چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ
این روزها
حنانه ی ما
دست به دیوار، مبل،کلا همه چیز!
راه می رود
چند قدم که میرود
پاهای کوچکش
خسته می شود.
می نشیند.
گاهی هم می افتد
و گریه...
استرس زمین خوردن هایش
تمام حجم شبهایم را پر کرده
دست خودم نیست!
پدرم...
گاهی یواشکی
پشت سرش راه می افتم
بدون اینکه بفهمد
هوایش را دارم...
اما همیشه
حس میکند بودنم را... حمایتم را
ریز ریز و دخترانه میخندد.
بی محاباتر قدم بر میدارد.
محکم تر قدم بر میدارد.
کیفور می شوم از تک تک قدم هایش
لبخندهایش
شیطنت هایش
حتی گاز گرفتن هایش با آن دوتا دندان فسقلی!
دست خودم نیست!
پدرم...
ولی هیچ چیز برایم
زجرآور تر از زمین خوردنش نیست
و نگاهی که با بغض
و چشمهایی که پر از اشک...
دست خودم نیست!
پدرم...
...
و من
به پدری فکر میکنم
مهربان تر از پدرم
که همیشه
پشت سرم راه می افتد
بدون اینکه بفهمم
هوایم را دارد...
و استرس زمین خوردن هایم
تمام حجم شبهایش را پر کرده
و هیچ چیز برایش
زجرآور تر از زمین خوردنم نیست
دست خودش نیست!
پدر است...
پدر...
آه... ای پدر
نگاه کن من را
این طفل بازیگوش و قدر نشناست را
که زمین خورده است و
با نگاهی با بغض
و چشمهایی پر از اشک...
گریه نمیکنم!
تا دل پدرانه ات نلرزد
نگیرد
اما خودت که میدانی...
هر کسی که زمین می خورد
آغوش نیاز دارد...
آغوش پدرانه...
*
امام رئوف:
(الامام الانیس الرفیق،
و الوالد الشفیق ...)
امام، رفیق و همدم
و پدری مهربان...
پاسخ:
آغوش پدرانه...
+
زمین خورده ام دستمو ول نکن...
پاسخ:
سلام
چشاتون قشنگ دید
پاسخ:
عقب نمی افتد
بشرطی که ما عقب نندازیم!
پاسخ:
سلام
باباها اصولا دختری ن شدییید از همون کوچیکی
+
هوایمان را دارد
اما با سکوت.....
پاسخ:
و من این روزها
این غصه را بیشتر درک میکنم...
+
علیکم السلام
خدا برای اسلام حفظش کنه
اگه بدرد اسلام نخوره بی شک بدرد ما هم نمیخوره!
ممنون
عاقبت هممون بخیر ان شاالله
پاسخ:
سلام
تشکر
علاقه پدر به فرزند کجا
علاقه ی امام به امت...
+
افراط و تفریط
هر کاری رو خراب میکنه
حتی محبت کردن!
فرمایشتون کاملا صحیحه
پاسخ:
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد...
+
کاش مایه آبروریزیش نبودم...
پاسخ:
سلام
اختیار دارید.این چه فرمایشیه که میفرمایید.
اگر این حرفها صحت داشت انتخاب نمیشدید برای خدمت خاص.
هم شغل هم تحصیل.
همون امید به خدا همه چیز رو درست میکنه چون به همراهش تلاش و توسل هم هست.
+
البت پدر بودن صرفا به بودن یک یا چند اسم در شناسنامه ی آدم نیست
پدر بودن مرامه... مسلکه... بعضیا بچه ندارن ولی پدر هستند. روحیه پدرانه دارند.
پاسخ:
من از دیدار محرومم ولی انگار دردی نیست...
پاسخ:
لطف شماست
+
اجازه ما هم دست خداس
افتخاره واس ما
پاسخ:
گاهی فکر می کنم
بعضی ها هم هستند
که خدا به آنها می گوید
من غیر از تو کسی را ندارم...
پاسخ:
عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرَى عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَى الْقَذَىبر من سخت است که براى تو گریه کنم، ولى مردم تو را وا گذارند، بر من سخت است، که بر تو بگذرد و نه بر دیگران آنچه گذشت، آیا کمک کنندهاى هست، که فریاد و گریه را در کنارش طولانى کنم؟ آیا بى تابى هست؟ که او را در بى تابى اش، هنگامى که خلوت کند یارى رسانم، آیا چشمى هست که خار فراق در آنجا گرفته، پس چشم من او را بر آن خار خلیدگى مساعدت کند
پاسخ:
البته تا وقتی معنویتشون رو ما پدر مادرا خراب نکنیم!
پاسخ:
سلام
بح بح
خوش به سعادتتون
+
تو این شلوغی
مارو یادت نره سلطان...
پاسخ:
سلام
حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد...
+
خدا همه پدرا و دخترارو واسه اسلام حفظ کنه
وگرنه هیچ کدوم به درد هم نمیخورن!
یوم یفرالمرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه...
پاسخ:
این فراز رو خیلی دوست دارم
گاهی تو سختی ها و جاهایی که آدم حس میکنه تک و تنهاست و کسی برای دفاع از حق نیست
این فراز میشه هم دم و آرامبخش آدم
کسی هست که در فراغش اشک بریزه که من هم همراهیش کنم؟...
پاسخ:
یا ابانا استغفر لنا....
پاسخ:
وقتی که او هست
زمین خوردن هم لذت دارد...
+
اشک ، عاشق را فقط ثابت قدم تر می کند
با چکیدن جای ِ پای ِ شمع محکم می شود....
پاسخ:
استاد سید حسن رستگار
پاسخ:
نم نمک کوچه خیس باران شد
دست در دست من قدم میزد
شیطنتهای کودکانه ی او
خلوت کوچه را به هم میزد
سوز سرما براش بازی بود
نفسش را مدام «ها» میکرد
چاله ای را پر آب تا می دید
دستهای مرا رها می کرد
یادم آمد یکی دو هفته ی قبل
ناگهان گوشواره اش گم شد
مثل ابر بهار می بارید
مثل دریای پر تلاطم شد
شادی امشبش دلیلی داشت
صاحب گوشوار نو شده بود
کارش از صبح تا همین حالا
جست و خیز و بدو بدو شده بود
پرچم خیمه تا نمایان شد
بی امان می دوید و بر می گشت
مادرش گفت او چه شیطان است
وای اگر دخترت پسر می گشت
روضه خوان روی پله ی منبر
رفت تا عرش را نظاره کند
رفت تا چشم گریه کن ها را
غرق دریائی از ستاره کند
دختر من عرو سک خود را
بین آغوش خود گذاشته بود
مات و مبهوت روضه خوان شده بود
دست بر گوش خود گذاشته بود
مجلس آن شب تمام شد اما
گریه شد رزق و آب و دانه ی ما
دخترم روضه را بغل کردُ
با خود آورد سمت خانه ی ما
عصر فردا که می رسم خانه
مادرش بغض کرده می گوید
تو بیا و جوابگویش باش
پاسخ صد سوال می جوید
دختر چار ساله – فاطمه ام –
گفت : بابا خرابه یعنی چی ؟
این که آقای روضه خوان می گفت
دل زینب کبابه یعنی چی ؟
راست میگفت گوش را کندند
زینت گوش را در آوردند
راست میگفت جای شام آن شب
توی ظرف طلا سر آوردند
هی سوال و سوال پشت سوال
پاسخ من برای او اشک است
دل او خون از این مصیبتها
دل در خون دوای او اشک است
رفت و آمد برای خیمه ی خود
چادر از کیف مادر آورده
دخترم گوشواره هایش را
از دو گوش خودش دراورده
پاسخ:
هنوز معتقدم
خدا به آدم فرزند می دهد
که معنی بعضی روضه ها را
بهتر بفهمد
پاسخ:
اشک عاشق را فقط ثابت قدم تر می کند
با چکیدن جای پای شمع محکم می شود...
پاسخ:
باباها
بچه های خوبشان را یک جور دوست دارند
و بچه های خطاکارشان را یک جور دیگر...
...............
خودت فرموده بودی من و علی-علیه السلام- بابای این امت هستیم...
+
الهیییییی
پاسخ:
برایت گریه می کنم
مثل آنهایی که
دنبال تو می گردند
و خودشان گم شده اند...
پاسخ:
و علیکم السلام
پاسخ:
آیا کسی هست مرا در گریه ی فراق او یاری دهد؟
اما خودت که میدانی...
هر کسی که زمین می خورد
آغوش نیاز دارد...
آغوش پدرانه...