يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ
شبیه تعزیه خوانی
به نقشِ شِمرَم که...
خودش به گریه خودش را
مدام لعنت کرد...!

پ.ن:
بعضیا هستن اینقدر باصفان که با شنیدن اسم اباعبدالله هم اشکشون جاری میشه
حالا تصور کن عصر عاشورا
میون یه مشت از همین جوونای باصفای آخرالزمونی
برات زیارت ناحیه مقدسه بخونن و
زمین و زمان زار بزنه و خون گریه کنه...
کاش میمردیم برات حسین جان...
+
آجرک الله یا صاحب الزمان
++
#فاینما_تولوا_فثم_وجه_الله
بقره/۱۱۵
این روزها
هر طرف را که نگاه می کنم
سر تو روی نیزه است...
(تلک الایام)
پاسخ:
چرخید شمر تعزیه، شاعر دلش شکست
یک قطره اشک آمدو پای غزل نشست
مردم گریستند و <<لب تشنه>> روی خاک...
دور امام نعره زد و خنجری به دست
این بار کاش حرف روایت عوض شود
این بار کاش... کاش ببینیم آب هست
باران برای تشنگی عشق گل کند
یا کاش بشنویم کسی آب را نبست
چرخید شمر، مردم محزون گریستند
انگار بند از دل یک طفل میگسست
دیدند دختری که به غم گریه میکند
دارد برای اهل حرم گریه میکند
در دست قمقمه ودر آغوش عروسکی
از پله ها قدم به قدم... گریه میکند
مولای من نبود پدر این چنین!
آقا ببخش تاج سرم... گریه میکند
آورده ام برای شما آب را، بنوش
یکباره مشک ودست و علم گریه میکند
پس روبروی شمر چنین داد میزند:
<<بابای بد!>>...نگاه قلم گریه میکند
این بار جمعیت همه بر سینه میزنند
این بار شمر تعزیه هم گریه میکند...
شاکری
پاسخ:
سلام
خدایی مایه ی شرمندگیه! :)
حالا خوبه شیرینی نمیخواید مثه بعضی از دوستان :)))
+
خدا روحشو شاد کنه
ما کجا اون کجا
به گرد پاش هم نمیرسیم که بخوایم تبانی کنیم...