سبز/مشکی (ادامه پست قبل یه جورایی!)

تازگیا دلم تنگ میشه برا فحش خوردن ناحق!

یادمه یه بار سر کلاس مکانیک سیالات دکتر شین


ایشون هم خیلی ریلکس گفتن من تا آخر انتخابات با سبز مینویسم.
هرکی مشکل داره بره بیرون!!! (سر امتحان هم با شال و دستبند و کلا همه چی سبز اومد!!! اینجوری
)

خلاصه ساعت بعدی کلاس که اتفاقا ساعت آخر هم بود و آموزش تعطیل! یه بنده خدایی(بماند کی!) ماژیکو دودَر کرد و دوتا ماژیک مشکی گذاشت جاش!
بنده خدا استاد اومد و هرچی گشت ماژیکای محبوبش رو پیدا نکرد و ناچارن با مشکی شروع کرد به نوشتن!
اون بنده خدا
استاد
بچه ها
ماژیک سبز
یه بنده خدایی(باز هم بماند کی!) گفت:
استااااد! از دنیا رفتن؟ آخییییییی... حیف شداااااا... انشاالله غم آخرتون باشه!
و صدای خنده کلاس را منفجر ساخت...
اون وسط یه سری خانومای سبزپوش کلاس برگشتن سمت ته کلاس و رو به همون بنده خدا
فرمودن:
آاااازادی اندیییییشششششه با ریششش و پشم نمیشششششه(با ناز و عشوه خوانده شود لدفن)
+(کمی هم الفاظ نامناسب که به دلیل عبور و مرور خانواده ازین مکان امکان نقل آنها نیست)
استاد هم با یه لبخند تلخی رو کرد به همون بنده خدا (و باز هم بماند کی!) و گفت:
تا وقتی امثال اینا تو دانشگاه هستن این کشور وضعش همینه که هسسسسس
مارو میگی! تا بحال اینقد احساس هویت نکرده بودیم. جون حاجی تازه اونجا بود که دچار خود کشف شدگی شدیم و فهمیدیم که چقده مهمیم ما!!!
تازه اونروز بود که فهمیدیم دلیل این همه پیشرفت دانشگاه و علم و اینا از حضور امثال همون بنده خداس تو دانشگاه. (ر.ک: هسته ای ، سلولهای بنیادی ، ماهواره ، نانو و...
)
خلاصه تا آخر کلاس در حالت خرکیف(بخوانید شادمانی مفرط) بسر بردیم.
و هنوزم که هنوزه با حضور خود به پیشرفت دانش و دانش گاه ها کمک میکنیم.
+ما متعلق به همه آحاد مردمیم!
اصن ما خاک کف پای مردمیم!
اصن داغونیم آقا برا مردم... له له مردمیم جون شما...
اینا هم تقدیم به همه مردم
کاندیدای مردمی... مهندس حیدری
++خدائی شما هم مثل منید؟ وقتی میاید اینجا تا نیم ساعت حباب میترکونید؟!
خعلی باحاله جون حاجی
اخوی شما فرض کنید ما اصلا نفهمیدیم این "بماند کی ها" چه شخصی میباشد!
چه دکتر ضایعی بوده...
با شال و دستبند سبز؟!
انشاالله ادامه تحصیل میدین ایندفعه بارنگ بنفش مواجه میشید
خر کیفیتون ادامه پیدا میکنه انشاالله...