مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

1:  روزگاری نه چندان دور مهندس مهدی بازرگان در آخرین دادگاه خود رو به قاضی و یا در حقیقت خطاب به شخص شاه گفت: 

” ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن خواهیم گفت و پس از ما نسلی خواهد آمد که به زبان سلاح با حکومت حرف می‌زنند ".  


2: ما اخرین نسل از فدائیان هستیم!. کدام فدائیان؟ آنان که در میان آرمان انقلاب اسلامی و سیستم امروز { که خود را جمهوری اسلامی می نامد } ایستادند و حاضر شدند چوب دو سر طلا باشند. نسلی که از هست و نیست خود و خانواده شان گذشتند تا شاید رفاقتی بین شرایط موجود و آرمانهای مطلوب انقلاب اسلامی به وجود بیاید. نسلی که در بیرون دایره ی متشبثان به حزب الله،  دائم مورد طعن و لعن بود که #خمینی_چی است و مواجب بگیر نظام  و  در درون متلبسان حزب الله مورد تحقیر و تکفیر بود که سر سازش ندارد، پرسشگر است و در مشت #نهاد و #نهادمخفی جا نمی شود!.


3: ما چگونه فدا شدیم؟. بسیار آسان!. ما شقه شدیم!. ما که با یک دست اعتقاد به انقلاب اسلامی و با دست دیگر انتقاد از عملکرد سیستم حاکم را به جان  خودمان و خانواده مان خریده بودیم، در میان این گسل و از میان دو کتف، دوتا شدیم!. سرنوشت شخصی هیچکدام از ما مهم نبوده و نیست!. ما در این حال هنوز هم دغدغه مان حفظ آرمانهای انقلاب اسلامی است.

 هر چند بدون ابزار!. ابزار ما شعارهای ما بود!. نوشته هایی بر روی پرچم های ذهن مان که تابلوی رسیدن به مقصد و گم نشدن در تاریکی #ایستها و #ایسمها بود. دو دستی که بند دو طرف گسل بود دیگر توان جلو گیری از دزدی شعائرش را نداشت و اینگونه شد که واژه، واژه مان را یکی یکی مصادره کردند.


4:  #ابوذر. #بصیرت. #عمار . #عدالت . #مستضعفین . #پابرهنگان . #کار_جهادی . #مهندسی_معکوس. #مرید . #فرقان . #امت. #شهید . #انقلاب . #جنگ. #استقلال . #قیام . #ساده_زیستی . 


5: هر چند در داستان اسوه یا اسطوره گونه ما آمده است که، مادر واقعی در کشاکش فرزند از خوف خطر، دست فرزند را رها کرد تا آسیبی نبیند اما در داستان واقعیِ ما  نه انقلاب اسلامی دست ما را رها کرد و نه ما دست از او کشیدیم.  بلکه به تدبیر اصحاب سفره، دست ما به تدریج از قلم و زبانمان از گفتن بازماند و جای ما را نسلی دیگر پر کرد.


6: اما نسل بعد از ما چه نسلی است؟ نسلِ حزب الله منتفع!. نسلی که نیامده است تا #هزینه بپردازد!. بلکه آمده است تا سهم خویش را از سفره انقلاب! بردارد. این بزرگترین آموزه مربیانش است. شاید بپرسی کدام سهم؟ یا سهم کدام خدمت؟ 

خدمت نمایش حضور بر روی سن های نمایش و رزمایش و همایش و روخوانی و روانخوانی و میدان داری و پرچم کشی و صف پرکنی و رصد نمایی و موسسه زنی و نهاد مخفی علم کنی و مِنّا پروری و نشریه پراکنی و کلیپ سازی و برآورد فرمایی و بودجه گیری و فاکتور سازی و سند بازی،برای تغذیه ساده سلف موسسه و سلفی پای پرچم و مداد کشی دور چشم همراه با رجز خوانی برای استکبار جهانی و میلیون میلیون،که چه قابل؟میلیارد میلیارد بودجه از باجی گرفتن و برای فرزند خوانده حاجی خرج کردن به اضافه نماز اول وقت در مسجدِ نهاد و سازمان، زیر دستگاهِ بخارساز از عطرِ گلابِ قمصرِ کاشان، کنار عکس شهید همت قربتا الی الله.


7: ما آخرین نسلیم که برای انقلاب اسلامی و نقد شرایط موجود هزینه می پردازیم.نسل بعد که همین امروز در حال ورود به عرصه های مذکور و بازسازی سانتیمانتال از پیراهن چینی و کفش کتانی دهه شصت است، نسلی است کاسبکار که همچون فرماندهانش تنها به دنبال استمرار پوسته ی ظاهری نظام است زیرا بقای منافعش به حضور این پوسته گره خورده است.  


8: شناخت این نوع از #حزب_الله_معاشی سخت است. اما شاید بتوانید او را از بی اعتراضی اش بشناسید که اعتراض مسلک خمینی چیان و دوستان انقلاب است نه مخنثان. شاید او را از تمسک به اشعار قجری و سر دست گرفتن واژه هایی چون #شهدای_وطن!، #نبرد_برای_یک_وجب_خاک، #حفظ_امنیت_ملی و .. بشناسید. شاید او را از داستان زدگی اش بشناسید چرا که نویسنده داستانِ راستان ترسی از اتهام ایدئولوژی زدگی ندارد!. شاید او را از هیئت عزاداری اش بشناسید که خرج دیوانه وارش هیچ ربطی به دخل نداشته اش ندارد!. از فیلمهایش که رانتی ساخته میشود. #حزب_الله_بت_ساز و #حزب_الله_سلبریتی_باز. 

و از همه مهمتر اگر خود اهل نور باشیم درک ظلمت به سادگی میسر است. عالم ثنوی آفرید شده و هر آنچه در عالمِ نور است ما به ازایی نیز درعالم ظلمت دارد. 

#حزب_الله_منتفع همان مخلوقِ جهان ظلمانیِ ضد ایدئولوژی و ضد حرکت و ضد هزینه است که در بزرگداشت ها و همایش ها بر پیکر نورانی #حزب_الله_متعهد می گرید!.او حامی پر شور وضع موجود است. 

مسئله را شخصی نکنیم.مهم شخص و اشخاص نیست بلکه شهادت یک #جریان و مرده خوری جریانی دیگر است. 

#تشیع_مکتب_اعتراض


یاسرعرب.



+
مدت زیادی بود در این باره میخواستم بنویسم. دیدم این دوست عزیز بهتر از بنده مطرح کردند.

باشد که مجددا تعریف کنیم عرزشی بودن را! حزب الهی بودن را! انقلابی بودن را! بسیجی بودن را! فدایی بودن را! اصولگرا و اصلاح طلب بودن را! 
و حتی شیعه بودن را! مسلمان بودن را! انسان بودن را!...

وقتی مفهومی درست تعریف و تبیین نشود
هر چیز نامفهومی خود را قالب آن میکند.

و دلم پر است از این نامفهومان قالب شده در مفاهیم مذکور...




پ.ن:
همچنان معتقدم

ما ماموران انقلاب اسلامی هستیم
نه مسئولان جمهوری اسلامی...

باشد که باشیم و بمانیم.
مردی به نام شقایق
۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

-بابادون؟ (باباجون)

-جونم عزیزم!

-چی اُشد؟ چی اُشد؟ (چی شد؟!)

-برق رفت بابا جون...

-تُجا؟؟؟!!!

o_O



+

باسلام خدمت همه دوستان عزیز

عذرخواهی میکنم بابت این چند وقتی که بعلت مشغلات بسیار زیاد نتونستم خدمتتون برسم و نوشته های زیباتون رو بخونم.

بزودی مزاحم همه خواهم شد :)))

ضمنا کامنتها هم درحال پاسخ دادن و تایید شدن هستند.

 

مردی به نام شقایق
۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۴۹ موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۶ نظر