نشسته ام چو غباری...
سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۴ ق.ظ
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادری ها را....
پ.ن:
میدونی میخوام چیکار کنم؟
میدونی میخوام کجا برم ؟
میخوام برای کفترا
یه خورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاست
با کفتراش پــر بزنم
دوسش دارم امامه
در خونشو در بزنم
دوسش دارم امامه
در خونشو در بزنم
بعضی شبا توخونمون
بابام به مادرم میگه
میخوام برم امام رضا
به خدا دلم تنگه دیگه
بابام میگه امام رضا
بابام میگه امام رضا
مریضا رو شفا میده
دوای درد مردمو
از طرف خدا میده
میخوام برم به مشهدو
یه هفته اونجا بمونم
توحرم امام رضا
توحرم امام رضا
نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مریضا رو شفا بده !
دوای درد مردمو
دوای درد مردمو
از طرف خدا بده !
پ.ن2:
سلام رفقا
بله دیگه
ما هم رفتنی شدیم به لطف ارباب
هرکی میخواد بیاد و با ما همسفر بشه بسم الله
بعد منزل نبود در سفر روحانی
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
سلام رفقا
بله دیگه
ما هم رفتنی شدیم به لطف ارباب
هرکی میخواد بیاد و با ما همسفر بشه بسم الله
بعد منزل نبود در سفر روحانی
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
۹۱/۱۲/۰۸
حلال کنید ما را و دل ِ آلوده مان را ...
التماس دعا
سلام
دعاگوی همه محبان حضرت بودیم
یاعلی