مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

للحق

به بهانه تشییع پیکر شهدای غواص در شهر زنده رود:


1

یه تیکه استخونه عیب نداره

لباسش غرق خونه عیب نداره

میگن با بال بسته پر کشیده

بازم برگشته خونه عیب نداره


2

زیر خاکا مثه الماس بودید

ولی سرشار عطر یاس بودید

تو این غوغای وانفسای دنیا

برای نسل ما میراث بودید


3

اینا پرواز بی بالو میفهمن

سکوت بیست و چند سالو میفهمن

یه عمره زیر خاکا غرق روضه ان

اینا معنی گودالو می فهمن...


4

شاید دنبال "والفجر"ی جدیدن

شاید هم این روزا اخبارو دیدن

دوباره اومدن من شک ندارم

صدای "این عمار"رو شنیدن


پ.ن:

به پیشنهاد اساتید عزیزم در گروه شعرای آیینی صفهان(محفل انگور) قرار شد همه دوستان دوبیتی هایی کار کنن با موضوع شهدای غواص بصورت بداهه.

حاصلش چند صد تا دو بیتی بسیار عالی شد.

ما هم به عنوان عرض ارادت چند تا دوبیتی تقدیم این بزرگواران کردیم که میتونید ملاحظه بفرمایید. از دوستان اهل شعر خواهشمندیم در نقد کوتاهی نفرمایند.


گزیده اشعار دوستان و چند تا از دوبیتی های حقیر در روزنامه اصفهان امروز ویژه نامه تدفین شهدای غواص چاپ شد که واقعا کارهای ارزنده ای توش بود.


خدا به فکر و قلم و ذوق اساتید اصفهانی برکت بده...

یاعلی

مردی به نام شقایق
۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۳ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۷ نظر

با سلام خدمت دوستان بزرگوار

بنابر درخواست برخی دوستان عزیز یه سری اطلاعات درباره توافق هسته ای برجما (اشتباها برجام اسم گذاری شده) بصورت لینک خدمت عزیزان معرفی میکنم.

بررسی متن توافق‌نامه وین توسط دکتر خلیلی

نقد متن وین توسط حجت الاسلام نبویان + پاورپوینت + فیلم کامل

بررسی میزان تطابق توافق وین با خطوط قرمز، قانون اساسی و مصوبات مجلس(جزوه استاد غضنفری)

تحلیل استراتژیک توافق هسته ای وین + صوت کامل (دکتر عباسی)

پاسخ به ۲۹ شبهه و سوال رایج درباره فناوری هسته‌ای (جزوه مصاحبه حقیر و یکی دیگر از دوستان هسته ای)


پ.ن:

در ادامه لینک مجموعه مقالات "چرا باید هسته ای باشیم؟" که توسط حقیر تهیه شده و در رسانه ها منعکس شده رو براتون میذارم که در بحث کاربردها و چرایی هسته ای و دوره های هسته ای که کشور از ابتدا تا امروز طی کرده دیگه سوالی نمونه.

انرژى هسته‌اى فناورى توسعه‌اى پایدار است

تحولاتی که فناوری هسته‌ای در تولید برق ایجاد می‌کند

لیستی از خدمات فناوری هسته‌ای به صنعت ملی

غنی‌سازی کشاورزی ایران با فناوری هسته‌ای

نیازهای علم پزشکی به فناوری هسته‌ای

کاربردهای فناوری هسته‌ای در محیط زیست، معادن و نظامی

3 مزیت مهم فناوری هسته‌ای در تامین انرژی پایدار

فناوری هسته‌ای؛ پیش نیاز دستیابی به تمدن بزرگ اسلامی

وضعیت استفاده از انرژی هسته‌ای در جهان +جدول +نمودار

ارتباط مستقیم رشد اقتصادی با فناوری هسته‌ای +جدول

خدمت انرژی هسته‌ای به محیط زیست +جدول +نمودار

از ارزش تولیدی، حرارتی و زیست محیطی انرژی هسته‌ای تا نسل‌های جدید نیروگاه‌ها +نمودار


مردی به نام شقایق
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر



پ.ن:

تحویل سه پروژه مطالعات امکان سنجی پتروشیمی همزمان!
تدوین متن پایان نامه ارشد
انجام تست های نهایی و تحلیل داده های پایان نامه ارشد
نوشتن متن مقاله

همکاری با بچه ها ی شبکه افق برای ساخت مستند هسته ای
سخنرانی درباره برجام در شهرهای مختلف
جلسه با نمایندگان محترم مجلس درباره برجام و نکات فنی

رسیدگی به امور منزل بویژه دختر داری!
بعضی وقتا هم رفتن سر کار و در آوردن یه تیکه نون واسه زن و بچه (این آخری دیگه کمرمو شکسته!)
داشتن مهمون های عزیز

و....


+
سلام

کامنتای بعضی دوستان واقعا جالب و زیباست.
اصولا تو وب نویسی خیلی کامنتها به چشم نمیان ولی برای بنده بعضا کامنت های دوستان از خود متن مهم تر و با ارزش تره

خدا همه شما عزیزان رو حفظ کنه.

این روزا واسه عاقبت بخیریمون دعا کنید


یاعلی
مردی به نام شقایق
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۴ نظر

سلام

چند روز پیش جلسه ای بودیم در خدمت یه سری از نمایندگان مجلس و بزرگان اصفهان و اساتید حوزه و دانشگاه و ...

چند نفر از نماینده های اصفهان و دکتر بذرپاش هم حضور داشتند. دکتر بانکی جلسه رو شروع کردند و تحلیل خودشون رو از "برجام" و موضع گیری بعدش فرمودند که باید معایب و مزایای این متن رو به یک میزان طوری بلد کنیم که چه تصویب بشود چه نشود مردم دلیل داشته باشن!. از طرفی اینقدر معایبش و رد شدن از خطوط قرمز رو بیان نکنیم که اگر برجام در کشور تایید شد مردم به این نتیجه برسن و حس کنن که با فشار به رهبری میشه از خطوط قرمز رد شد و در نهایت هم رهبری رو تحت فشار گذاشت برای قبولش!

از طرف دیگه بلد کردن عبور از خط قرمزها باعث ایجاد روحیه سرشکستگی در دوستان حزب الهی میشه! لذا بهتره مردم و جامعه رو در یک شرایط خوف و رجا نگه داریم که اگر متن قبول شد مردم مزایاش رو بدونن و اگر رد شد مردم معایبش رو بدونن و حاضر باشن هزینش رو تحمل کنن. پس بهتره نقاط مثبت و منفیش رو با هم و به یه اندازه بلد کنیم.


  در ادامه قرار شد چند نفری از دوستان هم نظراتشون رو بگن. عمده نظرات بزرگان جلسه که میانگین سنیشون 30 سال با بنده تفاوت داشت به این سمت بود که اگر مجلس تایید کرد برجام رو فلان میشه و اگر تایید نکرد بهمان!

بعد دکتر بانکی فرمودن آقای حیدری شما هم تحلیلتون رو بفرمایید.


گفتم "آقای دکتر اول میخوام مقدمه ای که فرمودید رو نقد کنم! متاسفانه همه ی دوستان دو تا پیش فرض رو در نظر گرفتن.یکی اینکه مجلس برجام رو تصویب کنه و دوم اینکه مجلس تصویب نکنه در حالیکه که اساسا این پیش فرض پیش فرض غلطیه. چرا؟

چون در بحث هسته ای و این متن جمع بندی مذاکرات، مجلس نه تنها در راس امور نیست بلکه جزوی از امور هم نیست و البته مجلسیا حقشون هم هست که به این راحتی و شیکی و مجلسی دور بخورن!


دوستان بنظرتون بعد از تصویب قطعنامه 2231 ایران چیکار میتونه بکنه با متن برجام که جزوی از متن قطعنامه قرار گرفته و با رای بالا و بدون طی مراحل قانونی در شورای امنیت تصویب شده؟

خب یا باید در رابطه با اجرای این توافق بگه Yes یا باید بگه No ولی در هر دو صورت باید اجراش کنه! چرا ؟ چون قبل از اینکه روند قانونیش داخل کشور طی بشه دوستان مذاکره کننده با طرف مقابل توافق کردن که قطعنامه بشه و با وجود اعلام رسمی به تیم مذاکره کننده مبنی بر اینکه نگذارید این متن تبدیل به قطعنامه بشه تا روند قانونیش طی بشه و مشکلات متن برطرف بشه ولی باز هم اصرار کردند و همه رو در کار انجام شده قرار دادند و قطعنامه تصویب شد.

همینطور که همه میدونید توافق برجام دوجانبه بود یعنی بین ما و این شش کشور طرف مذاکره ولی قطعنامه شورای امنیت بین ماست و همه دنیا اون هم ذیل بند41 فصل هفت و مطمئنا همه عزیزان در جریان هستید که تبعات نقض قطعنامه به مراتب از عدم توافق و یا حتی نقض توافق برجام برای کشور ما بیشتره!

پس اینجا مجلس و شورای امنیت ملی چه رد بکنه چه تایید بکنه هیچ فرقی به حال ما نداره و ما باید اجراش کنیم. البته ما از قبل هم از این مجلس هیچ انتظاری نداشتیم! ما میدونیم که هرچیزی که آقای لاریجانی بیاره مجلس و ایشون روش نظر مثبت داشته باشه توسط اکثریت مجلس تایید میشه و خیلی هم نیازی به بحث و دلیل داشتن نداره! پس فرضیه ی رد کردن مجلس تقریبا رو هواست!

کشور ما در بحث توافق از 23 تیرماه با تصویب قطعنامه در بن بستی قرار گرفت که بیرون رفتن  ازش تبعات و هزینه های زیادی برامون داره. پس ابتدا پیشفرضتون رو اصلاح کنید.



اما در رابطه با نگفتن عبور از خطوط قرمز اتفاقا نظر حقیر کاملا عکس شماست. بذارید مردم بدونن که وقتی ولی میفرمایند مردم باید در صحنه باشند و پیگیری کنند مذاکرات رو و محرمانه نداریم و خطوط قرمز مشخص میکنن و از اون طرف خطوط قرمز اکثرا در متن نوشته شده رعایت نمیشه و قانون داخلی هم با ترفند دور زده میشه همین میشه!

خب پس این راه برای بقیه چیزها هم بازه دیگه! این میشه یه مقدمه تا یه عده بفهمن که سری بعدی سر خطوط قرمز دیگه هم میشه همین کارو کرد و مردم و رهبری رو در کار انجام شده قرار داد و تموم! پس میشه سفارت آمریکا رو هم با هیمن ترفند باز کرد تو تهران... پس میشه اسرائیل رو هم به رسمیت شناخت... پس میشه بی خیال خط و حرفهای امام شد و ....

اگر از این اتفاقی که افتاد درس نگیرن و عبرت نگیرن مردم این روند همینطور ادامه پیدا میکنه.


اما در رابطه با حس سرشکستگی حزب الهی ها هم دقیقا نظرم عکس شماست. اتفاقا بذارید حزب الهیها که فکر میکنن خیلی کارشون درسته و ادعاشون میشه عمار ولایتن یه بار هم تو سرشون بخوره! بذارید نتیجه بی عرضگی و تنبلی و چند دستگیشون رو ببینن. بذارید زجر بکشن و حقارت بشنون تا آدم شن! بذارید حس شکست کنن هیچ عیبی نداره بلکه شاید خدای نکرده از جاشون یه تکونی بخورن...."


اینجا دکتر فرمودن پیشنهادتون چیه؟

گفتم "فشار بیاریم به صدا سیما و مرد و مردونه کلمه به کلمه متن رو بدور از هیاهوهای سیاسی و حزب و حزب بازی برای مردم بیان کنیم. باید مردم از ضمائم و رفرنس های این متن برجام خبر داشته باشن. باید بدونن کجاها این متن امکان سوء استفاده طرف مقابل هست. باید بدونن واقعا چند تا گل خوردیم و چند تا گل زدیم! باید متن بررسی بشه . نه عزارداری کنیم بی خودی و نه جشن و بزن برقص!

الان وقت احساسات نیست. در همه ی قشرهای مردم و مسئولان باید ایرادات این متن بیان بشه و البته نقاط قوتش هر چند نقاط ضعفش بسیار بیشتره و این رو خود تیم مذاکره کننده هم قبول داره.

من فکر میکنم در حین اجرای این توافق طر ف مقابل مثل همیشه شورع میکنه به دبه درآوردن و نقض توافق...

اون وقت همین غضنفرهای داخلی مثل ژنو شروع میکنن به ماله کشی و توجیه نقضهای اونا.

ما باید مردم رو آگاه کنیم که ازین سوراخهای متن چقدر ممکنه گزیده بشید تا وقتی گزیده شدن اونوقت درس بگیرن برای آینده که دیگه به این کشورهای ضد بشری نمیشه دل بست و اعتماد کرد.

باید مردم بفهمن که یه عده لیبرال بهشون آدرس غلط دادن و ازین آدرس غلط به اون جایی که مردم دلشون میخواد نخواهند رسید!"


چون وقت بیشتر نبود با عذرخواهی از جمع حرفام رو تموم کردم.

یکی از نماینده های اصفهان خیلی شاکی شده بود ازین طرز بیان بنده و تیزی کلام!


گفت "اصلا اینجوری که برادر عزیزمون( منظورش فحش بود البته!) فرمودن نیست و مجلس عجله ای برای بررسی نداره و یه کمسیون جدید تصویب کرده برای بررسی و فلان میکنه و بهمان میکنه و اگر بد بود رد میکنه و ...."


گفتم " آقای دکتر قطعنامه رو چیکار میکنید؟"

گفتن "خب عمل نمیکنیم. مثل قبل! "

گفتم "خب چرا گذاشتن تصویب بشه که حالا بخوان عمل نکنن اولا. ثانیا این مثل قطعنامه های قبلی نیست که عمل نکنیم چون روی متن قطعنامه با تیم ایرانی به توافق رسیدن!

ثالثا اگر نقض کنیم این امکان رو داره که از ذیل بند 41 به ذیل بند 42 ما رو ببرن و مثل لیبی امکان حمله نظامی رو به کشور ایجاد کنن."

جواب خاصی ندادن...


در نهایت آقای بذرپاش صحبت کردند. دقیقا همون چیزی که بنده گفتم رو تکرار کردن.

"الان مجلس نه در راس اموره نه اصلا جزیی از امور. مجلس و امنیت ملی دور خوردن..."



پ.ن:

لذا برای اینکه فعالیتشون خیلی زیاد بوده این چند وقته تو بحبوحه بررسی متن دوستان مجلس رفتن استراحت!

این در حالیه که کنگره ی امریکا تا حالا چهار مرتبه تیم مذاکره کننده رو برای پاسخ به سوالاشون به کنگره کشونده و....


دوستان حسابی خسته نباشن...



+

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدیم

نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده...

مردی به نام شقایق
۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

برمی خواست هلهله


در میان سرد خیان های شهر

با دست و دهانی کف آلود


خنده هایی سرمست


بوق هایی بی خبر!


صدایی آمد


و دوید


میان جرزهای خانه تب دار پدر


"مرگ بر جنگ


نفرین بر تفنگ


سلام بر اُنس


درود بر دلار"



و زنی که آواز می داد


"راه لاس وگاس از فردو می گذرد"


مردی که نفیر زد


"تاریخ به احترام دیپلمات ایستاده خواهد بود"


پدر را


طوفان آهی افتاد


آهسته آهسته


خون بغض هایش را خورد


امواج دردهایش را


از پهلویی به پهلویی برد


زیر لب با تشنج گفت:


"صدای تانک


از وین می آید"


او که روزی


به حرمت تاریخ برخواسته بود


و چو ماهی


میان کارون


مثال جایی شبیه مجنون


زیر خوشه مرگ های عمو سام


پاهایش را کاشته بود!


و حال کسی نیست جز مادر


که برخیزد به احترامش گاهی


و جابجایش کند بر تخت


با نگاهی ... آهی!


***


شب از نیمه رفته است


صدای دنس های دسته جمعی


میان رژه بنز و مازاراتی


تکبیر پورشه و بوگاتی


و باز هم


هیاهوی فریادی:


"خدا را شکر


ویلای شمال ارزان است


شاخص بورس


تا ابد میزان است"!



***


کاش می شد


فریاد زنم «ساکت»!


تن برادرم خسته است


او که باید هر صبح


روی برج عاج شما آجر بیندازد


کف جکوزی های شما را با دست


برق تفاخر بیندازد!


«ساکت»!


پدرم تکّه تکّه


مجروح است


مادرم افسره افسرده


بی روح است!


زخم ما را


قطعنامه ها نمی بندد


درد ما را


 توافق ها نمی فهمد!



♦سلمان کدیور-"سلیم"


24 تیر 94

Khamenism.blog.ir

مردی به نام شقایق
۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۶ موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۸ نظر

سلام بر همه دوستان


عیدتون مبارک اولا

دوما بنا بر دستور برخی دوستان که درباره مذاکرات پرسیده بودم و نتیجه ای که حاصل شده.


عرض کنم خدمتتون که متاسفانه بر خلاف همه ی دلسوزیها و خواهش ها و دلواپسی ها و حمایت ها از تیم مذاکره کننده، متنی که تهیه شده همون ضعف های قبل رو داره و قریبا همون فکت شیت آمریکاییها بعد از بیانیه لوزانه که بسیاری از خطوط قرمز رو رعایت نکرده.

البته فعلا این جمع بندیه مذاکراته و این باید در مجلس بررسی و تصویب بشه اما با توجه به اینکه هرچیزی رو که آقای لاریجانی به مجلس میبره غالبا بدون بررسی خاصی رای میاره و با در نظر گرفتن اینکه آقای لاریجانی ازین توافق راضی هستن یکم نقش مجلس الان حساس و پر رنگ شده.


در نهایت بر خلاف ذوق زدگی دولتی ها و جسن گرفتن یه عده بالاشهری پورشه سوار که گویا تحریم ها خیلی بهشون فشار آورده و بدون تصویب فک میکنن توافق شده! باید طبق فرمایش آقا متن رو مورد بررسی قرار داد در کمال متانت و آرامش و در یه فضای منطقی و درست.

لذا چند تا لینک خدمت دوستان معرفی میکنم که دوستان مطالبش رو تهیه کردن و در خبرگزاریها منتشر شد.

امیدوارم با مطالعه ی این لینکها به نقاط مثبت و منفی متن 159 صفحه ای منتشر شده پی ببرید.

یاعلی


متن کامل و ۵ ضمیمه برنامه جامع اقدام مشترک

شرح همه خطوط قرمز نقض شده در مذاکرات وین

صحبتهای دکتر فواد ایزدی درباره متن برجام

پاسخ رهبر انقلاب به ۱۱ پرسش درباره مسئله هسته‌ای

پاسخ رهبر به نامه ی آقای روحانی (قابل تامل!)


بعدن نوشت:

سه تحلیل


مهدی محمدی: 

http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/1651/1/142037/0


دکتر فؤاد ایزدی:

http://www.nasimonline.ir/detail/News/1014358/136


حسین شریعتمداری: 

http://kayhan.ir/fa/mobile/news/50245/480


#برجام_نوشت

مردی به نام شقایق
۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۷ نظر

سلام


بچه بودم. حدود دوم ابتدایی. پدر بزرگم (خدابیامرزتشون) همیشه منو بیشتر از بقیه نوه ها(تعدادشون یادم نیس!) دوست داشت چون من درسم خوب بود!

همیشه موقع عیدی دادن به همه دویست تومن عیدی میداد به من نمیداد! صبر میکن همه که رفتن به من یواشکی پونصد تومن میداد...


از بچگی خیلی باهاش عیاق بودم. بیشتر زمان بچگیم رو بغیر از طول هفته و ایام مدرسه خونه پدربزرگم بودم تو روستایی که الان جزو اصفهان شده دیگه!

یه خونه بزرگ که یه سمتش سه چهارتا اتاق بزرررررگ بود و یه آشپزخونه دراندشت. وسطش یه حیاط حدودن پونصد متری با کلی باقچه و گل و درخت و زمین های کوچیک سبزی کاری شده و یه حوض دو در سه متر بزرگ هم وسطش که تابستونا جون میداد واسه شنا. اون ور خونه هم طویله ها بود و محل نگهداری گاوها و گوسفندها و مرغ ها و کبوتر ها و ...


پدر بزرگم همیشه برای درس منو تشویق میکرد و وقتی مشق مینوشتم با یه حسرتی مینشست منو نیگاه میکرد و نصحیتش هم همیشه این بود:

"باباجون درس بوخون مِثی ما نَشی..."


بنا بود. کارش هم خیلی خوب بود. کشاورزی هم میکرد. تقریبا همه چیز میکاشت و من هم تو هر دوتا کار کمکش میکردم تو همون سن کم!


یه بار یه فکری به کلم زد.

رفتم یه دفتر چل برگ خوشگل (یه جوری میگه خوشگل انگار اون زمان هم دفتر خوشگل وجود داشت! نه بابا همون دفتر معمولیا که پشتش یه آدم آهنی پا تخته وایساده بود نوشته بود تعلیم و تعلم عبادت است!)


بگذریم. یه دفتر برداشتم و یه مداد مشکی و قرمز نو هم برداشتم و یه تراش از مامانم کش رفتم و پاک کنم رو هم نصف کردم و نصفش رو با همه ی اون وسیله ها گذاشتم تو پلاستیک!

شب جمعه همه ی عموها و عمه ها و بچه ها و دوست و آشناو غریبه و همسایه و کلا همه میومدن خونه پدر بزرگ واسه شام و دورهمی. اینقد هم خوش میگذشت که نگو...


به اصرار شب رو اونجا موندم. صبحش بعد از خوردن سرشیر تازه و عسل و نون خونگی که تازه از تنور در اومده بود و چایی شیرینای مادر بزرگ که الحق تک بود چون تنها کسی بود که دو تا قاشق پر شکر میریخت تو استکان من!، رفتم سراغ پلاستیک و وسایلارو در آوردم گذاشتم گوشه اتاق رو همون پتویی که پدر بزرگم مینشست کنار سماور و چایی میخورد.

تا اومد تو اتاق دویدم بغلش و بوسش کردم (اینقدر این پیرمرد زحمت کشیده بود و تو صحراها کار کرده بود نمیشد بوسش کنی از بس زبر بود پوست صورتش!)

خلاصه بهش گفتم باید سواد یاد بگیری.

اولش همینجور مبهوت نیگام کرد و گفت باباجون من دیگه خیلی پیرم! گفتم خب باشی. مگه پیرا باید بی سواد باشن همیشه؟

گفت آخه من که نمیتونم برم مدرسه که! من باید برم سر کار..

گفتم خودم یادت میدم. اصن شبا یادت میدم که از سر کار برمیگردی.


خلاصه هر چی گفت یه جوابی دادم و در نهایت محکوم شد و قبول کرد.

با یه شوق خاصی دفتر و مدادارو نشونش دادم و گفتم از همین الان شروع؟

خندید...

نشست کنارم. یه پشتی گذاشتم رو پاش و دفتر رو گذاشتم روش. مداد رو دادم دستش ولی الهی بمیرم دستش اینقدر پینه بسته بود که انگشتاش خم نمیشد که مداد رو بگیره. با هر مکافاتی بود مداد رو گرفت.

براش سر مشق نوشتم.

ا - ا - ا - ا - ا - ا - ا - ا - ا - ا

ب - ب - ب - ب - ب - ب - ب

با  با   با   با   با   با   با   با

آب  آب آب  آب  آب  آب  آب


از فردا شبش تا میرسید خونه با همه خستگیهاش اول دو تا استکان چایی میخورد بعد بلافاصله میرفت سر دفتر و سر مشقایی که بهش داده بودم رو مینوشت.

منم جو گیر شده بودم تیریپ معلمارو برداشته بودم . مشقاشو تصحیح میکردم و تهش امضا میزدم و مینوشتم صد آفرین :)


تا یکی دو هفته هر چی بهش مشق میدادم مینوشت بنده خدا... خیلی هم خوب مینوشت. درسته خرچنگ قورباغه مینوشت ولی خب نسبت به روز اول خیلی پیشرفت داشت.

یه روز دیدم ننوشته!

خیلی تعجب کردم. از مادر بزرگم پرسیدم فهمیدم یکی از عموهام مسخرش کرده بود پیر مردو و هی چیزش گفته بود و اونم گذاشته بود کنار...


شب که اومد با توپ پر رفتم سراغش که چرا ننوشتی مشقاتو؟


خندید و بغلم کرد و گفت باباجون من دیگه خیلی پیر شدم...

خیلی بهم برخورد. حسابی عصبانی شدم.

باهاش قهر کردم. گفتم عمو فلانی رو ببینم من میدونم و اون...


دیدم فرداش برام کادو خریده بود (هرچند سلیقه پیرمد هفتاد ساله با پسر بچه هشت ساله خیلی بهم نمیخوره!)

حوض رو پر آب کرده بود و تمیز شسته بود.


عصر با هم رفتیم تو حوض شنا...

اینقدر خوب و مهربون بود یادم رفت باهاش قهر بودم.


ولی تا آخر عمر داغ با سواد شدن به دلش بود بنده خدا...



پ.ن:

گاهی مسخره کردن یا یه چیزی گفتن

هر چند بی قصد و غرض باشه

جلوی پیشرفت های بزرگ یه فرد میگیره.



+

شادی روح همه اموات
سه تا صلوات
مردی به نام شقایق
۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۲ نظر

سلام

عاشق آسمونه.

به هیچ چیزی به اندازه آسمون توجه و علاقه نشون نمیده.

هر وقت کنار شیشه ماشین یا پنجره باشه همینجوری زل میزنه به آسمون. مدتها خیره خیره نگاه میکنه.

یه نگاه عمیق. عمیقِ عمیقِ عمیق...

انگار تو عمق آسمون غرق میشه...


و من

خیره میشم تو صورتش

تو عمق نگاهش

و غرق میشم تو این غرق شدن معصومانه!



پ.ن:

دخترم

اگر عاشق آسمون و آسمونیا شدی

به این نیگاه کردن دل خوش نکن.


همیشه یادت باشه

بابات هم یه روزی عاشق آسمون و پرواز بود...

اما فقط حسرتش براش موند.


شما مثل بابات نشیا عزیزم!

شما پر باز کن. پر بکش. برو...

مطمئن باش آسمون بهتر از زمینه.

مطمئن باش...


+

دختر خوبم

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش

هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش

مردی به نام شقایق
۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۱ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۳ نظر


انا لله و انا الیه الراجعون...

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا﴿۲۳﴾احزاب

(از میان مؤمنان مردانى‏ هستند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند

برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند)



برادر عزیز حجت الاسلام حاج مهدی مطلبی، که در طول یک سال و نیم گذشته از پیشتازان عرصه روشنگری هسته ای بود، و این ایام ضمن تالیف کتاب "راز آنچه مرقوم داشته اند" و "عقب نشینی ممنوع"، برای سخنرانی های تبیینی پیرامون واقعیت های توافق هسته ای شهر به شهر سفر میکرد، صبح امروز در حالی که برای روشنگری و جهاد مورد نیازاین روزهای کشور عازم کردستان بود به علت صانحه تصادف رانندگی  به ملکوت اعلی پیوست...





+
این پیامیه که چند روز پیش برای رفقا فرستاد:

"سلام
بچه ها آقا خیلی غریبه، خصوصا نائبش که این روزا خیلی دلخونه.
برای تعجیل در فرج آقا و تسلی دل نائبش و برای افزایش بصیرت مردم نسبت به فتنه هسته ای دعا و کار کنیم."

پای حرفش ایستاد
پای روشنگری ایستاد
برای حضرت آقا ایستاد...


یکی دو هفته پیش که تلفنی با هم داشتیم حرف میزدیم با خنده گفت:
" آقای حیدری خیلی مراقب خودت باش!!!!
ما شمارو برای آینده انقلاب بیشتر نیاز داریم تا الان. خیلی مراقب خودت باش برادر...."

اون روز فکرش رو هم نمیکردم یه روزی بیام تشییع جنازت حاج مهدی...
اون روز فکرشم نمیکردم دیگه آینده ای تو کار نباشه...
اون روز فکرشم نمیکردم اینقدر زود پر بکشی مشتی...
اون روز فکرشم نمیکردم خدا از بین ماها تورو انتخاب کرده باشه...


مرگ حین جهاد برای رضای خدا و دفاع از ولایت نوش جونت مهدی جان.
فقط...

فقط یادت باشه تو مقدمه ی کتاب" راز آنچه مرقوم داشته اند" نوشتی به من مدیونی! تو آخرین ایمیلت هم همین رو نوشتی.
یادت باشه رفیق...

این چیزی که الان بهش رسیدی
 یه روزی آرزوی من هم بود...

برو تو بقل آقا... عشق کن.
فقط بجای ما هم یبار خاک پاشو ببوس...




پ.ن:
داغ برادر سخته
خصوصا وقتی خیلی دوسش داشته باشی
خصوصا وقتی خیلی مشتی باشه
خصوصا وقتی خیلی خدایی باشه
خصوصا وقتی رفیق عزیزت باشه...

داغ برادر سخته...


بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران...

++

پیام دکتر جلیلی به مناسبت رحلت مجاهد عرصه روشنگری، حجت الاسلام مطلبی:


(+ و عکس های حاج مهدی و مصاحبه)

مردی به نام شقایق
۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۵ موافقین ۷ مخالفین ۱ ۲۵ نظر


پ.ن:

سلام

تعارف که نداریم!

بود و نبودت

فرقی نمیکند

برای ما...


حتی نبودنت

یک جورایی

شاید...


+

فقط بمان و نیا قول می دهم این شهر

برای نیمه ی شعبان شلوغ تر باشد

ظهور را به علائم چه احتیاجی بود

نیا که شادی ما پر فروغ تر باشد


چقدر روی بنر ها شکیل و خوش اسمی!

(استاد ناصحی)

مردی به نام شقایق
۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۸ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۲ نظر