مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

زندگی کردن را از تو آموختم دکتر

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ

دکتر چمران وسط بچه ها


این عکس شاید برای همه یه عکس ساده باشه

ولی برای من به اندازه یه دنیا حرف توشه

سالهاست که دکتر از توی همین عکس درسهای بزرگی به من داده

سالهاست از توی همین عکس خیلی از سوالها و مشکلاتم رو پرسیدم و جواب گرفتم.

توی سالن سینما بعد از دیدن فیلم "چ" از خانومم پرسیدم به نظرت سخت ترین لحظه برای دکتر کی بود؟!


دلم میخواست این سوال رو از همه دوستان بزرگوارم بپرسم چون نکته ی خاصی درش نهفتست.

ممنون میشم با شناختی که از زندگی این بزرگوار دارید پاسخ بدید.


یاعلی


+

به مناسبت ایام شهادت استاد عزیزم:

جَوونها شما حیفید‏،قدر خودتون و بدونید اگرکتابچه رقصی چنین میانه میـدانم آرزوسـت شهید چمران ونخوندید
عمرتون هدر رفته..هفتاد سالت هم که باشه من  میام بالای قبرت مینویسم " جوان ناکام " گل نشگفته " اگر این
کتابچه رو نخونده باشید متهمید که به بلوغ بیست سالگی نرسیدید.. (استاد پناهیان)


دریافـت  کلیـپ صوتی mp3  حجم:  3.85 مـگاباـیت
دریا فــت کـتـابـچـه      pdf   حجم:  463 کیلو بایت


منبع:سینماگران متعهد


++

شهید چمران

هـنـر آن اسـت که بى‏ هـیـاهوى سیـاسى و خودنـمای هاى شیـطانى بـراى خـدا به جهاد برخیزید و خود را فداى
هـدف کـنـید نه هـوى ‏، و ایـن هـنـر مـردان خـداسـت.

۹۳/۰۴/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۱۲)

سلام

من دکتر چمران رو تو فیلم " چ" ندیدم!!

پاسخ:
سلام

بنده معتقدم قاب دنیا خیلی کوچک تر از اونیه که بخواد عظمتی مثل چمران رو تو خودش نشون بده

چه برسه به قاب سینما!


دکتر چمران رو باید فقط و فقط تو خودش دید...
امام روح اله رحمه الله علیه  می‌فرمایند:
 «اگر نبود در ادعیه الّا دعاى مناجات شعبانیه، کافى بود براى اینکه امامان ما، امامان بحقند؛ آنهایى که این دعا را انشا کردند و تعقیب کردند.
تمام این مسائلى که عرفا در طول کتابهاى طولانى خودشان یا خودشان میگویند در چند کلمه مناجات شعبانیه هست، بلکه عرفاى اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایى که در اسلام وارد شده است از این‌ها استفاده کرده اند
پاسخ:
سلام

خدا سعادتمون بده برای استفاده بیشتر از این دعا و درک واقیتش

یاعلی

سکوت

پاسخ:
سلام

همیشه حرفای مهم همینجوریه

+چمران به شدت لطیف بود

نمیدانم چرا یاد این مطلب افتادم (+)

پاسخ:
سلام

دقیقا همینطوره

+
استاد فاطمی نیا: خودتان را معطل نکنید،تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آیدمن اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم میسوزد،یک کلمه میگویم خانوم ها،آقایون بشنوید، به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمی آید! خودتان را معطل نکنید، هی روزی چند تا اوقات تلخی در خانه راه می اندازد، عصبانی میشود، از اینطرف هم میخواهد بشود زبدة العارفین، عمدة المکاشفین، یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم، تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید.آقای علامه طباطبائی سرتاسر لطافت بود، لطافت این مرد به جایی رسیده بود که به عمرش به کسی دعوا نکرده بود، زمانی که مادر قم بودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه بیست وهشت سوار می شدند،از بقل رکاب میزدند، یک بچه ای آمد زد علامه طباطبائی را لت و پار کرد، افتاد رو زمین حالا ما باشیم چه میگوییم، خیلی دیگر آدم خوبی باشیم یک چیزی میگوییم دیگر، این آقا بلند شد، خیلی راحت، اول رفت سراغ بچه،گفت:طوریت نشد؟! گفت:نه، گفت:الحمد لله، خداحافظ. لطافت لازم است،تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش ها!، ببینم تونستی در خانه معرکه نگیری، اگر تونستی آن موقع با هم صحبت میکنیم.
سلام
فقط میتونم بگم اجرتون با خدا...
التماس دعا...
پاسخ:
سلام

اجر چی؟!
پست های قشنگتون دیگه!
خوشم میاد!
پاسخ:
لطف دارید

یاعلی
۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۵ محمد حسین

سلام اقای حیدری

من امروز کنکور ریاضی دادم، میخوام مطالبی که بلدم رو به همراه نکات تستی با تدریس در اختیار بچه های دیگه بذارم و چه بهتر که این بچه ها بی بضاعت باشند، در حد توانم هست که بتونم دروس ریاضی دوم دبیرستان و ،یکم عربی زبان و یمی رو درس بدم، البته تو پیش دانشگاهی مثل پایه قدرت ندارم. تو خاطراتتون نوشته بودید که از طرف کمیته امداد و اینها برای بی بضاعت ها درس میدادید. میشه من رو راهنمایی کتنید که من هم چطوری میتونم این کار را انجام بدم؟؟

پاسخ:
سلام برادر جان
بسیار خوشحال شدم ازینکه همچین تفکری دارید

جریان تدریس ما بر میگرده به سال اول دانشجویی ینی حدود هشت سال پیش!!!

اون زمان از روی بی تجربگی پاشدیم رفتیم کمیته امداد با یکی از رفقا و گفتیم ما همچین آدمایی هستیم و میخوایم این طرح رو اجرا کنیم!
راستش اصلا تحویل نگرفتن!!!

متاسفانه یه عده از مسئولان کمیته امداد و سایر نهادهای حمایتی صرفا به فکر اینن که شکم مردم رو سیر کنن و کاری به درس و ایناشون ندارن

خلاصه اینقدر رفتیم و اومدیم و دعوا و درگیری و التماس و نامه و گیس  و گیس کشی و...
تا نهایتا قرار شد تو کانون هایی که روزهای جمعه بچه ها برای ورزش دور هم جمع میشن اونجا کلاس بذاریم.

به یه مکافاتی لیست و تلفن بچه های سوم و پیش رو گرفتم و خودم شخصا به خونواده هاشون تلفن زدم و گفتم جریان اینجوریه و اگر میخوان ادامه تحصیل بدن ما براشون کلاس کنکور و مشاوره گذاشتیم فلان روز فلان ساعت.

خلاصه سال اول یه کلاس پسر داشتم که ریاضی درسشون میدادم و خیلی خوب بود. اوناییشون هم که مدام می اومدن قبول شدن دانشگاه!
اما یه جاهایی هم باهامون راه نمی اومدن!

یادمه تو زمستون بهمون مدرسه ندادن و ناچار شدیم بچه هارو بیاریم تو پارک!
زبون بسته ها خودکاراشون یخ زده بود چه برسه به خودشون ولی بازم مینشستن.

خلاصه سال اول گذشت و برای سال دوم مسئول کانون خاهرا اومد پیشم و گفت من کلاسهاتون رو دیدم و توی دخترا هم مشکل درسی زیاد داریم. میتونید برای اونا هم کلاس بذارید؟

منم با یه سری از خواهرای خیریه دانشگاه اصفهان هماهنگ کردم و کانون خواهرارو تشکیل دادیم و کلاسهای دخترارو هم راه انداختیم درسهای مختلف
البته معلم همه چی پیدا کردیم الا ریاضی!

لذا ناچار شدم ریاضی رو خودم تقبل کنم و تا یه سال خودم به دخترا ریاضی رو درس میدادم.

به لطف خدا بچه ها کلاسهارو خیلی دوست داشتن و جمعیتشون خیلی خوب شد.

کم کم مجموعه پا گرفت و از اون طرف مشغلات من هم تو اراک زیاد شد و چند جا مسئولیت داشتم و نمیرسیدم خیلی اصفهان بیام.

لذا مسئولیت رو تحویل خواهرا دادم و خودم دیگه نیومدم.

بعدها شنیدم بعد از یه مدتی یه سری از مسولین!!! با خواهرا خوب تا نکردن و اذیتشون کردن و نذاشتن کارشون ادامه پیدا کنه و متاسفانه کانون کنسل شده و کلاسها برگزار نمیشه!

ولی خب یه گروه هایی از بچه های اصفهان و شهرهای دیگه هنوز دارن این کارو ادامه میدن و با بچه های مناطق محروم کار میکنن.

اردوهای جهادی که تو روستاها به بچه ها تدریس میکنن رو هم مدتی میرفتم. اونجاها هم بستر خیلی خوبیه برای امثال شما بزرگوار که طالب خدمتید.

خلاصه ی کارهای ما همینی بود که خدمتتون گفتم.
متاسفانه راه قانونی و اداری نداره که خدمتتون بگم.
باید با مسئولان کمیته به نتیجه رسید و برای اینکه با اونها به نتیجه برسید باید باهاشون آشنا باشید یا سفارش شده باشید از طرف بزرگان!
وگرنه غالبا تحویل نمیگیرن چون سرشون خیلی خیلی شلوغه و آدم آینده نگر که بفکر آینده ی این بچه ها باشه هم خیلی کمه

با این وجود هر کمکی از دست حقیر بر بیاد حتما در خدمتتون هستم

یاعلی
۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۱ واقعیت سوسک زده
سخت ترین لحظه ی دکتر ...
کی می داند ...
پاسخ:
شاید...
۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۹:۲۶ پلڪــــ شیشـہ اے
یادم نمیاد ...
ولی فیلم دوست داشتنی بود ،اگر : اگر کسی با این دید نرفته باشه تماشا که چمران رو تمام و کمال ببینه!
به قول شما اونا توی چنین چیزهای مجملی نمیگنجند ...

پاسخ:
سلام

ان شاالله خدا بهتون یاد خوب و خوش اخلاق عطا بفرماید!!!

چمران
گمشده ی آزادی خواهای این روزاست...

تجمع اضداد

شجاعت و محبت...

نمونه ی یه شیعه واقعی...
سلام
درمورد دکتر چمران صفتی هست  ک واقعا کلمه ای پیدا نمیکنم ک اون صفت درش خلاصه شه...نمیدونم اسمشو بذارم شجاعت؟یا یقین؟ یا....
(همونی ک تو خط مقدم جلو تیراندازیهای دشمن راس راس راه میرفت؛انگار نه انگار وسط جنگه)
(همونجا ک ب راننده اش توجاده زیر آتیش دشمن میگه ازخاکی نرو! اگر قرار باشه کشته شیم ازهرجا هم بریم تیر بهمون میخوره)
خلاصه هنوز زوده ادعا کنم بناختمشون  
پاسخ:
سلام

دقیقا!

تازه هر چی ادم بیشتر با ایشون زندگی میکنه و کتابهاشون رو میخونه بیشتر دچار این حیرت میشه...

لذا بنده در رابطه با ایشون به کلمه ی "شیعه" اکتفا میکنم چرا که همه این چیزاتوش هست و از طرفی هم تو هیچ قالبی غیر از قالب اهلبیت نمی گنجه.

شاید روحشون صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی
امثال شهید چمران را باید حجت خدا دانست ذر عصر ما. حجت برای کسانی که نتوانستند دربرابر زرق و برق دنیا مقاومت کنند و خود را هم مقصر نمیدانستند، چون اکثر مردم به همین مسیر رفته بودند!! یاد آن بزرگمرد بخیر و ای کاش ما هم اندکی از معرفت آن عزیز را کسب کنیم
پاسخ:
من هنوز محو اون تصویری هستم که ایشون توی یکی از نقاشیهاشون کشیده بودن

یه شمع کوچیک وسط ظلمت!

اگر نمیتونیم ظلمت رو نابود کنیم حداقل میتونیم اطراف خودمون رو که روشن کنیم.

این تفکر و زاویه نگاه رو واقعن دوست دارم..

ممنون از همفکریتون برادر

یاعلی
۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۵ یواشکی نوشت ها
سلام
فکر می کنم سخت ترین خاطره برای شهید چمران بر اساس آنچه خودشون مصاحبه کرده بودند توی بیمارستان ، صحنه ی سقوط هلیکوپتر مجروحان بود. ولی توی فیلم صحنه ای بود که مادری بعد سقوط هلیکوپتر اومد و جلوش رو گرفت که : بچه م کو؟ من بچه ی مجروحم رو به تو سپرده بودم، زخمی بود ولی نفس می کشید، حرف می زد ....


پاسخ:
سلام

بنظر من لحظه ی خداحافظیش بازن و بچش و دل کندن ازشون سخت تر بود.

چمران مرد روزهای سخت جنگ بود.

ولی فرق هست بین جنگ با دشمن و جنگ با دل!

گاهی جنگ برای ما مردها خیلی سخت میشه.

خیلی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">