سعه صدر...
جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۵۹ ق.ظ
این روزها...
تنها و تنها
از حرام شدن میترسم
از اینکه معشوق گلی به باغچه دلم ننشاند
دارم سعه ی صدرم را زیاد میکنم
یک گلوله برای خاموش کردن این دل بی قرار کافی نیست...

پ.ن:
به روایت تاریخ
یک روز بعد از نیمه ی ماه اردیبهشت
شخصی به نام من
پا به جهان گشود با گریه
میشود آیا
چنین روزی
به زودی
دست از این جهان بردارد با خنده؟
حضرت محبوب
مرا هزار امید است و هر هزار تویی...
پ.ن2:
هدیه های دریافتی:
مادر بهتر از جانم (نقدی)
همسرم (عطر)
خواهر کوچکم (یک جعبه مداد رنگی!!!)
دیگران (اصن یادشون نبود!)
و من :)
خدایا یک سال دیگر به مرگ نزدیک شدم
کجایش جشن دارد نمیدانم!
کاش یکی به نزدیکانم میفهماند این را....
۹۲/۰۲/۲۰
فکر کنم باغچه باشه شاید هم با قچه درسته!