از آینده میترسم...
سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۴ ب.ظ
شنیده ام در مسجد کوفه نماز میخوانی
همه مومنان دنیا جمع میشوند پشت سرت
اقتدا میکنند...
چه زیباست نماز جماعتی به وسعت کره زمین.
فکرش هم دلم را روشن میکند
اما...
بعضی وقت ها
دلم حرف دیگر میزند
هنوز این کودک بی سر و پا نمیتواند جلوی زبانش را بگیرد
گاهی
جای دیگر میبردم...
حتی فکرش هم عذابم میدهد
نکند تا نمازت تمام شد
همان شود که هزار و چهارصد سال پیش ...؟
پ.ن:
صدای مردم کوفه هنوز در گوشم میچرخد:
ما اهل کوفه نیستیم علی...........
تازگی ها...
از آینده بیشتر میترسم...
کمی بیشتر از گذشته.
۹۱/۱۱/۱۰