کودک درون...
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ق.ظ
این همان تصویریست
که در جستجوی کودک درونم
در جلوی آینه دیدم:

خاطره نوشت:
یکی از روزهای جوونی (هعیییی یادش بخیر!)
بعد از کلی کار و خستگی و گشنگی فراوان
یه جا وایسادیم بارفیقمون فلافل بزنیم
(آی لاو ایت)
همین که ماشین وایساد یهو دیدم یه نفر داره با دسته در عقب ماشین ور میره!!!!!!
در کمال تعجب برگشتیم نگاه کردیم و تنها چیزی که بر زبونمون اومد این بود:
یا اباالفضل....
یکی ازون خانومهای نیمه محترم وحشتناک که اگه آدم شب تو خواب ببینه از ترس سکته میکنه(منظورم از نظر غلظت مواد آرایشی و پوشیدن لباسهای خفن و اینا!!!)


خدارو شکر در عقب ماشین قفل بود!
نمیدونم اگه در باز بود چقدر فحشمون میداد!!!
خلاصه همه اون فحشایی که از اول عمرمون تا اونوخ هنوز یاد نگرفته بودیم رو اون خانوم محترم لطف کردن یادمون دادن که در مواقع حساس ازشون استفاده کنیم...
نتیجه اخلاقی:
1-همیشه درای خودرو رو قفل کنید...
2-فلافل بهتر از هویج بستنیه و بعضا شیر موز!
3-وقتی یه خانوم وسط خیابون داره از الفاظ خاصی نسبت به شما استفاده میکنه شما فرار کنید(مثه ما بیخیال نباشید و برید بشینید فلافل بخورید و...)
4-ادمای خوشتیپ رو صندلی جلو نشونید!!!
(ینی مدیونید اگه فک کنید منظور خودم بودما!!!... بهرحال اینم از دردسرای خوشتیپیه دیگه!
)
5-بازم خوبه ماشین رفیقمون پراید بود!
(لازم به ذکر است در زمان روی دادن این حادثه قیمت این شیء نام برده در صورت صفر بودن 7 میلیون تومان بود و شیء رفیق ما حدود 3 میلیون قیمت داشت-از ارائه توصیف ظاهری واقعا معذوریم... مشک آنست که خود...آره)
اعتراض نوشت:
این چه وضعشه آخه مردم!
حالا روزه گرفتنو تعطیل کردین میگیم سختتونه!
دیگه نذری دادنو چرا تعطیل کردین اخه!؟
آهای با شما همسایه ی محترمم!
مگه شما مشکل نداری؟ بی خونه نیستی؟ دختر دم بخت نداری؟ وام و قرض و چک واخورده نداری؟ بی بچه نیستی؟ شوهرت یه زن دیگه نداره؟ و.....
نذری بدین دیگه!
(البته از هفته آینده لطفا شروع کنید که بنده منزل تشریف داشده باشم. اینجا شرکت به اندازه کافی غذا میده به لطف دوستان نیازی نیس!!! آدرس؟ بیاید اصفهان خیابون کاوه از هر کی بپرسید منو میشناسه!!!
) (ها اینم بگم خدایی یکم از مادر خانوم ما یاد بگیرید تو نذری دادن! ینی دمش گرم دستش طلا خدا عمرش بده. یه چیزایی درست میکنه برا نذری که تو بهترین رستوران شهر نمیشه پیدا کرد!
ترو خدا یه چیزی درست نکنین که خودتونم نتونید بخورید! بهرحال باید بین شیربرنج و شله زرد یه فرقی باشه دیگه! بد میگم؟)
چی؟
من؟
خودم؟
شیب؟
بام؟
ینی چی؟
آخه این سواله شما میکنی؟!!!
این صحبته شما میکنی؟!!!
که در جستجوی کودک درونم
در جلوی آینه دیدم:

ینی یه همچین شخصیت خبیثی ام من!

خاطره نوشت:
یکی از روزهای جوونی (هعیییی یادش بخیر!)
بعد از کلی کار و خستگی و گشنگی فراوان
یه جا وایسادیم بارفیقمون فلافل بزنیم

همین که ماشین وایساد یهو دیدم یه نفر داره با دسته در عقب ماشین ور میره!!!!!!

در کمال تعجب برگشتیم نگاه کردیم و تنها چیزی که بر زبونمون اومد این بود:
یا اباالفضل....

یکی ازون خانومهای نیمه محترم وحشتناک که اگه آدم شب تو خواب ببینه از ترس سکته میکنه(منظورم از نظر غلظت مواد آرایشی و پوشیدن لباسهای خفن و اینا!!!)



خدارو شکر در عقب ماشین قفل بود!

نمیدونم اگه در باز بود چقدر فحشمون میداد!!!

خلاصه همه اون فحشایی که از اول عمرمون تا اونوخ هنوز یاد نگرفته بودیم رو اون خانوم محترم لطف کردن یادمون دادن که در مواقع حساس ازشون استفاده کنیم...

نتیجه اخلاقی:
1-همیشه درای خودرو رو قفل کنید...

2-فلافل بهتر از هویج بستنیه و بعضا شیر موز!

3-وقتی یه خانوم وسط خیابون داره از الفاظ خاصی نسبت به شما استفاده میکنه شما فرار کنید(مثه ما بیخیال نباشید و برید بشینید فلافل بخورید و...)

4-ادمای خوشتیپ رو صندلی جلو نشونید!!!


5-بازم خوبه ماشین رفیقمون پراید بود!

اعتراض نوشت:
این چه وضعشه آخه مردم!

حالا روزه گرفتنو تعطیل کردین میگیم سختتونه!
دیگه نذری دادنو چرا تعطیل کردین اخه!؟

آهای با شما همسایه ی محترمم!

مگه شما مشکل نداری؟ بی خونه نیستی؟ دختر دم بخت نداری؟ وام و قرض و چک واخورده نداری؟ بی بچه نیستی؟ شوهرت یه زن دیگه نداره؟ و.....
نذری بدین دیگه!

(البته از هفته آینده لطفا شروع کنید که بنده منزل تشریف داشده باشم. اینجا شرکت به اندازه کافی غذا میده به لطف دوستان نیازی نیس!!! آدرس؟ بیاید اصفهان خیابون کاوه از هر کی بپرسید منو میشناسه!!!

ترو خدا یه چیزی درست نکنین که خودتونم نتونید بخورید! بهرحال باید بین شیربرنج و شله زرد یه فرقی باشه دیگه! بد میگم؟)
چی؟
من؟
خودم؟

شیب؟
بام؟

ینی چی؟
آخه این سواله شما میکنی؟!!!

این صحبته شما میکنی؟!!!

۹۲/۰۴/۲۶
کوچیک که هستی میخوای بزرگ بشی و...بزرگ که میشی میخوای کوچیک!!
خدایی این خاطرس تعریف کردی؟بابا ی چیزی تعریف کن که ...
کار مرا حسین دوباره درست کرد
من نوکرم خجالت از آن شاه میکشم