ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!
***
شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.
در دشتهای دور، لابهلای سنگها میروید و به آب باران قناعت دارد
تا همواره تشنه باشد و بسوزد.
داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشتهاند.
شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون
اما میان این دو چه نسبتی است؟
******* اگرچه برگهایی زرد دارند و در دل شعله هایی سرد دارند کسی اما نمیفهمد که یک عمر "شقایق"ها دلی پر درد دارند... ****** به ظاهر مرد:.متاهل:. کارشناسی مهندسی شیمی ارشد مهندسی هسته ای صنعتی اصفهان:.
مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:. متاسفانه ساکن تهران!
سال هاست در عزای سیّد الشّهدا گریه می کنیم و بر سینه می زنیم، سال هاست که با گوشه هایی از واقعه کربلا منقلب می گردیم، اما هیچ نمی دانیم؛ از کربلا، از عاشورا. سه ساله ای در شام جا ماند تا که ما بفهمیم از مصیبت آنها هیچ نمی دانیم. کجای این سفر به شما سخت آمد یا زین العابدین؟ الشام الشام الشام ... یا رقیه
اصلاً مگر چند نفر طرف مولا ماندند؟ سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار ... و همه رفتند، زودتر از مولا یکی یکی زندگی را بدرود گفتند؛ سلمان در مدائن ... او را از مولا دور کرده بودند ... بعد ابوذر ... در ربذه، در تبعید و تنهایی ... بعد مقداد و بعد عمّار، توسط فئه باغیه؛ یعنی معاویه و سپاهش، در جنگ صفّین ... آن روزها که زهرا بود و یاران بودند مولا غریب بود و بعد اینها که ... عجیب است سر در چاه کند؟
آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید
امیرالمومنین
سلام بر رافع
یاعلی