سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۲۱ ب.ظ
للحق
دخترم به یکی از آرزوهاش رسید ^_^
آرزویی که بخاطرش دوماهه هر شب التماس کرده بود
آرزویی که بخاطرش دو ماهه پول جمع کرده بود
آرزویی که بخاطرش دو ماهه هر شب کیف پولشو آورده بود و یکی یکی جلوی باباش شمرده بود
آرزویی که بخاطرش دو ماهه هر شب به باباش اعلام کرده بود بااااااااابااااااااا... پولام خیلی شده هااااااااااااا...
آرزویی که بخاطرش دو ماهه کلییییییییییییییی کار خوب کرده بود که جایزه بگیره
آرزویی که چند شب پیش خوابشو دیده بود و صبح با اشک برا باباش تعریف کرده بود
آرزویی که با دیدنش چشاش خیس شد و لبخندش تا بناگوش پهن
#اسکوتر_قرمز!
پ.ن:
حضرت بابا
دو ماه که هیچ!
من یه عمره کار خوبی نکردم که جایزه بگیرم
من یه عمره هیچی جمع نکردم که بیارم برات و خوشحالت کنم
من یه عمره یادم رفته آرزوهام رو
من حتی تو خواب هم آرزوهامو ندیدم
من حتی اشک هم نریختم برا آرزوهام
اما میشه تو بزرگی کنی؟
میشه منم به آرزوم برسم؟
میشه چشای منم خیس بشه از خوشحالی؟
+
خودت میدونی همه آرزوهام
یعنی تو
پاسخ:
علیک سلام
ما گفتیم حتما تو راه کربلایی داداش
پاسخ:
بله شیرینن
خصوصا سر سفره شام که کاسه بشقابا بیرون سفره اس و ایشون وسط سفره در حال معلق زدن
یک سال و یک ماهشه دقیقا :)
پاسخ:
سلام
ممنونم
ینی میشه؟
پاسخ:
اختیار دارین قربان
لطف بیان به شما و امثال شماست اصن :)
پاسخ:
دقیقا
بچه باید در حد خودش بدونه برای هر چیزی باید فرایند طی بشه و همینجوری راحت بدست نمیاد و نباید هم راحت از دست بره!
اسباب بازیایی که راحت بدست میان غالبا زود هم خراب میشن و از دور خارج میشن
ولی اونایی که براشون زحمت کشیده میشه خیلی مراقبت میشه ازشون :)))
+
ممنونم
دست بوسن
البت ظاهرشون غلط اندازه :)))
بعضی وقتا میام خونه میبینم خانومم به سر حد جنون رسیده! میگه فقط اینارو از من دور نگه دار!!!!! :)))))
پاسخ:
سلام
خوب هستید ان شاالله؟
جویای احوال هستیم
ممنونم از لطفتون
از همه چیز مهم تر عاقبت بخیریشونه
والا ما خودمون داریم ازین بچه ها چیز یاد میگیریم از بس جونورن :))
پاسخ:
سلام
والا ما هم بی طاقت شدیم ولی خب کنترل کردیم
ولی جالب ترین صحنه اش اونجا بود که میخواست پولارو بده
دونه دونه صد تومنی و پونصد تومانی در می آورد و با اشک جمع شده تو چ میگفت اینم بدم؟!!!
گفتم بابا همشو باید بدیم!
بعد گفت حالا نمیشه نصفشو بدیم؟!!!
کلی براش توضیح دادم که چجوری باید یه چیزیو خرید و پولشو داد و بهش هم قول دادم که بازم بهت خورد خورد پول میدم دوباره جمع میکنیم یه چیز دیگه میخریم و خلاصه بعد کلی ناز و نوازش و توضیح راضی شده همه پولارو بده!
بعد که خریدیم هر شب میپرسید بابا هممممممممممممه پولامو!!! دادی به آقاهه؟! (کل پولش 5 تومن هم نشد!!!)
تا چند روز سراغ پولشو میگرفت :))))
سر پول دادنش دلم سوخت براش :))))))))))))
ولی خب باید یاد بگیره برا چیزی که میخواد باید زحمت بکشه و بعدشم قدرشو بدونه. حالا هم هر وقت میدازه وسط خونه با تذکر اینکه اگه ازش درست نگهداری نکنی خراب میشه و دیگه نداری و دوباره باید پول جمع کنی و اینا سریع میبره میذاره سر جاش و خلاصه حسابی نگهداریش میکنه :)))
پاسخ:
سلام
لطف دارید
همین آلوچه که شما فرمودید تو فامیل معروفه به ترمیناتور!!!
ینی از وقتی راه افتاده ما یه شام نتونستیم بدون استرس و درد سر بخوریم و اصن بفهمیم چی خوردیم!
یا با کله تو بشقاب منه یا با پا تو بشقاب مامانش یا داره با مشت غذاهای خواهرشو میریزه بیرون سفره یا پارچ آبو تا آرنج میره توش یا کاسه ماستو گرفته دستش و داره میره رو مبل یا نمکو میریزه تو ظرف خورشت. خلاصه کلا نمیتونه یه جا بشینه و شر درست نکنه :))))))
+
ان شاالله
پاسخ:
بله ^_^
باید از نزدیک ببینید تا ترمیناتور بودن رو درک کنید :)))
نه. من مشکلی ندارم . حتی خوشم هم میاد ولی خانومم خسته میشه بعضی وقتا بیچاره دیگه نمیکشه از دست این دوتا :)
پاسخ:
بچه ها بعضی وقتا وجودشون برای یادآوری بعضی چیزاس
حتی اذیت و آزاراشون و گوش به حرف ندادناشون و حرص دادناشون...
+
ممنونم
لطف دارید
پاسخ:
سلام
قابلی نداشت :)
+
شما تنها کسی بودید که به این نکته ظریف توجه کردید
براووووو ^_^
پاسخ:
علیکم السلام
والا ما هر چقدر هم شیطونی میکردیم دیگه اینجوری نبودیم!
البت خب ما خونه مون هم بزرگ بود و فضای زیادی داشتیم
الان بچه ها واقعا جایی برای بازی ندارن
بازم خداروشکر خونمون تو بروجن بزرگه بچه ها یه نفسی میکشن و فضای بیشتری برای آتیش سوزوندن دارن :)
+
اصن اگه بچه ها نباشن آدم یادش میره آدمیت :)
پاسخ:
سلام
:))))
زهرا خانوم (ملقب به ترمیناتور!) بیشتر شبیه منه خلقا و خلقا... منطق هم که کلا نداریم جفتمون ^_^
پاسخ:
سلام
خیلی بیشتر از تلنگره!
بعضا میشه پس گردنی و حتی اردنگی :)))
پاسخ:
سلام
ممنونم
حتی فکر برآورده شدنشون هم اشک آدمو در میاره...
مثلا همین اربعین...