ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!
***
شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.
در دشتهای دور، لابهلای سنگها میروید و به آب باران قناعت دارد
تا همواره تشنه باشد و بسوزد.
داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشتهاند.
شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون
اما میان این دو چه نسبتی است؟
******* اگرچه برگهایی زرد دارند و در دل شعله هایی سرد دارند کسی اما نمیفهمد که یک عمر "شقایق"ها دلی پر درد دارند... ****** به ظاهر مرد:.متاهل:. کارشناسی مهندسی شیمی ارشد مهندسی هسته ای صنعتی اصفهان:.
مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:. متاسفانه ساکن تهران!
رفتن چقدر ساده تر از ماندن بود ... این همه سال هر گاه آب می دیدند می گریستند نوزاد می دیدند می گریستند وقتی برایشان غذا می آوردند می گریستند گوسفندی را می دیدند که ذبح می شود ... و در همه این سال ها ذکری داشتند مثل ذکر پدر در گودی قتلگاه: «الهی رضاً بقضائک» یا سیدالساجدین
سلام
عاقبت با حسین بودن همین است تجربه نشان داده است یا کشته میشوی یا اسیر...
ولی... یا اباعبدالله چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست... یاعلی
این همه سال هر گاه آب می دیدند می گریستند
نوزاد می دیدند می گریستند
وقتی برایشان غذا می آوردند می گریستند
گوسفندی را می دیدند که ذبح می شود ...
و در همه این سال ها ذکری داشتند مثل ذکر پدر در گودی قتلگاه:
«الهی رضاً بقضائک»
یا سیدالساجدین
سلام
عاقبت با حسین بودن همین است
تجربه نشان داده است
یا کشته میشوی یا اسیر...
ولی...
یا اباعبدالله
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست...
یاعلی