مدتهاست...
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ
۹۵/۰۵/۳۰
"به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست"
منتهی خوب دروغ شاعرانه ی بدیه، علی الخصوص که حافظ خدابیامرز خودش چند بیت بعد گفته:
"به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست"
اینه که، از این به بعد سعی می کنم صبح ها دعا کنم برات اگه حالش بود، که راست بشه دروغم!
البته مشهد که دعات کردم عزیز
مگه میشد به یادت نباشم؟
اصلا، مرا عهدیست با جانان که تا جان در.... بله، مثل این که حافظ الآن داره بهم چش غره میره و زیر لب میخونه که صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد :))))