وصله ی ناجور...
چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۰۱ ب.ظ
بیش از پیش...
فهمیده ام:
شده ام وصله ی ناجور
به این جوراب کهنه و مستعمل صنعت نفت کشور
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!
***
شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.
در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد
تا همواره تشنه باشد و بسوزد.
داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.
شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون
اما میان این دو چه نسبتی است؟
*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.
مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!
فقط حسین...
همین.
طبقه بندی موضوعی
-
متاهلانه
(۴)
کلمات کلیدی
بایگانی
- اسفند ۱۴۰۱ (۲)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱)
- دی ۱۳۹۸ (۲)
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۳)
- شهریور ۱۳۹۸ (۵)
- مرداد ۱۳۹۸ (۳)
- تیر ۱۳۹۸ (۴)
- خرداد ۱۳۹۸ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۴)
- بهمن ۱۳۹۷ (۵)
- دی ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۲)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- شهریور ۱۳۹۷ (۴)
- مرداد ۱۳۹۷ (۴)
- اسفند ۱۳۹۶ (۳)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱)
- دی ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۲)
- آبان ۱۳۹۶ (۳)
- مهر ۱۳۹۶ (۶)
- شهریور ۱۳۹۶ (۴)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۵)
- فروردين ۱۳۹۶ (۲)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲)
- آذر ۱۳۹۵ (۳)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۴)
- شهریور ۱۳۹۵ (۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۳)
- تیر ۱۳۹۵ (۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۶)
- فروردين ۱۳۹۵ (۶)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴)
- بهمن ۱۳۹۴ (۴)
- دی ۱۳۹۴ (۶)
- آذر ۱۳۹۴ (۴)
- مهر ۱۳۹۴ (۳)
- شهریور ۱۳۹۴ (۴)
- مرداد ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۴)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۵)
- اسفند ۱۳۹۳ (۶)
- بهمن ۱۳۹۳ (۴)
- دی ۱۳۹۳ (۶)
- آذر ۱۳۹۳ (۳)
- آبان ۱۳۹۳ (۵)
- مهر ۱۳۹۳ (۶)
- شهریور ۱۳۹۳ (۶)
- مرداد ۱۳۹۳ (۸)
- تیر ۱۳۹۳ (۹)
- خرداد ۱۳۹۳ (۷)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۸)
- اسفند ۱۳۹۲ (۵)
- بهمن ۱۳۹۲ (۹)
- دی ۱۳۹۲ (۷)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۵)
- مهر ۱۳۹۲ (۵)
- شهریور ۱۳۹۲ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۱۱)
- تیر ۱۳۹۲ (۱۸)
- خرداد ۱۳۹۲ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱۳)
- اسفند ۱۳۹۱ (۲۰)
- بهمن ۱۳۹۱ (۱۹)
- دی ۱۳۹۱ (۶)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۱ (۱۳)
- مهر ۱۳۹۱ (۱۴)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱۵)
- تیر ۱۳۹۱ (۱)
- خرداد ۱۳۹۱ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۱)
آخرین مطالب
- ۲۲ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۱۶ مَستِر کیدز... ینی همه اون چیزایی که باید یادمون میدادن و ندادن!
- ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۳۴ از 1399 تا 1401 چگونه گذشت؟!
- ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۲۸ از چی بگم برات؟!
- ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۸ الاغ باهوش!
- ۲۸ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۲ هدفگذاری به سبک حرفه ای ها
- ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۹:۵۴ انه من سلیمان....و انه بسم الله الرحمن الرحیم
- ۱۴ دی ۹۸ ، ۰۹:۱۹ اشک نمیریزیم... تا آتش دلمان شعله ور بماند...
- ۱۳ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۴ متاهلانه 4: چند همسری 1!
- ۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۲:۳۲ خبر خوب/ پویای بهتر/ عالیس ربابی/ شیرآرزوها
- ۲۹ مهر ۹۸ ، ۱۱:۰۲ The Great Maneuver
پربیننده ترین مطالب
- ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۳ Who are you?!
- ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۵ برکت نان بخاطر حسن(ع) است...
- ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۴۵ تولدت مبارک ای بهونه ی زندگیم :)
- ۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۱:۱۰ اگر خسته جانی بگو یااااا علی...
- ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۰ بک گراند
- ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۱ چادری داریم تا چادری!
- ۱۰ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۹ اول دفتر بنام ایزد دانا
- ۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۶:۳۹ افتادگی آموز...
- ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۷ برگی از زندگی
- ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۳ عزدباج...*
محبوب ترین مطالب
- ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۴ داغ شقایق...
- ۲۳ آذر ۹۵ ، ۲۱:۰۴ و چای، دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست..
- ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۵ برکت نان بخاطر حسن(ع) است...
- ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۱۰ روغن ریخته، نذر امام زاده
- ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۴ یا رازق طفل الصغیر...
- ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۸ نذر...
- ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۹:۵۴ انه من سلیمان....و انه بسم الله الرحمن الرحیم
- ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۴:۲۰ هر خانه ای یک "زهرا" می خواهد
- ۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۰:۴۱ چادرم...
- ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸ بوس طلب نکرده همیشه مجاز نیست!
مطالب پربحث‌تر
- ۹۷/۱۰/۱۲بروم یا بمانم؟ چرا و چگونه؟!
- ۹۳/۰۶/۰۴عزدباج...*
- ۹۸/۰۸/۱۳متاهلانه 4: چند همسری 1!
- ۹۳/۰۸/۲۵چادرم...
- ۹۸/۰۳/۱۸هر خانه ای یک "حسین" می خواهد
- ۹۳/۰۵/۰۶چادری داریم تا چادری!
- ۹۴/۱۲/۱۶اجازه!
- ۹۳/۰۶/۱۰برگی از زندگی
- ۹۲/۰۶/۰۶من دیگه هیچ حرفی ندارم!
آخرین نظرات
- ۵ فروردين ۰۲، ۲۲:۳۳ - مرآت .. سلام. تشکر بابت این پست. خواندم و بهرهمند شدم.
- ۲۵ اسفند ۰۱، ۰۰:۵۶ - امّــــ شـــهــــرآشـــــوبـــــــ ما حمایتتون میکنیم (البته بیشتر شما دارین ما رو حمایت میکنید😁)
- ۲۳ اسفند ۰۱، ۱۳:۰۳ - نا دم سلام آقا من داشتم مرتب ...
- ۲۲ اسفند ۰۱، ۱۶:۵۳ - پلڪــــ شیشـہ اے بسیار عالی. سپاس گزاریم.
- ۱۵ اسفند ۰۱، ۰۵:۱۷ - پلڪــــ شیشـہ اے با عرض سلام و خداقوت مجدد خوشحالم ...
- ۱۴ اسفند ۰۱، ۲۱:۴۰ - آویزون ... این دوره رو هنوز میشه گرفت؟:/
- ۱۴ اسفند ۰۱، ۱۴:۴۷ - امّــــ شـــهــــرآشـــــوبـــــــ سلام و ارادت خیلی خوشحال شدیم از ...
- ۱۳ اسفند ۰۱، ۱۱:۳۰ - پسر انسان سلام. خوش برگشتین
- ۱۲ اسفند ۰۱، ۲۱:۱۱ - آویزون ... سلام بازم خوش برگشتید بیزینس ...
- ۱۲ اسفند ۰۱، ۱۷:۳۳ - عین الف سلام علیکم بازگشتتان و زندگیتان پر از خیر و برکت ان شاء الله!
پیوندهای روزانه
پیوندها
- وبلاگ رسمی شرکت بیان
- آقا
- کنج دنج
- روزنوشت های من
- قبله عشق
- کفترباز
- گمنام
- حورانه
- پلڪــــ شیشـہ اے
- پشت کوهها
- ریحانه النبی
- ضحی
- آویزون
- ذره
- چشم مجنوטּ
- حسین ولی دمِّ منی
- و گاهی هم دو خط شعری
- بـِ ـ ـرَنج
- آهسته عاشق می شوم.
- نسل60
- سه نقطه...
- هوالعشق
- حرمت سرا
- میس طلبه
- حتی بیشتر...
- نقاش فقیر
- حسینیه دل
- دلـــ تنگــ امام زمان (عج)
- قاسم صرافان
- مشترک مورد نظر!
- آیات غمزه
- گاه نوشت یک خانم معلم
- کفشداری11
- آسمانی ترین پرواز
- دل آباد
- بی بازگشت
- یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه
- ترنم چماق
- انتخاب ها
- محتسب
- سیخونکچی
- کریم بی حرم
- نیشتر
- واحه ای در این نزدیکی
- پرویز امینی
- واقعیت سوسک زده
- نوای باران
- چند پیکسل کتاب
- کار خوب
- یواشکی نوشت ها
- باز آی...
- حلال ها
- نقش فرزندان در تربیت پدرمادر
- قایقران
- مهلت دیدار
- لشگریان عشق
- سوزستان
- خود نویسی ها
- ابیات سنگین
- گمگشته
- روح اله
- خاکی نشین
- از نعمت پروردگارت سخن بگو
- صواع
- من، او، ...
- حدیث دل
- پایان باز...
- پارک ممنوع! پنچر میشوید
- بشنو از نی
- فرکانس
- و خدایی که در این نزدیکیست
- عندلیب
- سداد
- صدرالمتوهمین
- همسر بهشتی
- یه شوهر داریم!
- خرد نامتعارف
- ویار تکلم
۱۶ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۴۸
کفترباز
کفترباز
این نو ضریح، حضرت باران مبارکت
شش گوشه ی جدیدتان، ای جان مبارکت
ما هفت پشتمان همگی نوکر تو اند
این هدیه از قبیله ی سلمان مبارکت
-----------------------------------------------
سلام رفیق
خوبی؟
چی شده که دلگیری از ثروتمندترین وزارتخانه؟
سلام
بابا گندشو درآوردن اینا!
اولا که اصن پول نداره و حقوق کارمنداشم بزور داره میده!
دوما
نمیدونم والا
یا من حرف اینا رو نمیفهمم
یا اینا حرف منو
یا هر دو مورد
یا هیچکدام
؟؟؟؟؟!!!!
تقابل دو جهان بینی کاملا متفاوت
حاجی اینا اصن تو یه وادی دیگه سیر میکنن!
نگاهشون اصن با منه گردن شکسته جور نمیشه
میترسم منم آخر کار مثه اینا یه متریالیست خفن بشم
جون حاجی دعامون کن
یاعلی
شش گوشه ی جدیدتان، ای جان مبارکت
ما هفت پشتمان همگی نوکر تو اند
این هدیه از قبیله ی سلمان مبارکت
-----------------------------------------------
سلام رفیق
خوبی؟
چی شده که دلگیری از ثروتمندترین وزارتخانه؟
سلام
بابا گندشو درآوردن اینا!
اولا که اصن پول نداره و حقوق کارمنداشم بزور داره میده!
دوما
نمیدونم والا
یا من حرف اینا رو نمیفهمم
یا اینا حرف منو
یا هر دو مورد
یا هیچکدام
؟؟؟؟؟!!!!
تقابل دو جهان بینی کاملا متفاوت
حاجی اینا اصن تو یه وادی دیگه سیر میکنن!
نگاهشون اصن با منه گردن شکسته جور نمیشه
میترسم منم آخر کار مثه اینا یه متریالیست خفن بشم
جون حاجی دعامون کن
یاعلی
۱۷ اسفند ۹۱ ، ۰۶:۱۵
زهرا امیری
زهرا امیری
سلام
خوبین؟
باهاتون موافقم وزارت خونه به اون بزرگی اندازه بقالی حاج حبیب کهسه تا هم شاگرد داره درامده نداره که حقوق کارمنداشو بده.. بزرگ پر ادعا..
مرسی که سر زدین
سلام
هی بد نیستیم خدارو شکر
چی بگم والا
عاقلان دانند
یاعلی
خوبین؟
باهاتون موافقم وزارت خونه به اون بزرگی اندازه بقالی حاج حبیب کهسه تا هم شاگرد داره درامده نداره که حقوق کارمنداشو بده.. بزرگ پر ادعا..
مرسی که سر زدین
سلام
هی بد نیستیم خدارو شکر
چی بگم والا
عاقلان دانند
یاعلی
۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۱۰
مجنون علی
مجنون علی
در من حرم به حرمت چشمت طلای ناب
در امن تو تمام کبوتر به پیچ وتاب
در من همیشه حسرت بوسیدن ضریح
درهای بسته می دهد آیا به من جواب؟
هر لحظه بامن است " صدایم نمیکند"؟
من عشق می کنم به همین شور و التهاب
می آید و عجیب مرا مست میکند
از سنگ های صحن تو بوی خوش گلاب
این گنبد طلا که دلم پایبند اوست
از چشم های عالم و آدم گرفته خواب
درگوشه گوشه ی حرمت جار می زند
دستان خسته ای که نگردیده انتخاب
ازمن نخواه پنجره ات را رها کنم
تاآنکه بشنوم شدم اینبار مستجاب
یا حسین
مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد
برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست
بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد
در امن تو تمام کبوتر به پیچ وتاب
در من همیشه حسرت بوسیدن ضریح
درهای بسته می دهد آیا به من جواب؟
هر لحظه بامن است " صدایم نمیکند"؟
من عشق می کنم به همین شور و التهاب
می آید و عجیب مرا مست میکند
از سنگ های صحن تو بوی خوش گلاب
این گنبد طلا که دلم پایبند اوست
از چشم های عالم و آدم گرفته خواب
درگوشه گوشه ی حرمت جار می زند
دستان خسته ای که نگردیده انتخاب
ازمن نخواه پنجره ات را رها کنم
تاآنکه بشنوم شدم اینبار مستجاب
یا حسین
مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد
برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست
بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد
۱۸ اسفند ۹۱ ، ۰۳:۲۱
شقایق
شقایق
سلام داداش عزیزم
این شعر هم برای عرض ارادت و تشکر تقدیم به شما
البته شنیدنش از زبان خود استاد چیز دیگه ای...واقعا...
می‌نشینم که صبح بردارم
سر از این صندلی مقابل تو
همه‌ی حرف‌هام را اینبار
می‌نویسم ولی مقابل تو
آدم قفل‌کرده یعنی من
دفعه قبل هم همین شده بود
آمدم بی‌درنگ برگشتم
حرف‌هایم نگفته باقی ماند
از حرم گیج و منگ برگشتم
کمکم کن گلوی من گیر است
راستی گفته‌ام که از اتوبوس
تا در صحن با وزیدن باد
چند تا روسری رها شد و رفت
چندتا روسری زمین افتاد؟!
واقعا جای مادرم خالی
واقعا جای مادرم خالی
از در خانه تا خود مشهد
روسری جای خود که چادر هم
هیچ وقت از سرش نمی‌افتد
سر او می‌رود، حیایش... نه!
با خودم گاه فکر می‌کردم
پل خواجو هواش مسموم است
ولی انگار بی‌حیایی‌ها
پیش چشم امام معصوم است
تازه فهمیده‌ام غریب تویی
همه این‌طور نیستند اما
همه در بین صد نفر شده گم
شهرها نیز مثل هم شده‌اند
اصفهان مشهد است و مشهد، قم
سابقا شهرها مقدس بود
کاش می‌شد کسی برم دارد
بگذارد ورودی حرمت
روضه‌خوان نیستم ولی خون است
دل من از کبودی حرمت
چه بلایی سر تو آوردیم
دم در هم هوا عوض شده است
چوب‌پرها به کار دیگری‌اند
دست در دست خادمان شما
گرم در کار شال و روسری‌اند
صحن‌ها هم به زور محترم‌اند
درد دل‌هام در حرم هم هست
درددل‌های من فراوان است
لااقل خوب شد به لطف ضریح
حرم تو زنانه مردانه است
گرچه شیشه حجاب خوبی نیست!
حرف‌های نگفته‌ای دارد
عکس‌های قدیمی پدرم
قصد دارم بگردم و در شهر
مثل این‌ها یکی دو تا بخرم
پسرم ارث خوب می‌خواهد
همه رفتند و مانده‌ام این‌جا
کاش می‌شد نیامده بروم
بروم در اتاق خود تنها
از همان دور زائرت بشوم
مثل حالا که در اتاقم و تو!
(محسن ناصحی)
این شعر هم برای عرض ارادت و تشکر تقدیم به شما
البته شنیدنش از زبان خود استاد چیز دیگه ای...واقعا...
می‌نشینم که صبح بردارم
سر از این صندلی مقابل تو
همه‌ی حرف‌هام را اینبار
می‌نویسم ولی مقابل تو
آدم قفل‌کرده یعنی من
دفعه قبل هم همین شده بود
آمدم بی‌درنگ برگشتم
حرف‌هایم نگفته باقی ماند
از حرم گیج و منگ برگشتم
کمکم کن گلوی من گیر است
راستی گفته‌ام که از اتوبوس
تا در صحن با وزیدن باد
چند تا روسری رها شد و رفت
چندتا روسری زمین افتاد؟!
واقعا جای مادرم خالی
واقعا جای مادرم خالی
از در خانه تا خود مشهد
روسری جای خود که چادر هم
هیچ وقت از سرش نمی‌افتد
سر او می‌رود، حیایش... نه!
با خودم گاه فکر می‌کردم
پل خواجو هواش مسموم است
ولی انگار بی‌حیایی‌ها
پیش چشم امام معصوم است
تازه فهمیده‌ام غریب تویی
همه این‌طور نیستند اما
همه در بین صد نفر شده گم
شهرها نیز مثل هم شده‌اند
اصفهان مشهد است و مشهد، قم
سابقا شهرها مقدس بود
کاش می‌شد کسی برم دارد
بگذارد ورودی حرمت
روضه‌خوان نیستم ولی خون است
دل من از کبودی حرمت
چه بلایی سر تو آوردیم
دم در هم هوا عوض شده است
چوب‌پرها به کار دیگری‌اند
دست در دست خادمان شما
گرم در کار شال و روسری‌اند
صحن‌ها هم به زور محترم‌اند
درد دل‌هام در حرم هم هست
درددل‌های من فراوان است
لااقل خوب شد به لطف ضریح
حرم تو زنانه مردانه است
گرچه شیشه حجاب خوبی نیست!
حرف‌های نگفته‌ای دارد
عکس‌های قدیمی پدرم
قصد دارم بگردم و در شهر
مثل این‌ها یکی دو تا بخرم
پسرم ارث خوب می‌خواهد
همه رفتند و مانده‌ام این‌جا
کاش می‌شد نیامده بروم
بروم در اتاق خود تنها
از همان دور زائرت بشوم
مثل حالا که در اتاقم و تو!
(محسن ناصحی)
من همش یک سال و نیمه توی نت هستم
ولی باهات دوست میشم !
اجازه ؟؟؟؟؟
سلام
هرکی هستید انشالله موفق باشید
اوکی
یاعلی