هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای اسلام
شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ
شاید حکمت تلاقی روز قدس و جمعه آن است که
تنها آنان که در عصر غیبت بیدار و هشیارند
در عصر ظهور جزء یارانند.
کسی که راه پیمایی را سخت بداند،
هیچ گاه برای احتزاز پرچم توحید بر قله ی جهان ، کوه پیمایی نخواهد کرد...
آمدیم که تنها نباشید...
مردونه نوشت:
اون خانومایی که دیروز تو اون گرما ،زیر آفتاب داغ ، با زبون روزه ، با چادر مشکی ، (بعضا با یه بچه کوچولو تو بغل) اومده بودن راهپیمایی...
خیلی مَردن...
خیلی...
راهپیمایی نوشت:
وسط راهپیمایی دیدم یه بنده خدایی! زیر این دیسپنسرهای آتش نشانی وایساده که خنک بشه!
آروم زدم روی شونش و گفتم
:
آقای دکتر؟! شما مگه شیفت نبودید امروز؟!!!
برگشت منو دید و خندید. ازون خنده های ناز همیشگی!
گفت شیفتمو جابجا کردم که بیام راه پیمایی!
...
بعد که حساب کردم دیدم بخاطر این جابجایی شیفت ناچارن حدود 48 ساعت بدون استراحت کار کنند.
ینی خدایی من حق ندارم به یه همچین پدر بزرگواری افتخار کنم؟!
...
...
بر نیل غزّه این همه تابوت های خُرد ...
...
با آنکه کوچک است بزرگ است داغ او ...
...
موشک برای حمله به یک قاصدک... چرا؟!
...
تعداد زخم های تو و داغ های من ...
...
آه این عروسکی ست که در خون تپیده است؟!
...
یک غزّه کودکان به خون خفته شاهدند ...
...
شیر است و خون تازه که جاری ست از لبش ...
...
از خواب کودکان تو آشفته تر منم ...
...
یک انفجار شعرِ مرا تکّه تکّه کرد ...
محمدرضا ترکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
۹۳/۰۵/۰۴
انشاالله راهپیمایی قبول باشه...
با وجود گرمای هوا حضور مردم فوق العاده داغ بود.
به امید ظهور حضرت صاحب الامر و پیروزی قدس ...
"موشک برای حمله به یک قاصدک... چرا؟"
شعر زیبایی بود.