دیگر برایم لشکری باقی نمانده
به بهانه اربعین ارباب
امید که شاهی گاهی نگاهی...
در جام سرخم ساغری باقی نمانده
جز ناله ی غم پروری باقی نمانده
در آسمان تیره ی شبهایم انگار
سوسوی نور اختری باقی نمانده
از آن همه شعر و غزل های پر از غم
اینجا به غیر از دفتری باقی مانده
نامش رسید و شعر را آتش کشید و
از دفترم خاکستری باقی نمانده
خورشید تاریک و زمین لرزان و بی تاب
انگار اصلا محشری باقی نمانده
از آن همه تکبیر و غوغا و هیاهو
جز ناله های مادری باقی نمانده
در این بیابان پر از دشمن پناهی
جز خیمه ی شعله وری باقی نمانده
در گوش های دخترانت گوشواره
در دست تو انگشتری باقی نمانده
زخم گلوی کودکان دیگر مهم نیست
آخر یل آب آوری باقی نمانده
از تیرهای حرمله بر روی جسمش
فهمیده بودم اصغری باقی نمانده
جای رقیه شانه هایش بود اما
در این بیابان دختری باقی نمانده
ای غیرت الله حرم برخیز از جای
بعد از تو دیگر معجری باقی نمانده
باز التماست میکنم عباس... برخیز
دیگر برایم لشکری باقی نمانده
...
+
اربعین قرار بود پیاده کربلا باشیم....
حجم این همه حسرت و دلتنگی را
فقط خودش میداند و بس!
پ.ن:
از دوستان عذرخواهی میکنم که هنوز نتونستم نظرات پستهای قبل رو پاسخ بدم و تایید کنم.
بزودی ان شاالله
برای این برادرتون دعا کنید
البته ازین دعاها:
اللهم عجل لولیک الفرج و....
غمزده و دل غمین
قسمتم آخر نشد
کرببلا اربعین
تشنه لبان در پیِ
آب بقا می روند
پایِ پیاده همه
سوی منا می روند
ذکر دل های بی تاب ما
اللهم الرزقنا کربلا
اهل جنان گوئیا
سوی جنان می روند
در طلبش مرد و زن
پیر و جوان می روند
پای ضریح حسین
فاطمه با چشم تر
گیرد از این زائران
گرد و غبار سفر
رویای شیرینم کربلا
خوابت را می بینم کربلا
یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج...
اللهم الرزقنا شفاعٍِة الحسین(ع) یوم الورود...
اللهم الرزقنا شهادة فی سبیل الحسین(ع)...