازنگشت"؟
3.3-در هر صورت کدام کشور بر اساس شرایط من مناسب تر است؟
پ.ن:
دارم آماده میشم برای آیلس
با چند تا وکیل صحبت کردم. تقریبا امتیاز سن و مدرک و سابقه کار و کارهای علمی تحقیقاتی و مقالات و اینهام برای بسیاری از کشورها(بویژه مالزی، استرالیا، آلمان، هلند، کانادا، قطر و عمان) مناسب هست و قابلیت اقدام کردن برای ادامه تحصیل یا اقامت دائم رو دارم.
از نظر امکاناتی و اینا هم که تقریبا با افراد زیادی مشورت کردم(اعم از ساکن و دانشجو و برگشته). کشور های پیشرفته حداقل های یه زندگی معمولی فراهم هست و نیاز نیست مثل اینجا آدم برای حداقل های زندگی بجنگه! هر چند میدونم کار کردن و زندگی کردن در یه کشور دیگه برای کسی مثه من بسیار بسیار بسیار مشکله ولی خب شاید به آینده بچه ها بیارزه! شاید!
منتها دو تا مشکل اساسی سر راهمه
1-خونوادم که خب سخته با زن و دو سه تا بچه مهاجرت کردن. خصوصا اینکه حداقل یه سال آدم باید تنها باشه که بتونه کار رو اوکی کنه و شرایط زندگی رو جور کنه.
2-پدر مادرم که خب غیر از من کسی رو ندارن و من هم غیر از اونا کسی رو ندارم و در صئرت مهاجرت امکان اینکه در خدمتشون باشم و حداقل هفته ای یبار ببینمشون دیگه نیست. مگه آدم تا کی میتونه حضور پدر مادر رو درک کنه. بالاخره جاودان که نیستن که. به روزی آدم از دستشون میده. اونوقت اگه الان که هستن هم آدم ازشون دور بشه دیگه بعدشون میخواد چیکار کنه با زندگی؟
+
ذهنم اینقد درگیر این موضوعه که حتی شبها هم دست از سرم بر نمیداره
خدابزرگه میدونم
رازق هم هست. اینم میدونم.
اینم میدونم که هر جا باشم باز هم رازقه.
ولی آیا دلیلی هست که حتما بمونیم و تو این شرایط زندگی کنیم؟
ینی خدا هیچ راه دیگه ای رو قبول نداره؟
نمیدونم؟!
۹۷/۱۰/۱۲
۹
۱
مردی به نام شقایق
پاسخ:
سلام
متغن مگه از غنی نمیاد؟!
لت می چک پلیز
اوکی. یور آر رایت
اصلاح شد :))))
+
خب مشخصه دیگه
اونی که شرایط داره و میره رفته. اونی که شرایط نداره و نمیره نرفته.
شاید سوالو درست متوجه نشدم :)
پاسخ:
سلام
والا با این روند دیگه وطنی باقی نمیمونه تا چند سال آینده ^_^
پاسخ:
دخب دقیقا گیر من همینجاس که شما فرمودین
هنوز یه چیزایی هست که خیلی با ارزشه
پاسخ:
سلام
حاجی من خیلی وقته به نقطه تکلیف چیه رسیدم ولی هنوز تو جنگ بین آرمان گرایی و واقعیت گرایی موندم.
من تجربیات زیادی داشتم تو همین سنی که دارم. با افراد زیادی سر و کله زدم که شاید کسی فکرش رو هم نتونه بکنه. نه میتونم چشمم رو واقعیات ببندم و حرفای اخبار صدا و سیمارو باور کنم. نه میتونم دست از ارمان هام بردارم و بگم بی خیال جامعه و میخوام برا خودم زندگی کنم.
+
جفتشون رو بررسی کردم
بهترین جا برای کار برای رشته من همین ها هست که فرمودید
ولی گزینه کشورهای مسلمان هم برام پررنگه بخاطر شرایط خونواده و بچه ها
تو کشورهای مسلمون حاشیه خلیج و سایر بخشای آسیا جایی رو سراغ دارید که خوب باشه؟
پاسخ:
اتفاقا گزینه خوبیه
بعد از خوندن تجربیات برخی از دوستان تو کانادا گزینه های کشورهای مسلمون پر رنگتر شده
ممنونم
بابت نجات از سردرگمی
پاسخ:
:)))))))))))))
سلام
والا یه رفیقی داشتیم میگفت اگه یه روز مرزارو باز بذارن و بعدش یه سرشماری کنن میبینن حدود 1 الی 2 میلیون بیشتر تو کشور نمونده :)))
اون یکی که شرایط نداره منم دیگه :)))
خب اگه میدونستم چیکار کنه که خودم میکردم :))))))))
پاسخ:
سلام
دارن بیرونمون میکنن رو خوب اومدی :)))
پاسخ:
سلام
حاجی بحث اصولگرا اصلاح طلب نیس اصن (که میخوام جفتشون نباشن دیگه)
مشکل روندهای ماست که اینقدر ریجید و صلب شده که نمیشه خیلیاش رو تغییر داد.
این حرفو دارم با زجر میگم. انگار دارم یه جنجر آهنی رو از قلبم میکشم بیرون وقتی دارم این حرفو میزنم.
ولی حقیقت رو نمیشه با بیان نکردن پوشوند که! میشه؟
من نه از مبارزه خسته شدم نه کم آوردم نه آدم ضعیفی ام.
ولی به این نتیجه رسیدم این راهی که دارم میرم اشتباهه.
نمیگم هدفم اشتباهه ها! مسیرم اشتباهه.
حس میکنم باید مسیرو عوض کرد.
اگر قراره برا انقلاب کاری کرد نباید معطلش کرد. ولی اینجا اینقدر گرفتار شدم که حتی فرصت فکر کردن به انقلاب و اهداف و دین و اسلام و خیلی چیزای دیگه رو ندارم چرا؟ چون باید سر ماه اینقد قسط بانک بدم و خرجم با دخلم نمیخونه مثلا.
ازون بدتر میبینم روز به روز داره بدتر میشه بجای بهتر!
+
شما پزشکا دیگه وضعتون خوبه دیگه :)
کجا میخواید برید؟ ^_*
اینم فکر بدی نیست ولی یه جوراییه.
نمیخوام تصمیمم از سر ترس باشه.
پاسخ:
سلام
من بلند بلند فکر کردم.
هنوز تصمیمی نگرفتم.
+
والا اوضاع اسفبار مملکت رو اینجوری نمیشه توضیح داد. حدودا ده ساله درگیر بازار کار هستم تو لایه های مختلف.
از تدریس و معلمی تا شرکت نفت عسلویه تا شرکتای دانش بنیان یا پتروشیمی قشم تا مشاور صنایع پتروشیمی تا شرکت آی تی و...
متاسفانه تو کشور ما شرایط به نحوی شده که یه فرد حتی از حداقل های یه زندگی هم محرومه بر اساس اونچه که اسلام و قران و اهلبیت میفرمایند. توضیحش هم مشخصه دیگه. اگه آدم تو جامعه زندگی کرده باشه کاملا براش ملموسه
اما بحث ولایت فقیه
من نگفتم موفق نبوده. ولایت فقیه یه نظریه ایه که بنظر من کاملا درسته.
مسئله جمهوری اسلامی هست که اسلامیتش اوکیه ولی جمهوریتش مشکل ساز.
این تضاد بین جمهوریت و اسلامیت منجر شده به اینی که داریم میبینیم.
مثلا ولی فقیه به عنوان امام جامعه یه چیزی میفرماد ولی سیستم حاکمیتی و اجرایی کشور و رسانه و مردم یه مسیر دیگه ای رو میرن (میدونم که این قضیه تو تاریخ بوده و طبیعیه و اینا)
نمیدونم.
توضیحش خیلی سخته.
الان هر چی بگم توش کلی بحث سیاسی و منطقی و اعتقادی در میاد.
چیزی که هست اینه که شرایط فعلی اونی نیست که باید باشه.
پاسخ:
سلام
بقول معروف همه گزینه ها همچنان روی میزه :))))
+
هیچ کس حق دست کشیدن از جهاد رو نداره
ولی حق تغییر تکنیک و تاکتیک رو داره
حتی خود قرآن هم جایی بنابر مضمون اشاره داره که اگه جایی میبینید نمیتونید زندگی کنید(بر اساس استانداردهای توحیدی) تغییر مکان بدید. مهاجرت کنید.
همه چیز رو بد نمیبینیم.
ولی خیلی تحت فشاریم. اینو اگه سرپرست یه خونواده بودید(که شاید هم باشید) بهتر میشه لمس کرد. وضعیت خیلی سخته. آدم هر چی هم تلاش کنه آخرش شرمنده حداقل هاس جلو زن و بچه اش.
تا یه حدی میشه طلا و چیزای خونه رو فروخت برای اینکه بتونیم حداقل های زندگی رو جور کنیم و قسطامون رو بدیم. تا یه جایی میشه این شرایط رو تحمل کرد.
تا یه جایی میشه 24 ساعت کار کرد برای هیچی!
من الان دارم خیلی سطح پایین حرف میزنم. از کف کف کف جامعه. نه از دید یه نفر که همیشه درگیر مباحث سیاسی و اعتقادی بوده و در حال مبارزه. الان تو نقش یه پدر دارم حرف میزنم که ترس خیلی چیزارو داره...
پاسخ:
سلام
باور به کسی یا چیزی داشتن و تایید کردنش به این معنی نیست که هر چیزی که اون فرد میبینه و درک میکنه رو من هم ببینم و درک کنم.
ایشون در بالاترین سطح علم و حکمت و ایمانه بین افراد جامعه ما.
مسلما نگاهشون با ما متفاوته برداشتشون متفاوته نگرششون متفاوته تفکراتشون متفاوته
ما هم سعی میکنیم به سمتی که ایشون اشاره میکنن حرکت کنیم اما این الزام نیست که چیزهایی که میبینیم رو انکار کنیم (هر چند نظر ما تو قضیه فساد و آینده کشور و... با ایشون یکیه. ایشون هم بارها اعلام کردند که اگر این روند ادامه پیدا کنه و اصلاح نشه چه فجایعی ممکنه پیش بیاد و از مردم سیلی میخورن و این صوبتا)
لذا تعجب من بیشتر از اینه که چطور بین این حرفای ما و نظرات ایشون تضاد پیدا کردن برخی دوستان.
ایشون هم نمیگن همه چی گل و بلبله!
امید دارن.
ما هم امید داریم به انقلاب و اسلام و عاقبت متقین.
ولی به این سیستم اداره کشور امیدی نداریم. دلایلش هم مشخصه.
متاسفانه با وجود تلاش(هر چند کم) امکان تغییر در این سیستم رو هم نداریم.
پاسخ:
علیک سلام و نور
ظاهرا و باطنا شرایط طوری شده که واقعا وقتی برام نمونده که مثه سابق مطالعه کنم.
خوش بحال شما که هنوز امکان و فرصتش رو دارید که اونجور که شایسته و بایسته هست مطالعه بفرمایید.
ممنونم :)
پاسخ:
سلام
رفتن هر کس از مملکتش فقط به امید برگشتنه.
عذابی که مهاجرت کرده ها میکشن ازینه که نمیتونن برگردن (شرایط کشور این امکان رو بهشون نمیده)
+
بله هستم.
تو یه شرکت کار رسمی مهندسی انجام میدم.
رئیس هیئت مدیره یه شرکت آی تی هستم و یه جورایی مدیر اجرایی.
پروژه های مختلف و نرم افزاری و تحلیل اقتصادی و امکانسنجی و این چیزا هم مدام انجام میدم.
ارزیاب شرکت های دانش بنیان هم هستم.
مسافرکشی هم اگه بهم مسافر بخوره انجام میدم.
پاسخ:
سلام
مرتضی جان شاید شما بیشتر از خیلی از دوستان که لطف دارند به بنده و مخاطب اینجا هستند شرایط من رو درک کنی.
تقریبا سیستم صنعت کشور در حال کلپس هست. حالا چه من خوشم بیاد چه نیاد چه انقلابی باشم چه نباشم.
دقیقا مثه پلاسکو!
خودت میدونی که وقتی صنعت در این وضعیته و یکی یکی صنایع و کارخونه ها داره بسته میشه یه نیروی مهندسی چه بلایی سرش میاد!
شرکت قبلی رو دو هفته پیش که رفته بودم تهران رفتم سراغشون. دیدم از تموم بچه های واحد مهندسی فقط 3 نفر موندن که اونها هم منتظر بودن نامه تعدیل و اخراجشون رو بزنن و برن یکی دوسال بیمه بیکاری بگیرن و بشینن کارهای اپلای شدنشون رو بکنن و برن.
من بار یه خونواده رو دوشمه و نمیتونم احساسی برخورد کنم با قضیه. از طرف دیگه سن من یه سنیه که اگه الان کاری نکنم دیگه بعدش هیچ کاری نمیتونم بکنم!
من خیلی سختی کشیدم تو زندگی. من خیلی کارهای عجیب غریب کردم که خیلیا فکرشم نمیتونن بکنن. من کسی نیستم کمک بیارم و بخوام فرار کنم. ولی نمیتونم یه سری واقعیت هارو نبینم.
کلپس صنعتی
کلپس صنعتی
کلپس اجتماعی و اخلاقی
کلپس تربیتی
و...
پاسخ:
سلام
یکی از بهترین راهنمایی هارو شما کردین :))
ممنونم واقعا
ذهنم رو برد بیشتر به سمت کشورهای مسلمون
براووو
پاسخ:
سلام
اتفاقا صحبت های ایشون رو کامل خوندم و خیلی هم روش فکر کردم خیلی هم به همگرا شدن ذهنم تو تصمیم گیری کمکم کرد.
دقیقا فرمایش شما تفاوت نگرش دانشجوییه با نگرش یکی مثه من که بعد از چندین سال کار دانشجویی آرمانگرایانه افتاده وسط یه جامعه گرگ صفت و باهاشون سر و کله زده. اون هم با چه کسایی!
تو عسلویه، تو تهران، تو اراک، تو شیراز، تو اصفهان و...
بعضی از چیزا نتیجه تجربه ده ساله اس.
تو این که برای گفتمان سازی نیاز به ثروت و قدرت هست شکی نیست. ولی الان تو کشور ما شاهراه های این دو تا دست گروه های خاصیه که اگه مثه خودشون نباشی نمیتونی واردشون بشی.
+
نکته دیگه اینه که با وضعیتی که داریم پیش میریم و مشکلات معیشتی اصلا دیگه جایی برای مطالعه و کار فرهنگی و فکر انقلابی و اینها نمیمونه. همه وقت و انرژی و فکرمون رفته برا تامین چیزای اولیه زندگی.
ینی با اینجا موندن غیر از درگیر روزمرگی شدن و اعصاب خوردی برای موقعیت ها و فرصت های از دست رفته و خوردن حلوای انقلاب چیزی دیگه ای گیرمون نمیاد
نمیدونم. شایدم من دارم اشتباه میکنم و ذهنم سیاه شده و این صوبتا...
پاسخ:
خواهش میکنم ^_*
پاسخ:
سلام
دقیقا حبیب جان
افسردگی و سرخوردگی و ناامیدی شدید سیاسی اجتماعی
+
ممنونم بابت لینک
همینه دقیقا
حس کسی رو دارم که تو جنگ تیر خورده افتاده یه گوشه
هیچ کاری از دستش بر نمیاد
فقط دارن جلو چشش رفیقاشو تیکه تیکه میکنن...
پاسخ:
سلام
خو دقیقا گیر منم همینه که شما فرمودید (قکر می کنم رفتن هزینه هایی داره و موندن هم هزینه هایی باید دید چی میدی و چی میگیری ، کدوم با ارزش ترن ، کدوم در زندگی اصالت بیشتری دارن و وزن بیشتری ، کدوم دنیاست و کدوم اخرته )
کشورهای مسلمان تا حدودی (تا حدودی!) بهترن نسبت به کانادا و اینها
هر چند یه سری به مدرسه های خودمون هم بزنید تو همون مقطع ابتدایی چیزایی میبینید که آدم ترجیح میده صلیب بکشه از تعجب :))))
پاسخ:
سلام
ازین فرمایشتون خودم به شک افتادم رفتم یه بار دیگه متن رو خوندم :)
من همچین حرفی زدم خدایی؟!
ولایت فقیه جهت دهنده و موتور محرکه است برای سیستم. منتها سیستم توان و توانایی این موتور محرکه رو نداره بنظرم. ینی بخوام ساده اش رو بگم یه جورایی ولایت فقیه برای امثال من و جامعه ای که امثال من توش هست زیادیه. لذا تو اجرای تئوریش و همچنین اجرای دستوراتش موفق نبودیم. اینکه تعارف نداره که. موفق نبودیم. نتیجه اش هم اینیه که داریم میبینیم دیگه.
مشخصا حرف من اینه که ما برای یه بیماری رفتیم پیش دکتر حازق(ولی فقیه) و ازش نسخه بسیار عالی گرفتیم (فرمان ها و خط مشی ها و توصیه ها و جهت دهی ها و...) ولی حال گرفتن دارو و خوردنش رو نداریم و یا بجای اینکه بریم داروی اصلی بگیریم رفتیم ناصر خسرو داروی خارجی تقلبی (نمونه اش دولت ها و مجلس ها) گرفتیم. بعدشم که حالمون بد تر شده داریم غر میزنیم به دکتر که ای بابا! این دکترا هم هیچی حالیشون نیس.
+
فساد سیستماتیک با فساد تام متفاوته. من بشخصه معتقد نیستم به فساد تام ولی تا حدود زیادی فساد سیستماتیک رو لمس کردم تو این سالها که تو پایین ترین لول های جامعه کار کردم و حتی با سطوح بالا در ارتباط بودم. وضیعت با اونچیزی که اخبار شبانگاهی میگه زمین تا آسمون متفاوته و من هم نمیخوام اینجا بحث این رو بکنم که چقدر ابعاد و نفوذ فساد تو سیستم زیاد هست.
++
یکی از تفاوت ها همینجاست که من سیستم رو نمیتونم جدای از افراد در نظر بگیرم. در واقع سیستمی سالمه که بتونه افراد ترازش رو هم به تعدادی که نیاز داره تربیت و توزیع کنه.
این که من عرض کردم تئوری رو قبول دارم ولی تو اجراش مشکل داشتیم موید همین قضیه است. ما سیستم رو ایجاد کردیم ولی در ایجاد سیستم یه اشتباه بزرگ کردیم از اول انقلاب که سیستم رو فرد محور کردیم و فکر کردیم افرادمون هم همیشه همین آدم خوبان. در حالیکه الان همون آدم خوبای اول انقلاب و بچه های جنگ و... بعضیاشون شدن عوامل اصلی مشکل ساز و فساد ساز برای سیستم. (بعضیاشون!)
+++
خب نکته همینجاست که مشکلات همه به امت برمیگرده و امت هم که همینه که هست و روز به روز داره میاد پایین تر بجای پیشرفت فکری و ظرفیتی. پس آینده چی قراره بشه؟
سیستم هم که نمیتونه رو امت تاثیر بذاره و تازه چون آدماش رو از همین امت میگیره خودش هم دچار تضاد و مشکل میشه. پس باید چیکار کرد؟
مسلما توقع این نیست که بریزیم همه رو تو دریا.
++++
نکته دیگه این هست که ما فکر کنیم همه جای دنیا بدن الا ما این خب اشتباه بزرگیه. ینی هیچ امت دیگه ای روی کره زمین نیست که بشه در کنارشون اونجوری که خدا گفته زندگی کرد؟ روی این باید یکم تفکر کرد.
امت ما فقط اسم اسلام رو داره یدک میکشه متاسفانه (و من هم یکی از همین امت هستم با همین ویژگی که وصف کردم متاسفانه)
+++++
در آخر خدایی من راضی نیستم فکرتون رو درگیر کنید و حرص بخوریدا!
یه فکری ذهنم رو درگیر کرده بود منم نوشتمش و از دوستان خوبم و شما بزرگواران درخواست همفکری کردم برای اینکه ببینم راه درست و تصمیم صحیح کدومه.
هنوز هم هیچ تصمیمی نگرفتم و شاید هم به این نتیجه برسم که اصلا کلا این موضوع غلطه.
ولی میخوام حتما به این نتیجه برسم با دلیل و منطق کافی چون بعد از این بازه سنی دیگه امکان چنین تصمیمایی نیست و میخوام غلط بودن یا صحیح بودن تصمیم اونقدر برام واضح و مبرهن باشه که تا آخر عمر هر وقت بهش فکر کردم بگم تصمیم درستی بود به لطف خدا.
قضیه اینه :)
پاسخ:
سلام بر برادر گلم
اتفاقا الان شرایط طوری شده که موقعیت رفتن برا هیشکی نیست بجز یه سری افراد معدود!
هم پول زیادی میخواد هم خیلی درخواست ها زیاده و دیر نوبت میرسه هم بقیه کشورا دیگه ایرانیا رو قبول نمیکنن.
بحث سر زندگی راحت و کنار کشیدن مبارزه نیست.
بحث سر اینه که اینجا سختی بیخودی میکشیم برا چیزی که ربطی به اعتقادمون نداره!
الان کاهش قدرت خرید مردم که بخش اعظمیش بخاطر نالایقی و کارهای بی فکر مسئولین عزیزمونه رو باید تحمل کنیم بخاطر اعتقاداتمون؟
اتفاقا اعتقاداتمون بر عکس اینه. میگه این چیزارو تحمل نکنید. این آدمارو بیارید پایین از گرده ی مردم. اگر نتونستید این کارو بکنید برید جایی که زیر ظلم اینها نباشید.
+
فکرم همینه که فرمودید. مسلما ما تا روز آخر یه مسلمون ایرونی خواهیم بود و هر کاری باید بکنیم برای اینکه این دو تا اسم تو دنیا بزرگ و بزرگتر بشه. حالا هر جای دنیا که میخواد باشه.
پاسخ:
باورت نمیشه اگه بگم شبانه روز دارم فکر میکنم. ینی حتی شبا هم تو خواب دارم فکر میکنما...
+
خیلی مخلصیم
پاسخ:
قطعا یکی از اینهاست
یا میخوام دودل بودن رو بر طرف کنم و توجیه کنم
یا میخوام واقعا ببینم تصمیم درست چیه.
+
مسلما ما ایمان درست حسابی نداریم
ولی تو مرام لوطی گری ما میدون خالی کردن نیس.
فقط سوالی که هست اینه که الان وظیفه چیه که باید انجام بدیم بدون در نظر داشتن نتیجه؟
پاسخ:
خیلی
برا خانومم هم فرستادم بخونه و بعدن دربارش بحث کنیم
ممنونم :)
پاسخ:
سلام
من؟
شرکت های کلان؟
من آخرین سمت هایی که تو پتروشیمی داشتم یکی مدیر مهندسی پتروشیمی قشم بود(خصوصی) یکی هم مشاور تجاری سازی شرکت پژوهش فناوری صنایع پتروشیمی بودم.
طرح توجیهی و مطالعات امکانسنجی پتروشیمی هارو هم انجام میدادم باشرکت خودم.
همین :)
+
نبود دیگه.
واس همین کندیم اومدیم شهرستان که هزینه ها پایین تر باشه
با این وضع دلار و هزینه های بالا فک کنم سال دیگه یا باید بریم روستا یا از ایران بریم کلن :)))
++
50 درصدش :))
کار طراحی وب و اینجور کارا انجام میدیم البت الان بیشتر تو فضای بین المللی کار میکنیم. دیگه پروژه ها ی ایرانی رو تعطیل کردیم. نمی صرفید واقعا. اکثرا هم بد قول و بد حساب.
پاسخ:
بله از خیلیا شنیدم
تو گلف تلنت دارم میگردم دنبال فرصتها ببینم چی میشه
یکی دو تا از دوستان اونجان خیلی تعریف میکردن از جو کاری و زندگی و سنتها و اینها
اتفاقا یکی از چیزای یکه مطرح میکردن اینه که شیعه زیاد هست اونجا و ارتباطشون با ایرانی ها هم بسیار خوبه فعلا
از اصفهان هم یه ساعت راهه :)))
آشنا داشتی اونجا خبرمون کن حاجی
+
ممنونم بابت راهنمایی :)
پاسخ:
سلام و عرض ادب
بله. نتیجه ها این رو نشون میده که موفق نبودیم.
تقریبا الان چیزی که دارم میبینم همینه. نمونه اش انتخابات های اخیر. ولی که در واقع بعد اسلامیت هست مواردی رو مطرح کردن برای انتخاب فرد ولی مردم که بعد جمهوریت هستن بر اساس القای داخلی و خارجی یا هر دلیل دیگه ای طور دیگه ای رای دادن (این تحلیل بنده اس البته. شاید کاملا غلط باشه)
متفاوت شاید باشه ولی جدا از هم نیست. یکی نتیجه ی اون یکیه. عدم موفقیت در اجرای صحیح تئوری ولایت فقیه موجب اون تضاد شده و اون تضاد هم موجب این نتیجه.
+
چرا حوصله بحث دارم.
منتها این ها چیزای چند بعدیه و نمیشه تک بعدی بهشون پرداخت. چند بعدی هم بخوایم بهشون بپردازیم یه کتاب باید بنویسیم دربارشون :)
پاسخ:
سلام
به به
بسلامتی
ان شاالله که در شغل جدید مفید و موثر باشید
خیلی خوشحال شدم جدا
پاسخ:
سلام
بله میدونم. اونا هم مثه کشور خودمونن و بیشتر رو اسم کار میکنن تا واقعیت :)
پاسخ:
باورش خیلی سخت نیس :)
حتما ایشون هم جزو فیش های نجومی هستن (دور از جونشون ) :))))
اگر حقوق معمولی دولتی در نظر بگیریم اون یه سوم باقیمانده رو هم باید کرایه خونه بدید و تمااااااااااام.
فقط پوشک و شیرخشک بچه ماهی حدود 300 تومن میشه :)))) دیگه بقیه خرجا که هیچ!
بعلاوه هزینه های درمانی هم رشد وحشتناکی داشته تو این مدت چون اغلب وابسته به دلاره.
+
مسلما بحث رفتن محدود به یه دلیل نمیشه و چند بعدیه
بحثای مالی یکیشه که خب بی اهمیت هم نیست.
تو بحث مالی هم یکی از موارد مهم ثباته نه الزاما درآمد بالا.
ببینید تو همین سال 97 چه اتفاقی برای زندگی مردم افتاد.
ما هیچ کاری نکردیم ولی داشته هامون یک سوم شد با تغییر نرخ ارز!
خب گناهمون چی بود؟ بعد چیکار میتونستیم بکنیم؟
برخی از دوستان من خیلی راحت میگفتن باید مبارزه کرد و نمیذاریم اینجوری بشه و ... بعد که شد همشون مونده بودن واقعا باید چیکار کنن. چیجوری میشه با یه همچین جریان قدرتمندی که ریشه هاش داخل خود نظامه مبارزه کرد اون هم با این سیستم قوه مجریه و قوه قضائیه و قوه مقننه که هر کدوم که داستانیه واس خودش.
این عدم ثبات مردم رو از آینده ناامید میکنه. پروژه ها و ایده های اقتصادی رو با شکست روبرو میکنه. امنیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رو به خطر میندازه و همه اینها دامن میزنه به معظل ناامیدی سیاسی
چیزی که مردم ما بشدت درگیرش شدن(حتی خودمن)
طرف میگهمن هر کاری هم بکنم این آقایون آخرش کار خودشونو میکنن. پس بی خیال.
آمار شرکت در انتخابات محله ها و شهرهای فقیر نشین تهران و سایر شهرهای کشور رو تو انتخابات 96 مقایسه بفرمایید با آمار مناطق مرفه تر.
میبینید دقیقا آمار برعکسه.
مناطق ضعیف تر کمتر تمایل نشون دادن به شرکت در انتخابات ولی مناطق مرفه تر بیشتر شرکت کردن و خب نتیجه اش رو هم داریم میبنیم دیگه.
اینها بحثای پیچیده ایه. واقعا از روی احساس و سیاه نمایی نیست. از روی تحلیل و آنالیزه.
از همه بدتر هم اینه که هیچ برنامه ای برای بهبود وضعیت نیست که حداقل ادم دلش رو خوش کنه و بگه شاید یه روزی درست شد.
و ازون بدتر هم گره زدن این ناکارآمدی ها با بحث های اعتقادی و اسلامه! اگر هم اعتراضی به بی کفایتی ها و بی عدالتی ها بشه بالافاصله برچسب ضد نظام خواهیم خورد و چون نظام اسم اسلام رو همراه خودش داره تبدیل خواهیم شد به ضد اسلام و ضد ولایت فقیه.
این است ماجرا :)))
سرتون رو درد آوردم
پاسخ:
فرار؟
تغییر و کسب تجربه و ثبات انگیزه بهتریه :)))
پاسخ:
شما همونا هستین که شعار میدادین رضا شاه روحت شاد؟!!!
+
مام اونا بودیم که اون ور ورزشگاه شعار میدادیم توپ تانک فشفشه داور دقت کن ^_*
پاسخ:
ما هم میگیم داور دقت کن :)))))
پاسخ:
دلیل موجه برای چی؟
شرمنده من درست متوجه منظورتون نشدم!
پاسخ:
قبول دارم حرفاتو حاجی
همینم هست که میریزتم به هم و نمیذاره تصمیم بگیرم.
خیلی تحت فشاریم. خیلی.
کاش لااقل کاری از دستمون بر میومد...
پاسخ:
حتما یه راهی هست
+
ممنونم از آرامشی که با کامنتات القا کردی دکتر جان :))
پاسخ:
سلام
والا ما همین زن اول رو هم که گرفتیم پشیمونیم و حاضریم بر گردونیم تازه دو تا اشانتیون هم روش بر میگردونیم :))))
این هشت نه سالی هم که خرجش کردیم میبخشیم اصن. جونم حلال مهرم آزاد ^_*
پاسخ:
سلام
ممنونم از نظراتتون
والا بحث بهبود شرایط اقتصادی نیست
بیشتر بحث ثباته
چیزی که بشدت ما یعنی مردم رو دچار بحران کرده اینه که واقعا نمیدونیم فردا چه اتفاقی قراره بیفته! ینی یهو با یه تغییر ارز زندگیت نابود میشه یا با یه شایعه ساختگی چنان قیمتا بالامیره که ناچار میشی نیم کیلیو نیم کیلو مایحتاج خونه رو بخری.
اینکه نمیدونی این پس از انداز کمی که کردی تا دو روز دیگه اصن ارزشی داره یا نه!
و خیلی چیزای دیگه.
کشورهای استخون دار بالانس هست. ینی شما مخارجت با درآمدهات تا حدودی بالانس هست بطوریکه حداقل نیازهای اولیه ات دیگه مطمئنی که بی مشکله و یه مقدار کم هم میتونی سیو کنی.
ولی اینجا واقعا بالانس نیس و مدیریت اقتصادی رو بشدت با مشکل روبرو میکنه.
+
دقیقا یکی از معظلات بزرگ من همین دوری از پدر مادرهاست.
نه اینکه وابسته باشم. نه. من از 18 سالگی از خونواده ام دور بودم. ولی اینکه کلا آدم سالی یبار ببینتشون خیلی سخته و غیر ممکنه حتی.
++
حالا مسئله اصلی کار پیدا کردن تو کشورای همسایه اس
روی عمان و قطر و کویت دارم تحقیق میکنم.
پاسخ:
سلام
من فقط یه فکری که تو سرم بود رو مطرح کردم که از نظرات دوستان استفاده کنم.
اگه میدونستم اینقدر قراره موجب ناراحتی شما بشه اصلا مطرحش نمیکردم به خدا
ناراحت شدم
پاسخ:
سلام
بروی چشم
ان شالله که همینطوره و همینطور هم میمونه
موفق باشید
پاسخ:
سلام
رفتن خودش جزئی از مسئله اس :)
کارهای تولیدی و کشاورزی با وضعیت الان خیلی خیلی خیلی های ریسکه.
من یه استارت آپی داشتم(هنوزم دارم و داره جلو میره) که کارش تحلیل اقتصادی و امکانسنجی طرح ها و ایده هاست.
یکی از تخصص های خودم هم امکانسنجی طرح های صنعتی و ارزیابی اونهاست. دور از فضای تولید و کارآفرینی نیستم.
خودمم در حدی که توان داشتم سعی کردم کارآفرینی کنم و به لطف خدا تا الان تونستم برای 3 نفر شغل ایجاد کنم.
تو اینکه باید فاتحه دولت رو خوند شکی نیست. ولی تو شرایط عدم ثبات سرنوشت کارهای تولیدی همینیه که دارید میبینید و یکی یکی دارم نابود میشن بجز یه سری معدود که اونها هم سرنوشتشون مشخص نیست.
اصولا تولید خودش مشکلی نداره و مشکلی هست تو فروشه. شرایط اقتصادی بی ثبات ما موجب میشه هزینه های تمام شده تولید هم نوسان زیادی داشته باشه و تولید کننده نتونه این نوسان رو تو محصولش بیاره و دچار عدم سوددهی و ورشکستگی بشه.
برای همینه که میگم کار تولید های ریسکه الان.
ان شاالله که بتونن طرحشون رو کامل کنن و به تولید خوب و فروش مناسب برسن و از تهرون هجرت کنید که واقعا بهترین کاره.
اگر هم هر کمکی از بنده بر بیاد در خدمت هستم.
تشکر ^_^
پاسخ:
سلام
ممنونم از راهنمائیهاتون
تقریبا چند تا گزینه داره برام پررنگ تر میشه
یکی ادامه تحصیل و بعد از چند سال زندگی تصمیم گرفتن درباره برگشتن یا ادامه دادن
یکی هم زندگی تو سایر کشورهای اسلامی شبیه عمان که فرهنگشون تا حد زیادی به ما نزدیکه ولی شرایط کاری و زندگی بهتر از اینجاست. خوبیش هم اینه که راه برگشت هیچ وقت بسته نمیمونه و نزدیک هم هست به ایران برای رفت و امد.
ممنونم. شما هم موفق باشید ^_^
پاسخ:
اول سلام
دوم ممنونم از کامنت سراسر محبت آمیزتون
+
چشم. حتما همین کارو میکنم
ما که بود و نبودمون برای این مملکت فرقی نداره
ولی مطمئنا با وجود نخبگانی مثل شما آینده کشور درخشان خواهد بود :)
پاسخ:
سلام
خوب هستید؟
+
التماس دعا
پاسخ:
علیک سلام
اولا اینکه کی گفته ما نخبه ایم اصن؟ :)))
ثانیا حالا چرا اینقده عصبانی؟!!! چرا اینقده توپ پر؟!!!
+
من یه دغدغه ذهنیم رو با دوستانم مطرح کردم و نظرشون رو خواستم و اونها هم لطف کردن موافق یا مخالف نظرشون رو اعلام کردن و من از هر دو هم استفاده کردم.
ولی متوجه نمیشم دلیل این لحن عصبانی شما چیه؟
ینی الان شما کلی چیز بار من کنید از روند فزاینده و وحشتناک مهاجرت و تمایل به مهاجرت از کشور کم میشه یا مشکلات کشور حل میشه؟
هر کسی یه نظری داره و برای خودش حق انتخاب قائله.
بله. من هم دوستان زیادی دارم در سطوح مختلف علمی و فنی
یه سریاشون ایران بودن رفتن
یه سریاشون هم خارج بودن و برگشتن
هر کدومشون هم شرایط خاص خودشون رو داشتن و دارن و دلایل خاص خودشون.
نه به اونا که رفتن میتونم چیزی بگم و قضاوتی بکنم نه به اونا که برگشتن.
اینجور وقتا که آدم تو جریان یه تصمیم درخواست همفکری میکنه بیشتر نیاز به تحلیل موضوع و بررسی از نگاه ها و زاویه ها و تجربه های دیگه داره نه تیکه و کنایه شنیدن!!!
این پس چیزی نبود که بخواد باعث ناراحتی کسی بشه؟
نیاز به همفکری و بررسی ابعاد یه تصمیم بود که با کمک دوستان خیلی خوب انجام شد و داره جلو میره.
در هر حال برای این کشور و مردمش بود و نبود شخص نبده هیچ فرقی نداره و نخواهد داشت. ولی من تا روزی که اینجا هستم همه سعیم رو برای رشدش میکنم. اگر هم تصمیمم بر رفتن شد تا روز مرگم همچنان در همین مسیر خواهم موند.
++
مجددا از بذل نظر و وقتی که گذاشتید تشکر میکنم اما کاش یه ذره لحنتون مهربون تر بود ^_^
نکته آخر اینکه بهتره سلام اول کلام باشه :)
پاسخ:
سلام مجدد
گوش دادم
اینجوری که شما میفرمایید نیست!
پاسخ:
سلام
با کمال احترام چنین مرزبندی ای رو خیلی قبول ندارم.
سمت نظام بودن بدون تفکر رو هم ایضا.
عشق به هر چیزی خصوصا ولایت حاصل تفکر بسیار عمیقه و اگر از دل تفکر و تدبیر بیرون نیاد اسمش نمیشه عشق!
شهادت صرفا یه آرزو نیست
از شهادت مهمتر مفید بودن برای امام و اسلامه. این وسط فرقی نداره اصولگرا اصلاح طلب چپ راست مسلمون مسیحی!
مهم اینه کی بیشتر بدرد میخوره و میتونن روش حساب کنن
موفق باشین :)
پاسخ:
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مینا خانوم
تبادل لینک و این چیزا مال ده سال پیش بود به خدا
اون زمان که بلاگفا تو بورس بود. یکم قدیمی شده این روشا :)
پاسخ:
سلام
مواردی که گفتم دلیل نیست. بیشتر نتیجه اس.
دلیل میتونه خیلی عمیق تر و چند بعدی تر باشه.
پاسخ:
سلام و عرض ادب
ممنونم از اظهار نظرتنون
+
اوکی. خب برا آدمای ضعیف حرف نزنید که حالتون ازین بدتر نشه :)))
ممنونم
شما هم موفق باشید
پاسخ:
سلام
ما یه تجربه مهاجرت به جنوب رو داشتیم سالای اول زندگیمون.
به دلایلی ایون سختش بود و من برشون گردوندم و چند ماه بعدش هم خودم از عسلویه برگشتم.
ایشون فکر میکنن اگه اون روز بیشتر تحمل کرده بودن الان وضعیت و جایگاه بهتری داشتیم تو زندگی. لذا خودشون میگن ازون قضیه درس عبرت گرفتن و نمیخوان تکرار بشه
لذا میگن حاضرن چند سال سختیش رو تحمل کنن (البته فعلا در حرف این ها مطرح شده و تا عمل فاصله زیاده)
بله همه اینا که میفرمایید سخته
ولی پدر مادر حاضرن هر سختی رو تحمل کنن برا بچه هاشون. این یه نکته مهمیه
پاسخ:
سلام
جمع بندیتون تقریبا جمع بندی خودمم هست.
نمیدونم چرا بعضی دوستان اینقدر صفر و صدی برخورد میکنن با این قضیه
ینی اگه بری درس بخونی کار کنی تجربه کنی پیشرفت کنی و با روحیه و برنامه برگردی و بهبود ایجاد کنی میشه فرار از میدون و خون شهدارو پایمال کردن و اینها
اگه اینجا بمونیم و تو منجلابی که برامون حضرات درست کردن دست و پا بزنیم و هشتمون گره نهمون باشه و فرصت سر خاروندن و فکر کردن هم نداشته باشیم و آخر ماه هم برا خرجی خونه کم بیاریم و شرمنده زن و بچمون بشیم میشه انقلابی گری!!!
هیچ حد وسطی هم نداره!
+
چند روز پیش با یکی از مدیرای کارخونه سر همین صحبت باز شد و تقریبا دو ساعتی با هم صحبت کردیم.
ایشون هم دکترا دارن و بشدت هم حرفه ای و کاربلد و با تجربه
آیلس 7 و دعوتنامه از استنفورد با گرنت کامل و خلاصه شرایط خیلی مناسب
خیلی درباره شرایط و تفکراتمون صحبت کردیم. از شرایط خونوادگی تا سیاسی یا سوابقمون اعم از کاری و سیاسی و مبارزاتی و اینها
حرفهاش خیلی دلگرم کننده بود چون اولا میفهمید دارم چی میگم و سرد و گرم چشیده بود و مثه بعضی جوونا درگیر شعارای الکی نبود
از طرفی هم تفکراتمون شبیه هم بود و جفتمون تو یه جبهه بودیم از نظر فکری و کاری.
خیلی راهگشا بود نتیجه صحبتهامون و نزدیک به نتیجه گیری و جمع بندی شما
در هر صورت از وقتی گذاشتید و مواردی که فرمودید و دعاهاتون بی نهایت سپاسگذارم :)
پاسخ:
سلام
واقعا فکر میکنید نپرسیدم؟
چرا فکر میکنید تضاد هست بین این دوتا؟ ینی یه نفر مرزهای خاکی رو ترک کنه همه مرزهارو رد کرده؟
و اگر اینجا بمونه و هیچ کاری نکنه (منظورم شرایط فعالیت رو نداشته باشه) داره به سیره شهدا عمل میکنه؟
ینی اینقدر صفر و یکی باید نگاه کرد به این مقوله؟!!!
مسئله اینه که الان جوری داریم عمل میکنیم که شرمنده شهداییم اولا
ثانیا وقتی درباره میدون خالی کردن صحبت میشه اول باید مشخص بشه میدون کجاست و خالی کردن ینی چی؟!
+
بله
هیچ جای فکر نیست.
میشینیم مثه همین چهل سالی که دوستان و همفکرانمون نشستن منتظر یه معجزه میمونیم.
قطعا میتونیم
اگه بخوایم
اگه برنامه ای براش داشته باشیم (یا حداقل عزمی برای تهیه برنامه اش داشته باشیم)
من این اگه هارو نمیبنیم.
پاسخ:
سلام
الف-ابتدا مجددا نظرتون رو به این سه تا سوال که در پست مطرح شده و در واقع هدف این پست بوده جلب میکنم:
3.1-آیا مهاجرت باید کرد یا خیر؟
3.2-در صورت مثبت بودن جواب مهاجرت، بهتر است برای "ادامه تحصیل رفت و بازگشت" یا برای "اقامت رفت و بازنگشت"؟
3.3-در هر صورت کدام کشور بر اساس شرایط من مناسب تر است؟
ب-پاراگراف اولتون رو با تمام گوشت و پوست لمس کردم. من تو این جو ها بزرگ شدم و زندگی کردم. پس نا آشنا نیستم با اینی که شما فرمودید. یکی از مشکلات شخصی بنده اینه که شرایط جوری شده که امکان این فعالیت ها بخاطر درگیری ها و مشکلات زندگی نیست این برای روح ناآرومی مثه من شده یه خوره که داره حسابی زجرم میده. لذا معتقدم شرایطم باید حتما تغییر کنه و در راستای این تغییر یکی از مواردی که میتونه تغییر ایجاد کنه این بحثی هست که مطرح کردم و دنبال بازخورد دوستان اهل فکر بودم برای نتیجه گیری و اثر بخشی این تصمیم و در واقع پاسخ سوالاتی که نوشتم.
ج-پاراگراف دوم:
فرمودید "تاجایی که بنده میدونم و شما نوشتید : قصد اقامت دارید!"
من مجدد متن خودم رو خوندم. من متضاد این فرمایش شمارو نوشتم. اگر قصد اقامت داشتم که سوال 3.1 و 3.2 رو نمیپرسیدم اصن!!!
ضمنا همه کشورها دارن خنجر میزنن به ما؟!
حس نمیکنین این یه ذره یه جوریه؟!
حس نمیکنین این ناشی از یه برداشت اشتباه بخاطر القائات غلط هست تو سیستم فکری ما؟
تا حالا چقدر با مردم همین کشورهایی که میفرمایید مراوده داشتید و حرفاشون رو شنیدین؟
بعلاوه درس من در مقطع ارشد تموم شده و بخاطر مسایل مالی نمیتونستم برای دکترا اقدام کنم در حالیکه هدف گذاری من اون بود.
یکی از چیزایی که این تصمیم رو در حد فکر مطرح کرد بی ثباتی سیستم مدیریتی کشور (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، علمی، و...) هست. بله خیلی هم مهمه این قضیه. ولی همش این نیست.
اگر شرایط کاری و تحصیلی شمارو میدونستم بهتر میتونستم در این خصوص باهاتون صحبت کنم و براتون توضیح بدم.
د-پاراگراف سوم:
"چرا فکر میکنید تو این شرایط کاری نمیشه کرد برای اصلاح کشور؟؟"
چون کار کردم و دارم میکنم.
یه سری چیزارو نمیشه صرفا با شعار درست کرد و نیاز به کار داره. کار کردنش هم فردی نیست. هر چند فرد هم بی تاثیر نیست.
از طرف دیگه مطمئنم اگر عزمش باشه خیلی کارها میشه کرد ولی عزمش نیست (صرفا تو یه نفر عزمش هست که بنده به عنوان امام قبولش دارم ولی تو باقی موارد خیلی کم و کمرنگ)
لذا اگر تو گروهی قرار گرفتید که سست هستند و نمیتونن رشدی ایجاد کنن تو شما و شما هم نمیتونید حرکت ایجاد کنید تو اونها باید چیکار کرد؟
بهتر نیست به گروه فعالتری آدم منتقل کنه خودش رو که با رشد بیشتر شاید بتونه تو گروه قبلی هم حرکت ایجاد کنه؟ (تاثیر گذاری شخصی و اجتماعی)
ه:پاراگراف چهارم:
بنظر شما شهدا اگر الان بودن چیکار میکردن؟
و: پاراگراف آخر:
بله مسلما مشکل از منه.
علی یارتون
ممنونم از وقتی که گذاشتید و مواردی که فرمودید
از هم صحبتی باهاتون لذت بردم و استفاده کردم.
تشکر
پاسخ:
شما وبلاگتونو حذف نکنین :)
رفتن پیشکش :)))))
خصوصی رسیدم خدمتتون^_^
پاسخ:
سلام
خب نوکرتم دقیقا صورت مسئله همینه :)
اگه میدونستم که دیگه این همه گیر و همفکری و بحث نداشتیم که :)))
شما پارافریز کردین مسئله رو ^_*
پاسخ:
از ما غافل نیست
ما از او غافلیم :(
پاسخ:
سلام
از چند جهت میشه این مسئله رو بررسی کرد.
1-اگر واقعا حضور و وجود این نخبگان برای ایران مهم است و بهشون نیاز داره لازمه که یه سری سیاست ها و برنامه هارو در دستور کار قرار بده که نگهشون داره (این نگه داشتن الزاما مالی نیست. همین که بتونه شرایط رو برای تاثیرگذاری و کار کردنشون فراهم کنه براشون کافیه)
خب وقتی سیستم اداری و سیاسی و اقتصادی کشور نوعی با همین نخبگان برخورد میکنه که گویا هیچ نیازی بهشون نیست و نبوده از اول تکلیف چیه؟!
مسلما اگر این نخبگان بمونن هم پنجاه سال دیگه با این سیستمی که داریم میریم جلو ایران بدتر از افغانستان خواهد شد چون قرار نیست جایی بکار گرفته بشن و مفید واقع بشن. (از نظر اقتصادی سیاسی منظورم هست. یه وقت سوء برداشت نشه. توهینی در این حرف من به عزیزان افغان نیست.) مگر اینکه این روند تغییر کنه و سیستم توسط افراد دیگه ای مدیریت بشه نه یه کادر کاملا بسته و پیر و لیبرال که 40 ساله دارن تو کشور مدیریت میکنن و تا 40 سال دیگه هم که آقازاده هاشون به درک برن همچنان سیستم مدیریت کشور دستشون خواهد بود!
2-آیا اون نخبه ای که میتونه برای بشریت مفید باشه با یه اختراع یا کار مثبت یا ایجاد پیشرفت در علم و تکنولوژی تا 50 سال آینده اینجا بمونه و بجای اون تاثیر بزرگ و مهم صرفا تبدیل بشه به یه کارمند بی خاصیت حقوق بگیر که سر برج عزا میگیره که قسطارو چجوری رد کنم و کرایه خونه رو چجوری بدم، چه اتفاقی می افته؟ کشور پیشرفتی میکنه؟
+
مسلما هر رشد و پیشرفتی با سختی همراهه چه داخل کشور چه خارج. ولی خب اونهایی که سالها تجربه کار در هر دو سیستم رو دارن میگن مثلا با x واحد تلاش در ایران (تلاش یک فرد معمولی نه آقازاده و رانت دار و رانت باز و ازین قبیل حیوانات) از سطح 1 به سطح 2 یا نهایت 4 میرسی ولی در سیستم های بروز تر و با سیستم حکمرانی بهتر و شرایط اقتصادی سیاسی با ثبات تر از سطح 1 به 7 تا 10.
خب مسلما کار و زندگی در یک کشور بهتر(منظورم سیاسی اقتصادی هست نه اعتقادی) سختیش بیشتر هست ولی در عوض راندمان و اثربخشی اش هم بیشتر هست.
++
بله در خصوص شهروند درجه 2 بودن فرمایشتون صحیحه
البت استثنائاتی هم هست مثه کانادا و استرالیا که چون تعداد مهاجرانش خیلی خیلی زیاده دیگه مهاجر بودن یه امر عادیه و نکته منفی تلقی نمیشه ولی خب بالاخره غربته دیگه. خوب نیست.
ولی ببینین چه بروز مردم اومده و داره میاد که حاضرن زجر غربت رو به خودشون تحمیل کنن ولی ازین شرایط فرار کنن.
+++
ممنونم از نظر خوبتون
ان شاالله شما هم موفق و پیروز باشید
به امید پیشرفت کشور
پاسخ:
سلام مجدد
بله متوجه منظورتون شدم.
مسئله اینه که اگر نمیرفتن چی میشد؟ فرقی تو اوضاع میکرد؟ نهایتش به دست طالبان کشته می شدن!
یکی از دوستان من از عزیزان افغان هست. فارق التحصیل دانشگاه و حسابی کار درست. اونجا معلم بود و اینجا اومده تو ایران به عنوان کارگر ساختمونی کار میکرد و وقتایی که دلش میگرفت کتاب شعرشو میاورد پیشمن با هم حرف میزدیم. محمد اشرف بود اسمش.
یکی از مواردی که صحبت میکردیم همین بود. میگفت ما تو کشورهای دیگه بیشتر میتونیم به کشورمون کمک کنیم تا تو کشور خودمون (البته نظر ایشون این بود)
+
بله ما تو جنگیم و ماها که تو صنعت و تولیدیم شاید بیشتر از بقیه حسش کنیم.
ولی خب مسئله اینه که اولا ما نخبه نیستیم و یه فرد کاملا عادی هستیم :)
ثانیا بحث میدون خالی کردن نیست. بحث اینه که تو این میدون چیکار باید بکنیم؟ چیکار میتونیم بکنیم؟
ثالثا مسلما آینده کشور برای ما مهمه ولی آیا آینده ما هم برای کشور مهمه؟! (سوال بسیار حیاتی و مهمیه که تو جمع های نخبگانی من زیاد میشنوم. خیلی از دوستانم که واقعا نخبه هستن درگیر این سوالن که آیا واقعا سرنوشت ما هم برای کشور مهمه؟! اگه مهمه چه برنامه ای هست برای آینده ما؟!)
دیگه فساد و رانت و اینارو به لطف آقایون مسئول همه مطلع شدن :))) ینی اظهر من الشمسه :)))
++
بستگی داره از چه زاویه ای بهش نیگاه کنیم
اگر رفتن تاثیر بهتری داشته باشه بهتر از موندن وسط میدون و هیچ کاری نکردنه!
نمیدونم.
شایدم این جنگ مارو به عنوان سیاهی لشکر بیشتر نیاز داشته باشه تا یه نیروی رزمی آماده و تاثیر گذار
پاسخ:
سلام و عرض ادب
در همه ی سیاهی ای که اسمون کشور رو احاطه کرده هنوز بارقه هایی هست که دل رو خوش میکنه ولی کافی نیست.
متاسفانه این سیستم مدیریت بسته ی چهل ساله و حتی بالاتر و آقازاده هاشون نفس کشور و مردم رو گرفتن و نمیذارن کشور حرکت کنه. خدا شرشون رو به خودشون واگذار کنه
پاسخ:
سلام
بله این رو میدونستم.
ولی ارتباطش به موضوع رو متوجه نشدم راستش!
پاسخ:
بله همینطوره که میفرمایید
پاسخ:
درست میشه :)
پاسخ:
سلام
عه! چرا؟
ناراحتی نداره که! سیستم طبیعی زندگی همینه :)
ینی یه جورایی بساطیه که برا همه پهنه. حالا هر کی یه مدلش مام این مدلی.
خدا بزرگه
ان شاالله درست میشه همه چی ^_^
پاسخ:
سلام
چمران مفید بود برای کشور
برای اسلام
هم تو زمان خودش
هم حالا
من چی؟!
پاسخ:
سلام مجدد
مسئله من همینه
تو شرایط فعلی واقعا با وجود همه تلاشها کاری از دستم بر نمیاد
لذا برای تاثیرگذار بودن و مفید بودن باید قوی تر بشم (از همه لحاظ. فنی،مدیریتی،شخصیتی و ...)
برای همین مد نظر دارم چند سالی تو محیط کاری غیر از محیطهای کاری ایران کار کنم که هم از نظر تجربی و هم از نظر فکری و فنی و مدیریتی کمی بالاتر بیام که بتونم منشا تغییر باشم نه اینکه هضم بشم تو همین سیستم!
پاسخ:
سلام
یا رشته خودم
یا رشته میان رشته ای با مدیریت مثه مدیریت کارآفرینی یا همین MBA
البته این رشته هارو سخت میگیرن از ایران. بیشتر ماهارو میخوان برای رشته های مهندسی و فنی نه مدیریتی!
خیلی هم خوبه اگر فرد علاقه داشته باشه سایر رشته ها که مرتبط هستن با رشته اش رو هم بره بخونه
ولی کاربردی ترین حالت برای رشته های مدیریتی وقتیه که فرد چندین سال سابقه کار داشته باشه و با فضای کاری آشنا باشه بعد بره رشته های مدیریتی رو بخونه
اینجوری اثرش و لذتش 10 برابره