مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

سلااااااااااام

خوبین دوستان؟



یکی از دغدغه های اصلی ما والدین، هویت اجتماعی و آینده شغلی فرزندامون هست.🤨

 

تو این سالهایی که مشغول تدریس کارآفرینی در دانشگاه و مشاوره به کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای کشور بودم، به شدت مشکل کمبود و ضعف در مهارتهای کسب و کار و مدیریت رو در همه لایه های کارشناسی و مدیریتی حس میکردم اما مشکل فقط این نبود.

بعضی از مهارتها رو تو سن سی سالگی خیلی سخت میشه یاد گرفت و تبدیل به عادت کرد.🧐

 

این شد که شروع کردیم به تحقیق درباره اینکه کشورهای پیشرفته تر دنیا(مثل مالزی، ژاپن، فنلاند، هلند و...) از چه سنی و با چه روش هایی مهارتهای مورد نیاز کسب و کار رو آموزش میدن.😎

 

دنبال این بودیم که بفهمیم سیستم آموزشیشون چه مواردی رو به بچه ها انتقال میده که وقتی بزرگ میشن و وارد بازار کار میشن، براحتی میتونن برای خودشون کار پیدا کنند یا کار مورد علاقه شون رو برای خودشون بسازن. همجهت کردن مسیر شغلی با رسالت فردی و توانایی های ذاتی، که نتیجه اش میشه هم رشد تو زندگی هم کسب و کار، هم رضایت تو زندگی هم تو کسب وکار.☺️

 

انتقال این مهارتها به بچه ها در بستر تربیت هست (یعنی حین زندگی عادی و روزمره نه سر کلاس) و قالب اصلیش هم بازی و قصه و چالشهای عملی تو خونه و مدرسه!😍😍😍

 

حالا ما پدر مادرا باید چه کنیم؟🤔

 

باید یاد بگیریم چجوری بستر رو برای مهارت آموزی و مهارت ورزی بچه ها آماده کنیم و ابزارهای مناسب مثل قصه و بازی و تمرین و کارتون و... رو در اختیارشون بذاریم و چالشهای رشد دهنده رو طبق یه برنامه علمی و عملی سر راهشون قرار بدیم که بچه ها تو موقعیتهای واقعی خودشون مهارتهارو یاد بگیرن و تمرین کنن.💪💪💪

 

 

برای همین، میخوایم با پدر مادرای دغدغه مند و عمیق که بفکر آینده فرزنداشون هستن دور هم جمع بشیم و درباره نتایج سالها بررسی و پژوهش و آموزش مهارتهای کارآفرینی برای کودکان با هم صحبت کنیم.🤓

 

 

راهکارهای عملی و کاربردی ای رو یاد بگیریم که بتونیم مهارتهای مورد نیاز زندگی آینده فرزندامون رو بهشون منتقل کنیم.🤗

 

فقط یادمون باشه، زندگی ۲۰ سال آینده با الان خیلی متفاوته و بچه های ما برای موفقیت در زندگی و درس و کار به مهارتها و توانایی های متفاوتی نسبت به امروز نیاز دارن.😳

و وظیفه ی ماست که آماده شون کنیم برای زندگی واقعی و موفقیت آمیز آینده.😊

مسترکیدز همون جاییه که با هم درباره آموزش مهارتها به کودکان و فرزندپروری کارآفرینانه، با نگاه علمی ولی بیان ساده صحبت میکنیم.
تو مستر کیدز قراره همه اون چیزایی که باید یادمون میدادن و ندادن و ما تو زندگی واقعی مون بهش نیاز داریم رو یاد بگیریم و به بچه هامون منتقل کنیم.  

 


+
خوشحال میشم همراه من باشید:
اگر شما هم دغدغه آینده بچه هاتون رو دارید و یا حتی اگر بچه ندارید ولی براتون مهمه که وقتی خدا این هدیه ارزشمند رو بهتون داد، چطوری استعدادها و توانمندی هاش رو شکوفا کنید و تو مسیر رسالتش و اون چیزی که براش ساخته شده کنارش باشید.
و خصوصا معلم ها و مربی های عزیزی که با بچه ها سر و کار دارن

از 2 سال تا 20 سال :))))))

++
با توجه به فیل تر بودن همه چی :) در بستر ایتا در خدمتتون هستم
ممنون میشم روی این لینک (
مسترکیدز) کلیک بفرمایید
یا در نرم افزار ایتا این عبارت (
@masterkids
) رو سرچ بفرمایید و به کانال ما بپیوندید
 

 

ان شالله به مرور یه عااااااااااااااالمه مطالب خوب و کاربردی توی کانال میذاریم

  • هم در بحث تربیت فرزند و چگونگی برخورد با بچه ها
  • و هم تربیت کارآفرینانه و خلاقانه بچه ها
  • و هم سواد مالی اقتصادی بچه ها
  • و هم مهارت های نرم مورد نیاز آینده بچه ها
  • و هم یه عالمه از ماجراهایی که در مسیر مهارت آموزی با بچه های خودم داریم طی میکنیم



بالای قله میبینمتون :)

 

مردی به نام شقایق
۲۲ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به اندازه ایییییییییییییییین همه وقتی که من خدمت شما نبودم

 

این به معنی نبوده که دلم برای دوستان مجازی تنگ نبوده و دعاشون نکرده باشم. خیر! اتفاقا تو خیلی از فراز و فرود های این سالها، هم به یادتون بودم هم دلم برای تک تک تون تنگ شده

مسلما تو این سالها تغییرات زیادی تو زندگیاتون اتفاق افتاده و ایضا در زندگی من :)

 

(عکس مربوط به دوران پیری می باشد)


خبببببببببببببببب اول از کار و اینا بگم یا از خونه و خونواده؟!


#

از 99 تا الان اصفهان ساکنم و فعلا جابجایی تو برنامه ها نیست. مدتی هم خارج از کشور مشغول شدم بدون خانواده ولی نهایتا تصمیم بر موندن و همینجا زندگی کردن شد.

 

این روزا حنانه خانوم کلاس دومه و در کنار درس و بازی، یه کوچولو هم کار تولیدی انجام میده برا خودش
زهرا خانوم هم پیش دبستانیه و با خواهرش هر روز میرن مدرسه و ایشون وظیفه به آتیش کشوندن مدرسه رو بر عهده داره البته!

حسین آقا هم نقش پهلوان خونه رو ایفا میکنه و چند ماه دیگه 4 سالش تموم میشه و کل روز مشغول صخره نوردی روی کابینها و مبل ها و یخچال و کمد و ... هست و کلا در ارتفاعات زندگی میکنه مثه بزکوهی :)))

 

#

و اما خودم

این سه ساله مدیر یه کارخونه تولیدی بودم و خداروشکر تونستیم با همکاری تیم خوب شرکت تو همین اوضاع درب و داغون اقتصادی، تولید و فروش شرکت رو از 7 تن در ماه به 22 تن در ماه ارتقا بدیم


ان شاالله بعد عید دیگه جامو عوض میکنم


چند تا کسب و کار رو تونستم به لطف خدا استارت کنم تو این سالها، که چند تاییشون شکست خورد و چند تاییشون هم موفقیت آمیز بود و داریم پیشرفتش میدیم به یاری خدا

خب آموزش های خیلی زیادی دیدم
تحصیلاتم رو ادامه دادم
دوره های زیادی رو برگزار کردم


الان تقریبا بطور ثابت هم دانشگاه تدریس میکنم هم شهرک علمی تحقیقاتی (پاتوق شرکتهای دانش بنیان و استارت آپهای اصفهان) و هم دوره های ام بی ای 

بیشتر مباحث مهارت های کارآفرینی و مدیریت کسب و کار رو تدریس میکنم و خداروشکر بی نهایت از تدریسم لذت میبرم و باز هم خداروشکر مخاطبین و دانشجوهام راضی هستن از کم و کیف مباحث و ارائه مطالب

 

در کنار اینها کار مشاوره مدیریت کسب و کار و بیزینس کوچینگ رو هم انجام میدم ولی زمانش رو دارم کمتر میکنم که به بیزینس های خودم بیشتر وقت برسه :))) این کار رو هم خیلی دوست دارم چون با آدمای قوی زیادی ارتباط دارم و هر روز با چالش های جدید روبرو هستم و هیچ وقت این کار تکراری نمیشه !

#

تو مبحث کارآفرینی، بشدت دارم وقت میذارم روی آموزش "مهارت های کارآفرینی و کسب و کار به کودکان"
در واقع روی مباحثی داریم کار میکنیم که درآینده بچه هامون بهش نیاز دارن و تو سیستم آموزشی هم کسی این مهارت هارو یادشون نمیده اما عملا موفقیت زندگی آیندشون وابسته به این مهارت ها و توانایی هاست.

دوره های مختلفی برای پدرمادرا و مربیا برگزار کردیم که در آینده بچه ها چه مهارت هایی رو نیاز دارن و چجوری باید این مهارت هارو به بچه ها انتقال داد و باهاشون تمرین کرد اون هم در بستر بازی و قصه و چالش های بامزه و لذت بخش :)

دوستانی که فرزند دارن و دوست دارن این مباحث رو با بچه ها کار کنن، ان شاالله بزودی کانال ایتا و تلگرام رو بهشون معرفی میکنم که بتونن مطالب رو دنبال کنن و با بچه هاشون تمرین کنن و لذت ببرن :)

 

مردی به نام شقایق
۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۳۴ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۷ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام

 

موندم از چی براتون بگم

گفتم بیام یه بریف هیستوری ازین شیش ماه ابتدایی سال 99 کاملا خلاصه بگم smiley

 

از تغییر شغل و مشغول شدن تو یه شرکت جدید تو اصفهان!wink

از روزی 3.5 ساعت رانندگی بین اصفهان و بروجن به مدت چهار ماهcrying

از چالش های جالب کار جدید به عنوان مدیر اجرایی یه شرکت که هیچی از سوابقش نمیدونستمcool

از دنبال خونه گشتن ها و ناامیدی ها و بی احترامی های املاکیاangry

از خونه اجاره ندادن به خونواده 5 نفره حتی با قیمت بالاتر!frown

از خونه پیدا کردن با هزار و یک بدبختی و مکافاتindecision

از اسباب کشی دست تنها و غریبانهangel

از یک ماه زندگی تو خونه جدید بدون کولر تو تیرماه!!!!crying

از چالش های کمرشکن خونوادگی و مشاوره و بحث و جدلangry

از هزینه های بالای زندگی و عدم توازن دخل و خرج!devil

از چیدمان ماهی ها و گل ها تو خونه جدیدsmiley

 

که بگذریم، باید خدمتتون بگم از

 

از دوره های خفن در حال گذروندن و کارهاشenlightened

از سمینارها و کلاس ها و کارگاه های برگزار شدهyes

از کتاب های در حال نوشتنcool

از دوره های در حال تدوین و فیلمبرداریangel

از راه اندازی شغل ها و بیزینس های جدید و تیم های جدیدheart

از سر و سامون دادن به کارهای شرکت و منظم کردن همه چیزblush

از جلسات عجیب غریب که به عنوان مشاور دعوت شدمsurprise

از آدمای جدیدی که باهاشون ارتباط پیدا کردمwink

از یه عالمه پیشنهاد شغلی جدید که یکی یکی رد کردمfrown

 

و در آخر هم باید تعریف کنم 

 

از بزرگ شدن و قد کشیدن بچه هاheart

از ثبت نام مهدکودک غیرحضوری حنانهlaugh

از ذوق کردنش موقع جمع کردن وسایل و لباس به خیال اینکه مدرسه حضوریه!cool

از بازی های خنده دار حنانه و زهراcheeky

از شیطنت ها و آتیش سوزوندنای زهراangel

از کندن شلنگ آب دستشویی ماهی دو بار توسط زهرا!broken heart

از شکستن و نابودی حدود 50 درصد ظرف و ظروف خونهcrying

از شکستن در کمد و گاز گرفتن دیوار اتاق و کندن آینه و کنسول ماشینcrying

از راه افتادن و حرکات مردونه حسینwink

از قلدربازی ها و لوس بازی های پسرونه وسط بازی های دخترونهdevil

از آشتی دادن و هماهنگ کردن بچه ها با هم تو کل روزindecision

 

و هزار و یک حادثه و واقعه عجیب و غریب دیگه...

 

 

پ.ن:

این روزا بیشتر از همیشه به دعای دوستان خوب اینجایی نیاز دارم

 

مردی به نام شقایق
۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۲۸ موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۲۸ نظر

سلام گل!

 

چند شب پیش داشتم برای بچه ها قصه میگفتم بلکه راضی بشن و بخوابن :)

با توجه به تعدد قصه ها تو ایام قرنطینه، تقریبا ذهنم از سوژه های مناسب خالی شده بود و هر چی میگشتم کاراکتر قصه نشده ای پیدا نمیکردم برای داستان اونشب!

 

که یه چیزی از درون ناخودآگاه خودم گفت چرا قصه منو نمیگی؟

و این شد که اینجوری شروع کردم:

خب بچه ها یکی بود یکی نبود....

امشب میخوام براتون قصه ی الاغ باهوش رو بگم!

 

و من هنوز جمله دومم رو نگفته بودم که حنانه پرسید: 

-"بابا الاغا هم باهوشن؟"

و من دستی بر محاسن کشیده و با نگاهی عاقل اندر... گفتم 

+بله بابا!

همه حیوونا و موجودات تو دنیا با هوشن. هر کدوم تو زندگی خودشون خیلی باهوشن.

 

 

+خخخخخخخخخب... داشتم میگفتم. الاغ باهوش قصه ما...

-بااااااااااااااااااا باااااااااااااااااااااا...

+جونم؟

- پس چرا به الاغ میگن خر؟!

+بابا میذاری قصه رو بگم؟

-بله!

+الاغ قصه ما خیلی باهوش بود...

-باااااااااااااااااااااا باااااااااااااااااااا

+{نگاه خشمگینانه!}

-چجوری الاغ باهوش میشه؟

+{همچنان نگاه خشمگینانه}

-ما هم میتونیم مثه الاغه باهوش بشیم؟

+{همراه با خنده} بله... شما ها هم باهوشین.

-ینی چجوری هستیم که باهوشیم؟!!!!

 

:::

همین سوال آخری کافی بود که برم تو فکر!

واقعا هوش چیه؟ چجوری میشه که یکی باهوش میشه؟ اصن چجوری همه باهوشن؟!

 

این بود که رفتم تو کار سرچ که ببینم واقعا این قضیه هوش چی هست و به چه بچه ای میگن باهوش.

لذا رسیدم به این بحث جالب و دسته بندی هشگانه هوش گاردنر که البته قدیمه و مطالعات جدید تا 19 تا دسته رو برای هوش عنوان و تعریف کردن.

 

 

هوش های هشتگانه از نگاه گاردنر

1-هوش تصویری فضایی
2-هوش کلامی زبانی
3-هوش منطقی ریاضی
4-هوش اندامی جنبشی
5-هوش موسیقیایی
6-هوش میان فردی
7-هوش درون فردی
8-هوش طبیعت گرا


لذا قصد کردم یکی یکی با این هوش ها آشنا بشم و ویژگی هاشون رو بررسی کنم و شغل هایی که این افراد دارای این هوش بیشتر توش موفق هستن رو ببینم چیاس.

اگه برای شما هم جالبه این بحث حتما باهام همراه باشین...

 

 

 

و یادتون باشه که همه بچه ها باهوش و با استعداد و استثنایی هستن. هر کدوم تو یه موضوع و شاخه. و این مهمه که ما به عنوان پدر/مادر یا مربی/ معلم بتونیم این هوش هارو تشخیص بدیم و بچه ها رو تو همون مسیر خودشون همراهی کنیم تا رشد کنن و استعدادهاشون شکوفا بشه.

مردی به نام شقایق
۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۸ موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۴ نظر

سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

 


آخرین دوره ای که سال 98 برگزار کردم همین دوره «هدفگذاری به سبک حرفه ای ها» هست که به علت بحث کرونا بصورت غیر حضوری برگزار شد!

 

این دوره رو مناسب شب عید و شروع سال جدید تدوین کردم که تو این روزایی که اکثر مردم تو قرنطینه ان و رفت و آمدارو کم کردن، در کنار فیلم و سریالای تفریحی، یه سری دوره مفید و کاربردی که هم پشتوانه علمی و آکادمیک داشته باشه و هم بیانش کاربردی و خودمونی و بدردبخور باشه در دسترس مردم و نزدیکانم باشه و یه بخشی از وقتشون رو هم به یادگیری مهارت های مورد نیاز زندگی و موفقیت بگذرونن.

 

لذا ایده ای رو با دوستان اجرا کردیم که خداروشکر خوب جواب داد و گفتم خدمت شما هم اطلاع بدم

 


دوستان گفتن این دوره رو در اختیار افراد مختلف بذاریم بدون هزینه درحالیکه هزینه اش ۳۰ تومنه.

در ازاش قرارمون اینه که فایلهای دوره برای هر کدوم از دوستان که میخوان سال ۹۹ سال متفاوتی براشون باشه و هدفگذاری اصولی و کاربردی تو زندگی یا درس یا کسب و کار رو یاد بگیرن و اجرا کنن تو زندگیشون ارسال بشه.

 

عزیزان  فایلارو نگاه کنن که حدود ۱۰ تا کلیپ چند دقیقه هست و کمتر از دو ساعت. البته برای تدوینش بیشتر از ۲۰ ساعت صرف مطالعه و تدوین دوره و پاورپوینت سازی حرفه ای و اینها کردم.

 

اگر واقعا برای دوستان مفید و کاربردی بود و دوستان حس کردن تاثیر مثبتی براشون داشته، مبلغ دوره یا هر مبلغی که خود دوستان صلاح دونستن رو به یه مستحق کمک کنن یا صدقه بدن یا تو یه کار خیر صرف کنن.

 

خوبه؟

 

هر کی پایه اس که هم خودش رو رشد بده هم تو یه کار خیر سهیم بشه یاعلی

 

 

 

+

برای دریافت فایلها بی زحمت توی تلگرام یا اونایی که تلگرام ندارن توی ایتا یا نهایتا واتسپ به این شماره پیام بدن تا فایل های دوره و چک لیستها و پاورپوینت دوره بطور کامل خدمتشون ارسال بشه.

09133707743

 

 

ممنونم از حسن نظرتون

و امیدوارم براتون مفید و کاربردی باشه

 

 

ضمنا دوستانی که دوره رو از نظر محتوایی یا نحوه ارائه یا کلا نقد کنن یه سری هدیه خفن براشون در نظر گرفتم😊

 

 

++

راستی، امکان پرسش و پاسخ در خصوص مباحث دوره هم هست

راستی تر، ان شالله دوره بعدی که در ادامه تو همین طرح برگزار میکنیم، دوره بسیار کاربردی «کارآفرینی با دست خالی» هست که هم عصاره مطالعات حقیر تو این حوزه هست، هم درسهایی که از اساتید بزرگ کارآفرینی کشور و جهان کسب کردم و هم تجربیات کارآفرینی و شکستها و موفقیتهای خود حقیر طی این ده سال.

ان شالله.

مردی به نام شقایق
۲۸ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۳ نظر

 

و این

تازه شروع ماجراست...

 

 

+

Hey US

You started

We will end it

🇮🇷💪By a huge #severe_revenge

 

مردی به نام شقایق
۱۸ دی ۹۸ ، ۰۹:۵۴ موافقین ۲۱ مخالفین ۲ ۱۱ نظر

مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا﴿۲۳﴾
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

 سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳

 

 

درست است قلبمان له شده

درست است آتش گرفته

درست است همه آزادیخواهان جهان یتیم شدند

درست است هنوز حاج قاسم صدایت میکنیم و به پسوند "شهید" پشت اسمت ناباورانه نگاه میکنیم

اما....

 

اشک نمیریزیم

تا آتش دلمان شعله ور بماند

 

 این راه پایان ندارد

و هیچ آزاده ای شک ندارد

شهادت تو تازه شروع راه است...

 

ایستاده ایم

و به انتهای راه نگاه میکنیم

که تو منتظر ما ایستاده ای 

با همان لبخند دوست داشتنی همیشگی

 

وعده دیدار ما

صبح روز ظهور...

ان شاالله

 

 

پ.ن:

مالک افتاد زمین... تیغ ولی دست علی ست...

 

 

و فقط خدا میداند چه انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است...

#hard_revenge

 

+

هر چند که رفتن تو غم داشت عزیز

در سینه ی تو عشق حرم داشت عزیز

حیف از تو نبود مثل ما میمُردی؟

نام تو فقط "شهید" کم داشت عزیز

مردی به نام شقایق
۱۴ دی ۹۸ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۱۸ مخالفین ۱ ۱۱ نظر

سلام و عرض ادب

 

قبل از هر چیز و هر حرف و هر قضاوت و هر مطلبی، درخواست دارم بدون خوندن سایر نظرات عزیزان نظر خودتون رو در خصوص این تصویر اعلام بفرمایین :)

 

در واقع بیشتر منظورم موضوع این پوستر(چند همسری) تبلیغاتی هست نه خود پوستر!

 

موچکرم

 

 

پ.ن:

بعد از دریافت نظرات دوستان، ان شاالله تو پست بعد درباره این موضوع با هم صحبت میکنیم

 

 

 

+

آقا فقط خواهشا چش مارو در نیارینا!

ما تازه موضوعو مطرح کردیم!!!

نه تایید میکنیم نه تکذیب :)))

مردی به نام شقایق
۱۳ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۴ موافقین ۸ مخالفین ۴ ۶۰ نظر

بنام خدا

 

سلام و عرض ادب

 

خبر خوب:

یکی از بهترین خبرهایی که این روزا شنیدم این خبر بود:

 

 

این خبر برای اونهایی که بچه دارن و آینده و ذهن و زندگی بچه هاشون براشون واقعا مهمه بسیار خوشحال کننده و راضی کننده اس.

البته بنظرم اونایی که بچه ندارن هم باید خوشال باشن چون بالاخره یه روز با این فاجعه روبرو میشدن که وسط کارتون دیدن بچشون 10 دقیقا تبلیغات تجاری افتضاح و مزخرف و سه نقطه پخش بشه و ذهن و روح و روان و آرامش بچه رو میریزه به هم!

 

پویای بهتر:

بچه ها تفاوتی بین فکت و اَد قائل نیستن. ینی تبلیغات رو همینطور میبینن و درک میکنن که صحبتهای واقعی رو و به همین خاطره که تبلیغات بازرگانی بطور وحشتناکی براشون مضر و خطرآفرینه.

 

یکی از مشکلات اصلی شبکه پویا (پویا و نهال) همین هست که مدام تبلیغات بازرگانی مرتبط و حتی غیرمرتبط با بچه هارو پخش میکرد و همین شده بود مایه اعتراض پدر مادرها تا اینکه مدیر محترم این شبکه اعلام کردن این تبلیغات دست ما نیست و جای دیگه تصویب میشه و حتی انتخابش هم دست ما نیست و ما خودمون هم مخالفیم باهاش!

 

همین شد دستمایه مردم برای فشار و اعتراض به صدا و سیما از طرق مختلف و البته خود این عزیزان هم خیلی زحمت کشیدن برا حذف این تبلیغات مضر در شبکه کودک که نتیجه اش شد خبری که خود ایشون اعلام کردن و مایه خوشحالی ما شد و ان شاالله بشه عامل بهتر شدن پویا. پویایی که وقت زیادی از بچه ها باهاش میگذره و بعضا برنامه های خوبی هم داره با همه انتقادهایی که بهش داریم.

 

 

+نمونه هایی از تاثیرات منفی تبلیغات که بارها برای خودم پیش اومده!

 

عالیس ربابی:

تقریبا همتون به حالت تهوع رسیدید از تکرار تبلیغات بیخود "عالیس" در همه جا و همه وقت.

قضیه وقتی بغرنج تر میشه که سر و کله این تبلیغات تو شبکه کودک هم پیدا میشه و با تعداد بالا بچه هارو تشویق میکنه به خرید محصولاتش!

 

یروز که از قضا مادر خانومم هم مهمونمون بود حنانه زنگ زد و درخواست که بابا اگه میشه برام ازین شیر کاکائوهای عالیس که تلویزیون نشون میده (رو نشون دادن تلویزیونش تاکید داشت!) بخرید.

 

منم یبار براش خریدم اما با هماهنگی مادر خانومم ازون به بعد خودمون با شیر محلی و پودر کاکائو براشون شیر کاکائو درست میکردیم و میریختیم تو بطری عالیس!

چون مبتکرش هم مادر خانومم بود اسمشو گذاشتیم "عالیس ربابی"

 

اسم ایشون رباب هست :))))

 

 

شیر آرزوها:

چندی بعد یکی دیگه ازین شرکتها تبلیغی رو شروع کرد که توش اینجوری مطرح میکرد که بچه ها برای اینکه به آرزوهاتون برسید باید شیرهای مارو بخورین (کاش شیرهاشون یکم حداقل کیفیت داشت و شیر واقعی بود!!!)

 

مجدد دیروز حنانه زنگ زد که بابا من میخوام به آرزوهام برسم!

گفتم خب؟

گفت خب پس ازون شیرای فلان برند رو برام بخرین تا به آرزوهام برسم!!!

 

و من سه ساعت عرق ریختم تا طی یه بحث فلسفی منطقی سنگین با یه بچه 4 ساله ثابت کنم که شیرای فلان برند ربطی به رسیدن به آرزوها و فضانوردی و رفتن تو آسمونا نداره!!!

 

 

 

پ.ن:

گویا بعد از اعلام این خبر یکی از پیرمردهای از میز کنده نشو تو سازمان اعلام کردن که این اتفاق به مرور زمان می افته نه از اول آبان!!!

مردی به نام شقایق
۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۲:۳۲ موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

 

به نظر حقیر،

زیارت و راهپیمایی اربعین، بیش از اینکه یه زیارت باشه یه "مانور عظیم بین المللی"ه.

لذا فکر میکنم نوع مواجهه ما با این مسئله با این نگاه، میتونه کیفیت حضور و بروز مارو در این برنامه به شدت تغییر بده.

"مانور"ی که بزرگترین گردهمایی بشری در کل تاریخ هست و محورش هم قوی ترین و سترگ ترین قدرت جذب کننده جهان حضرت اباعبدالله علیه السلام.

 

حالا سوال اینجاست که مانور خصوصا مانور سیاسی یا نظامی برای چی برگزار میشه؟

مهمترین هدف نشون دادن "قدرت" به معنای واقعی کلمه هست و هدف بعدی آمادگی و تمرین. آمادگی فکری، اعتقادی، سیاسی، نظامی، لجستیکی، تشکیلاتی، مدیریتی و...

جالبیش اینه که کلیه این آمادگی ها هم در بعد "فردی" باید ایجاد بشه هم "گروهی و اجتماعی".

 

 

برای همین هست که اربعین بزرگترین مانور جبهه حق در برابر جبهه باطل در کل تاریخ بشریته (از نظر تعداد شرکت کننده و وسعت منطقه مانور و تاثیرگذاری فردی و اجتماعی) که در همه ابعاد هم قدرت جبهه حق رو نشون میده و هم ایجاد آمادگی و تشکیلات میکنه برای روز موعود.

 

و این یکی از دلایلیه که اهمیت اربعین در تعیین آینده جهان بشری و غلبه جبهه حق و جهانگیر شدن حق طلبان و خدا پرستان (بخوانید ظهور حضرت صاحب(عج)) رو نشون میده.

 

لذا قطعا افرادی که تو این مانور شرکت دارن در آینده جهان و ظهور حجت خدا نقش داشته و ان شاالله خواهند داشت. شرکت داشتن در این مانور شامل موارد زیر هست:

  • افرادی که به هر نحوی بصورت حضوری در راهپیمایی شرکت کردن
  • افرادی که در هر جای دنیا مایحتاج زوار و شرکت کنندگان در این حرکت عظیم رو تامین کردن (چه در داخل ایران چه عراق چه هر جای دنیا)
  • کسانی که هزینه های مالی برگزاری این مانور رو متحمل شدند (حتی با دادن یک عدد خرما)
  • کسایی که لجستیک و پشتیبانی این مانور رو انجام دادن (تو حمل و نقل، تهیه آب و غذا، درمان و دارو، محل اسکان و موکب،‌ امنیت زوار و...)
  • کسانی که به هر نحوی به نشر و تبلیغ و دعوت به این مانور شرکت کردن (حتی با گفتن یه کلمه)
  • کسانی که هیچ کدوم از کارهای موارد قبلی رو انجام ندادن اما قلبا و صادقانه دلشون میخواست تو یکی از گروه های بالا باشن و نقشی داشته باشن تو این مانور

 

این نگاه کمی متفاوت از نگاه احساسی و محدود کردن این حادثه بزرگ به یک "زیارت فردی"ه. هر چند ارزش زیارت و همون بحث های احساسی هم خیلی بالاست.

 

لذا مهم نیست اربعین حتما حضوری کربلا باشیم و یا حتما پیاده به کربلا بریم. مهم اینه که تو این مانور مهم و موثر نقشی داشته باشیم هر چند در حد چند قدم، یا چند کلمه، یا چند دانه خرما

 

به عنوان جمع بندی، اگر این مدلی به اربعین نگاه کنیم دلیل عصبانیت دشمنان جبهه حق و سنگ اندازیهاشون تو این مانور کاملا قابل توجیه هست چون سخت ترین ضربه هارو ازین مانور دارن میخورن و مطمئن باشید در آینده تلاششون رو برای انهدام یا انحراف این مانور بیشتر خواهند کرد. هر چند نور خدا رو نمیتونن با دهان خاموش کنند.

 

نکته آخر:

 

پ.ن: بحمدلله امسال هم قسمتون شد و نائب الزیاره و دعاگوی دوستان بودیم تک تک و با ذکر نام و نشانی حقیقی یا مجازیشون.

ان شاالله که سالهای آینده قسمت همه عزیزان و خود ما بشه که تو این مانور عظیم شرکت داشته باشیم.

 

 

+

اینجانب در حال نصیحت شدن توسط علما ساعت 3 نصفه شب :)

چقدم تاثیر داشت ^_^

 

 

مردی به نام شقایق
۲۹ مهر ۹۸ ، ۱۱:۰۲ موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۱۵ نظر

سلام

 

باید رفت،

باید دنبال پرچمت تا ابد رفت
باید موند،

باید پای این روضه ها تا ابد موند

 

 

 

اگه خدا بخواد ما هم راهی شدیم دوستان

ان شاالله فردا عازمیم و شب جمعه کربلا دعاگو و نائب الزیاره تک تکتون.

 

+ان شاالله این سفر به نیابت اول حضرت صاحب (عج)، دوم رهبر معظم و شهدا، سوم پدر مادرم، چهارم همسر و بچه هام، پنجم همه رفقای حقیقی و مجازی، ششم همه اونایی که به هر نحوی گردنم حق دارن، هفتم همه شیعه هایی که دلشون میخواست این سفر رو امسال و سالهای دیگه باشن و قسمتشون نشده، هشتم همه فرزندان حضرت آدم از ازل تا ابد که مهر و محبت اهلبیت تو دلشون هست

 

 

پ.ن:

دیشب خواب عجیبی دیدم.

خواب دیدم مراسم تشییع جنازه امیده (شهید امید علی اکبری)

ولی من روی تابوت نشسته بودم و بچه های هیئتمون داشتن تابوت رو میبردن و سدرضا هم اون جلو داشت میخوند و بقیه سینه میزدن...

 

یادمه اولین باری که کربلا رفتم با بچه های هیئتمون بود. امید هم کربلا خادم بود و اونجا کار میکرد. چه خاطرات خوب و لذت بخشی...

 

به برکت این خواب تو این سفر ویژه بیادشم...

 

 

++

رفقا حلال کنید

خوبی بدی هر چی

شاید برنگشتیم...

مردی به نام شقایق
۱۶ مهر ۹۸ ، ۱۵:۰۲ موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۷ نظر

سلام

 

بنظرم اسکار حال به هم زن ترین تصویر این دهه از انقلاب هم میرسه به این عکس.

 

 

 

پ.ن:

آقای تخت روان چی (یکی از افراد تاثیر گذار در خسارت محض برجام) به بیماری سرطان مبتلا شده و بلافاصله در نیویورک آمریکا بستری شدن!

بعد مدیرشون ینی دکتر ظریف میخواستن برن دیدنشون دولت آمریکا بهشون اجازه نداده!

همون کسی که #قهرمان_دیپلماسی مون بود و زبون دنیارو بلد بود و خوب نیشش تا بناگوش باز میشد و رفته بود که تحریمارو برداره، خودش اینقد تحریمه که تا دستشویی هم بخواد بره باید اجازه بگیره و البته که آمریکای ناناس و مهربون اجازه نمیدن.

 

برای نسل های آینده خواهم گفت که این جکی که خوندید برای ما خاطره اس :))))) 

مردی به نام شقایق
۰۶ مهر ۹۸ ، ۱۳:۵۷ موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۲۴ نظر

سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

 

کیه که ندونه یکی از اصلی ترین دلایل اختلافات زوجین و طلاق تو کشور ما متاسفانه منشا و ریشه اش مسائل جنسیه و چقدر آمار نارضایتی های جنسی متاسفانه در کشورمون بالاست! و یکی از دلایل تنوع گرایی و روابط از خارج از خانواده چه برای مردها چه زن ها در شرایط فعلی جامعه همین عدم رضایت جنسیه.

 

این مسئله دلایل متعدد و متنوعی داره که دو تا از اصلی تریناش به نظر حقیرِ کمترین ایناس:

1-عدم انتخاب مناسب شریک جنسی (عدم کفویت جنسی)=> قبل ازدواج

2-عدم آموزش مسائل جنسی (عدم مهارت جنسی کافی)=> قبل، حین و بعد از ازدواج

 

 

ان شاالله تو این پست قصد داریم در خصوص مورد 1 با هم صحبت و تبادل نظر کنیم البت بعد از گفتن چند نکته:

 

نکته اول: صحبت کردن در این خصوص بویژه در جامعه ما همیشه با حاشیه ها و نگاه ها و حرف و حدیث هایی همراه بوده و یکی از دلایل مشکلاتمون هم همینه که درباره این مسایل حیای نابجا بخرج میدیم و تهش این میشه که داریم تو سطح جامعه میبینیم!

لذا اجازه میخوام از دوستان عزیز و فرهیخته که در ادامه مطلب یکم بی پرده و صریح در این خصوص صحبت کنم. لذا دوستانی که حساس هستن و ممکنه این صحبتهارو حمل بر بی حیایی بنده و ترویج فلان و بهمان بدونن خواهش میکنم از مطالعه ادامه مطلب صرفنظر کنن.

 

نکته دوم: بنده صرفا مواردی که باهاشون مواجه شدم در دوستان و نزدیکان و یا از اساتیدم در حوزه روانشناسی و جامعه شناسی شنیدم و همچنین حاصل مطالعات و تجربیات خودم رو به اشتراک میذارم. مسلما وحی منزل نیست و جای اشکال هم داره. لذا علاوه بر اینکه خوشحال میشم از شنیدن نظراتتون و انتقاداتتون در این خصوص، خواهشم این هست که این پست رو همگی به عنوان مقدمه ای از مطالعات و بررسی های تکمیلی و کامل تر قرار بدیم و به هم کمک کنیم که رشد و تکامل بیشتری رو در این بعد از زندگی تجربه کنیم.

 

نکته سوم: طبق آموزه های دینی ادیان توحیدی، سکس و روابط جنسی (با اجازتون زین پس اسمش رو میخوام بذارم "عشق ورزی" که مفهوم بهتر و کامل تری داره) یکی از موهبت های خداوندیه و بسیار مقدس و ارزشمند توصیف شده. پس حرف زدن دربارش، بحث کردن، آموزش دیدن، مشورت کردن و ... نه تنها بد نیست! بلکه اگر در طول و راستای اهدافی که خدا برای این مسئله تعریف کرده باشه کاملا امری ثواب و موجب پاداشه.

لذا لازمه اون "حیای منفی" که در دین هم بکلی رد شده رو کنار بذاریم و این مباحث رو بیشتر از قبل تو جامعه مطرح کنیم و در این خصوص به هم کمک کنیم.

 

 

نکته چهارم: از طرف دیگه چه بخوایم چه نخوایم یکی از ارکان زندگی متاهلی همین مسئله اس که به عنوان یه چسب یا ملات میتونه آجرهای زندگی رو در کنار هم نگه داره و زندگی خونوادگی رو شکل و قوام بده.

پس مهمه. از مهم هم مهمتره. پس باید براش اهمیت قائل شد. باید برای یادگیریش و ارتقاش وقت گذاشت. هزینه کرد. مطالعه کرد. پیش متخصص رفت و قص علی هذا.

اینو یادتون باشه یکی از اولین سوالاتی که در مشاوره زوجین مشاورا میپرسن اینه که وضیعت عشق ورزیتون چطوره! بنظرتون چرا اینقدر مهمه این سوال که اول کار بررسی میشه قبل از چیزای دیگه؟

دوستان متاهل شاهدن که چقدر این مسئله در حل مسائل و برطرف کردن کدورت ها و تشنج های زندگی مهم و کاربردیه.

برای همین باید از قبل از ازدواج به فکرش بود و براش آموزش دید. لذا این پست بیشتر مخاطب عزیزان در آستانه ازدواج و انتخاب شریک زندگی هستن.

 

خب. اگر نکات بالا رو مطالعه فرمودید بریم ادامه مطلب که برسیم به اصل مطلب ^_^

 

(یه خواهش دیگه. دوستان اگه فکر میکنن این مدل پست ها رمز دار باشه حتما بهم اطلاع بدن. ممنونم)

 

مردی به نام شقایق
۳۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۱ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۷ نظر

 

 

 

پ.ن:

متنی که شب عاشورا تو کانال تلگرام آقای زائری دیدم و الحق اشکمو دراورد...

 

"پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من چند ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم مفهوم شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )

بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟
روزی در سن حدود بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله بنام حسین که فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست 
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را تعریف کرد:


در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه ی زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشان بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند.


از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد و من همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار کنم.

ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنّایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد.


من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدام بدهی؟ کدام بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد.


گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته.


آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم.
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت.


وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد: 
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند.

من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی امام حسین است، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم!!


تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه افتادیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم!

وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای حسین بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده، همانگونه که در عزای حسین بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده، و هنگامی که برای عاشورا سفره نذری می انداخته دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده است.

 

 

 

+

خدایا مارو اینطوری "امام حسینی" کن...

 

 

++

حسین جان

وقتی نوکرات اینجوری آقایی میکنن

خودت چطور آقایی میکنی عزیز دلم...

مردی به نام شقایق
۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۰۶ موافقین ۱۲ مخالفین ۱ ۲۸ نظر

بسم الله

 

رفت توی بیابون

یه جایی که هیچکس نبینه

زانو زد

با دستاش خاکهارو کنار زد

اندازه یه قبر کوچیک

بچه اش رو گذاشت توی قبر

با دستاش آروم آروم خاک ریخت...

اشک ریخت...

خاک ریخت...

اشک ریخت...

 

زانوهاش توان نداشت

هر کاری کرد نتونست از جاش بلند بشه

صورت گذاشت روی قبر

فقط زیر لب گفت

حسین جان... فدای دل سوخته ات...

 

 

 

+

شش سال پیش

بچه ام رو که خاک کردم

فقط دلم خوش بود گلوش پاره پاره نبود...

مردی به نام شقایق
۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۴ موافقین ۲۶ مخالفین ۰