مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

امتحان.... و ما ادراک امتحان...

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ب.ظ
سلام

واقعن از کسی که تو مدت یه هفته سه تا امتحان خفن داره چه انتظاری هست آیا؟!



ینی اینجوریم الان!!!

پ.ن:
بدترین حالت امتحان میدونین چیه؟
یه هفته تموم شب و روز بخونی و خودت رو برای سخت ترین امتحان آماده کنی و همه نکات و سوالای مهم درسو (هر سوال بعضا 4 صفحه و نیم جواب داره!) بلد باشی و...

استاد بیاد از مزخرف ترین و ساده ترین مسایل(مثلا تعریف تِرن آور افیشنسی) سوال بده!
کی باورش میشه آخه تو امتحان میان ترم طراحی راکتور پیشرفته! اونم دکتر شمس!!! سوال تعریفی بدن؟!

آخه یکی نیس بگه استاد محترم!
یا هر سال سخت بگیر جون مادرت یا هر سال آسون!
این چه وضعشه آخه؟!
آخه من این دردو کجای دلم بذارم الان.......



کمی خنده نوشت:
به دخترعموم که ۵ سالشه میگم :دخترا موشن مثه خرگوشن!
میگه :پَ نه پَ همه مثل شما پسرا گاو گوساله ایم!
اصلا یه وضعی شده به خدا!
۹۲/۰۹/۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۲۱)

۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۹ نیلوفرآبی
ایول به دختر عموووو

پاسخ:
پاسخ:
سلام

بله خب!
ولی این صرفا نقل قول بودا!!!
برای همین اعتقاد دارم، آدم نباید زیاد برای امتحان خودشو به زحمت بندازه. این همه درس بخونی، آخرش... به ریسکش نمی ارزه. (البته اینم بگم، از بدترین نمره هام مربوط به امتحانیه که خیلی خیلی بیشتر از استانداردام خوندمش)

با بچه های این دور و زمونه باید اینجوری حرف زد: :-X (= من فقط در حضور وکیلم صحبت میکنم)

پاسخ:
پاسخ:
سلام

پایه ام شدید...

بزن قدش.

خوندن کمتر زندگی بهتر(البته یه شرط هم داره که آدم سر کلاس خوب گوش بده و یاد بگیره درسارو. بله..)

والا من که خیلی میترسم از بچه های حالا!
میخوام برم خودم بیمه بدنه و شخص ثالث و عمر و آتش سوزی کنم قبل از بچه دار شدن!

والا....
سلام...
انگار همین دیروز بود تازه اومدیم سرکلاس!!!!
خیلیییییییییییی زود گذشت!!!!
نه اینکه برای امتحانا آماده نباشم ولی خب دوست نداشتم انقدر زود میانترما شروع بشه.
این ترم بخاطر 1000*1000 سرمون شلوغ بود ولی خداروشکر همه چیز به لطف امام جواد خوب پیش رفت؛ پس بیخیال غصه ی امتحانا
راستی ترم آینده نمایشگاه مهریار داریم انشاالله......
خوشحال میشیم اگر طرح، نظر یا پیشنهادی دارید دراختیارمون بذارید؛ بالاخره به کمک شما پیشکسوتها نیاز داریم
یا علی
التماس دعا

پاسخ:
پاسخ:
سلام

اتفاقن بنده دوست داشتم زودتر تموم شه!
کلی کار عقب افتاده داشتم که بدتر از میانترم بود. خدارو شکر به خیر و خوشی تموم شد!


آخی ... مهریار... یادش بخیر.

والا طرح و پیشنهاد و اینا که خیلی زیاد بود ولی کو گوش شنوا!!!؟

اونایی که الان تو جو دانشگاه اراکن اگر نظر بدن فک کنم خیلی بهتر باشه

با این حال اگه بتونم حتما برای دیدن نمایشگاه میام.

یاعلی
لایک ب دختر عموی 5 سالیتان
موشالا 5سالشه اندازه یه آدم سن و سال دار چیز حالیشه ...
آفرین ب ذات اصفانی بودنش

پاسخ:
پاسخ:
سلام

علیکم اللایک اولن

بله واقعن چیز حالیشه!

چه چیزایی............

بخدا جلوی اینا آدم میترسه اصن حرف بزنه!

اصن یه وضیا....
سلام
آقا جون به دختر عموی بزرگوار بفرمایین
این شعر دچار تحریف شده.
در زمان ما اینطور خوانده میشد:
پسرا شیـــــــــــــــرن مثل شمشیــــــــــرن .
بعله .

پاسخ:
پاسخ:
سلام

والا با این بچه های امروزی باید اینجوری حرف زد:

(من فقط در حضور وکیلم صحبت میکنم!!!)

حاجی گذشت اون زمون....
۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۵ خادم الجواد
سلام
خسته نباشید
دوشنبه دقیقا همین حس و داشتم برای یه درس دوتا امتحان داشتیم که از ساعت 11 بود تا یک ونیم بعد امتحان احساس میکردم کتک خوردم
همه بچه های کلاس دقیقا همین شکلی توی نمازخونه نهار نخورده
افتاده بودن وحشتناک بود

نامه ای از طرف موسسه خیریه ی جوادالائمه (ع) به همه ی خادم های فارغ التحصیل
این روزها خانه ی سبز و کوچکمان دلش از دلتنگی
به اندازه ی نبض تن تمام گنجشک های حوالیش
تند می تپد

راستی مطالب قبل وبلاگ و خواندیم اما به علت خرابی صفحه کلید از گذاشتن نظر محروم شدیم فقط می تونم بگم
سکوت
علامت تایید
عالی بود
در مورد فیس بوک (با آشنا سخن آشنا بگو)

یاعلی
التماس دعا

پاسخ:
پاسخ:
سلام

اگه یه روز استاد دانشگاه بشم قول میدم از دانشجوهام انتقام نگیرم...


خدمت میرسیم. وبلاگ خیریه جزو دیفالتهای سیستم ماست.
همیشه سر میزنیم

یاعلی
۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۳:۵۶ پلک شیشه ای
سلام علیکم

این دیگه خیلی ستمه! آدم احساس میکنه اگه تمام هفته گذشتش رو میخوابید و جزوش رو فقط از روی جلدش نگاه میکرد نمرش بیشتر میشد!
البته که شما شاگرد زرنگ هستین!
موفق باشید
و یک خسته نباشید جانانه!

خداقوت
یاعلی(صلوات برای فرج)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پاسخ:
پاسخ:
سلام
تجربه ثابت کرده آدم کل هفته رو بخوابه نمرش بهتر میشه تا اینکه کل هفته رو درس بخونه!

حیف که وظیفمون نمیذاره! وگرنه خوب بلد بودیم چطوری درس نخونیم...

واقعن ممنان(حس میکنم مودبانه ی ممنون باشه)

شما هم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی
سلام.
این استادا هم داستان دارن برا خودشون. اینجوری میشه دیگه گاهی. حالا ایشالله که نمره توپ بگیرین.
بروزم با:
«یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی خاطره جالبی را که مربوط به سالها پیش بود نقل می کرد...»

پاسخ:
پاسخ:
سلام

داستان دارن درست
ولی کاش داستانشون آخرش مثه فیلم ایرانیا بشه. یا ازدواج کنن یا با هم آشتی کنن و سالها به خوبی و خوشی در کنار هم.......
این صحنه ها را پیش از این یکبار دیدم
من هر چه می بینم به خواب انگار دیدم

بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش
من مثل زهرا مادرت آزار دیدم

یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است
سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم

احساس کردم صورتم آتش گرفته
خود را میان یک در و دیوار دیدم

مجموع درد خارها بر من اثر کرد
من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم

(سوغات مکه)توی گوشم بود بردند
کوفه همان را داخل بازار دیدم!

پاسخ:
پاسخ:
معجری را که تو از مکه خریدی بردند
موی آشفته گرفتار شدن هم دارد...


ممدجون یه شعر برا حضرت رقیه دارم کار میکنم. دعا کن به خوبی تموم بشه

یاعلی
زبان قاصره!

پاسخ:
پاسخ:
واقعن!
۱۷ آذر ۹۲ ، ۰۷:۱۷ ترنم چماق
سلام

پاسخ:
پاسخ:
علیکم السلام بر روی ماهت داداش
سلام
اتفاقا نقدی مشابه همین پست 5شنبه گذشته بعد از میانترم به استاد داشتم.
استاد با کمال خونسردی و البته کمی لبخند فرمودند:
چه جالب! نقد جالبی بود که تاحالا نشنیده بودم!!
یکی نیست بگه حالا این واکنش برای ما نمره میانترم میشه آخه!!!!
موفق باشید
یاعلی

پاسخ:
پاسخ: سلام

عه چه جالب!
اتفاقا این استاد ما هم همینجوریه!

سر کلاس کلی سیستم انسان دوستی و کمک به غیر همنوع(دانشجو) گذاشت و کلی اشک ریخت که اگر کسی مشکل داره و نمیتونه سر کلاس بیاد بهم بگه من هواشو دارم.

آقا ما رفتیم سراغش بهش گفتیم استاد ما ظهر پرواز داریم داریم میریم عسلویه. کارمون اونجاس.
یه نیگاه عاقل اندر... بهمون کرد و گفت میخواید برید اشکالی نداره ولی غالبا اونایی که کلاس نمی یان می افتنااااااا

منم خودمو به سمت در خروجی راهنمایی کردم!
۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۷ چه فرقی می کنه؟
خب شما که شب و روز درس خوندین اونا رو هم باید میخوندین دیگه..از شما بعیده اخه..این چه وضع درس خوندنه؟؟؟؟؟؟؟؟ :)))..استاد طرح ما هم اینجوری سوال داده بود...کی باورش میشد؟قشنگ مخمون سر امتحان اومد تو دهنمون
راستی سلام..روزتون مبارک....صد سال به این سالها:)))))

پاسخ:
پاسخ:
ترو خدا شما ببخشین!
قول میدم دفه بعدی زیرنوسارو هم بخونم!!!

راستی علیک سلام

روزمون؟!
ینی چی؟!
۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۵۶ مجنون علی
ما را غبار مقدم حیدر خطاب کن
ما را فقط سیاهی لشکر حساب کن

ما با حسن به عشق حسین آشنا شدیم
ما از مدینه راهی کرب و بلا شدیم

اول مرا گدای حسن آفریده اند
بعدا برای سینه زدن آفریده اند

کم خواستن زشاه برای گدا بد است
آنهم حسن که سبط کریم محمد است

مولای ما حسن به کریمی زبانزد است
در کوچه ی کریم پر از رفت و آمد است

این سید الکریم ،کریم کریم ها است
کوری چشم عایشه فرزند مصطفی است
یا حسن

پاسخ:
پاسخ:
اموال کریمان همه اش مال فقیر است
اصلا چه کسی گفته گداهیچ ندارد؟

من گدای حسنم...
۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۵۷ مجنون علی
اصلا حسین این دل ما دست مجتباست
اصلا حسین دست شما دست مجتباست

باشد ... برات کرببلا را نمی دهی ؟
اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست

من منتظر شوم بشود محشری که تا
عالم نظر کند که چه ها دست مجتبی است

تنها نه عالمین نه جن و ملک حسین
اصلا تمام عرش خدا دست مجتباست

من فرض می کنم که سه تا دل به من دهی
یکی برای توست ، دوتا دست مجتبی است

آقا نه اینکه از وجنات تو کم شود
اصلا حسین صحن رضا دست مجتباست

تو شاهی ای حسین و گدای شما منم
حی و ممات شاه و گدا دست مجتباست

پاسخ:
پاسخ:
به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست

بدون مِهر تو از آب شد سراب درست



نگاه کردن تو خلقت است تکویناً

نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست



خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست

خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست



اگر قبول کنی من تراب نعلینم

مرا برای تو کرده ابوتراب درست



یکی برای حسین و یکی برای حسن

از این دو قطره فقط می شود شراب درست



بتول در عوض پیرهن برای حسین

برای صورت تو می کند نقاب درست



بقیع مظهر آبادی است پس عرش است

بهشت نیز شده از همین خراب، درست
۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۸:۱۵ چه فرقی می کنه؟
زیر نویس ...پاورقی...همه چی....سوال تو همیناست:))))
روز دانشجو دیگه .... مگه بهتون تبریک نگفتن؟

پاسخ:
پاسخ:
میگم نظرتون با استاد دانشگاه شدن چیه شما؟!!!

بنظرم حقیر اگه جنابعالی استاد بشید ازون استادا میشین که هر کی درس شمارو پاس کنه دیگه خیالش از لیسانس راحت باشه.نه؟!

البته اینم بگم از روح اینجور استادا تا روز قیامت توسط دانشجوهاشون به خوبی یاد میشه!

حالا اگه خواستید بگید به بچه های بالا بسپریم به عنوان هیئت علمی استخدامتون کنن. اوکی؟

روز دانشجو؟؟؟؟؟!!!!!!
چی چی هس؟
خوردنیه یا پوشیدنی؟!
یه حرفایی میزنین شما ها!
آدم اصن به نظریه نسبیت انیشتین شک میکنه!

والا....
۲۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۶ چه فرقی می کنه؟
اولن عدالت رو رعایت نکردین من زودتر پیام داده بودم...آخربن نفر..پیاممو تایید کردین!!!چه بد!!
دومن...من از این استاد عقده ای ها نمیشم....سوال باید از موضوع و مبحثی باشه که واقعا نیازه...و شخصی که اومده کارشناسی یا کارشناسی ارشدشو بگیره باید بهش وارد باشه.....نه یه سری مسائل بیخود که واقعا ادم هدف استادو انتقام و اذیت میدونه!
سومن من خودم ان شاالله عضو هیئت علمی میشم اگه خدای مهربونم کمک کنه و خیر و صلاح و عاقبت بخیری برام توش باشه....اگه شدم...هم رو درس و تخصص بچه ها کار میکنم...هم رو فکرشون....نه اینکه درس بدم و برمو...امتحانای الکی هم بگیرم...باشه...وقتی درسم تموم شد میام سفارشمو بکنین...مرد و حرفش:))

پاسخ:
پاسخ:
اولن خدایی شرمندم!
تعداد کامنتا بسیار زیاد بود و وقت بنده کم. لذا ناچار بودم طی چند مرحله نظرات رو تایید کنم و ازونجایی که برای نظرات دوستان و وقتی که میذارن ارزش قائلم خودم رو موظف میدونم که همه کامنتارو جواب بدم. این میشه که گاهی ناچار میشم طی چند نوبت کار پاسخ و تایید رو انجام بدم.
شما به بزرگواری خودتون ببخشید و حق بدید که یه آدم عیال وار! وقت زیادی نداره.

دومن امیدوارم یکی از بهترین استادای رشته ی خودتون بشید و مایه افتخار دانشگاه و دانشجوهاتون(اصلن هم بعید نیس از بچه های خیریه البته!)

سومن ان شاالله
ما که از خدامونه موفقیت دوستان خیریه ای رو ببینیم و خوشحال بشیم.
دعاتون میکنیم که ان شاالله به اهداف بلندتون برسید و تو جبهه حق رزمنده ی مفیدی باشید به لطف خدا.

اوهوم... مرده و حرفش:))
۲۱ آذر ۹۲ ، ۰۷:۵۲ چه فرقی می کنه؟
اولن سلام
دومن دشمنتون شرمنده...اختیار دارین...ولی من وقتی میخوام نظرات وبلاگمو ج بدم..به ترتیب گذاشتن نظر جواب میدم...پس میشه..
سومن ممنون همچنین...
چهارمن...خط پایینو یادتون نره هاااا...منتظر باشین :)

پاسخ:
پاسخ:
اولن علیک سلام
دومن وبلاگ داشتین و رو نمیکردین؟!!!
سومن ممنان!
چهارمن مرده و حرفش...

یاعلی
سلام
خدا خیرتون بده،بعد مدت ها،کلی خندیدم...
یا حق

پاسخ:
پاسخ:
سلام

هرچند برای ما بیشتر گریه آوره ولی از ادخال السرور فی قلوب المومنین خوشحالیم.

ان شاالله همیشه به برکت اهلبیت دلتون شاد باشه

یاعلی
سلام
از کسی که تو سه روز 5 تا امتحان داره دیگه واقعا انتظاری هست آیا ؟ نه واقعا آیا ؟
مسئولین چرا پاسخگو نیستن ؟ :)
کلی هم زحمت میکشی به کنه مطالب پی ببری سوال جاخالی میدن !

پاسخ:
پاسخ:
سلام

واقعن بنده از طرف مسئولین اعلام میکنم:

بخاطر این همه سختی که شما دارین میکشین همه با هم یک دقیقه سکوت!

............................................. (خب چیه؟ سکوته دیگه!)
عالی بود گلم ...

پاسخ:
پاسخ:
گلم؟!!!

گلم؟؟؟!!!

گلم؟؟؟!!!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">