بسم الله الرحمن الرحیم
به لطف خدا و با همه ی مشکلات و سختی ها و دردسرها شنبه از پایان نامه دفاع کردیم و پرونده کارشناسی ارشدمون یه جورایی بسته شد!
تو جریان دفاع کسی که بیشتر از همه همکاری کرد حنانه خانوم بود! استاد بزرگوارمون که الحق از هیچ تلاشی برای ترکوندن ما دریغ نفرمودند درابتدای جلسه با تاکید گفتن که: " یه وخ بچه مچه نیاری تو جلسه ها!!!"
و از اونجایی که بچه مچه ی ما جایی نداشتن واسه موندن باید میومدن دیگه. اصن فک کنم حق مسلمشون بوده که بیان.
اگر نمیومدن چند سال دیگه شاکی میشدن دیگه! میگفتن چرا مارو نبردی واسه دفاع. تازه دست زدن هم بلد بودیم. چرا مارو نبردی تشویق کنیم!
لذا مثل همیشه در کمال احترام به استاد بزرگوار بنده کار خودمو کردم و خانوم بچه هارو بردم سالن دفاع!
حنانه خانوم ما هم زحمت کشیدن دقیقا از اول تا آخر کار خواب تشریف بردن و به این گونه کمال همکاری رو با بنده داشتن.
لذا از همین تریبون از همکاری و مساعدت ایشون کمال تشکر و قدردانی را مینمایم.
بله؟
چی؟
آهان.
بله...از اتاق فرمان اشاره به چشم هام میکنن. ینی اینکه چرا اول از من تشکر نکردی و در صورت عدم اصلاح اشتباه چشم های مبارک از حدقه...
لذا مجددا از همین تریبون از همسر مکرمه هم کمال تشکر و قدردانی ویژه را مینماییم که خییییییلی در امر این پایان نامه کمک کردن. (اصولا کاهش میزان غر غر خودش بزرگترین کمکه.)
چی؟
بیام اتاق فرمان؟
یا خود خدااااا
این دکمه "غلط کردم"ش کوووووو؟؟؟
پ.ن:
تموم شدن یه مقطع تحصیلی
به معنی تموم شدن کار نیست
به هیچ وجه
پس بسم الله
برای فتح سنگر بعد...
دفاع همچنان باقیست...
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم
+
من و دخترم بعد از یه دفاع سخت و طاقت فرسای 3 ساعته
الحق که وقتی میاد بغل بابا همه خستگیا و استرسا میره...
والبته این قضیه کاملا دو طرفست.
بع له :)