دخیل...
جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۰۲ ب.ظ
ای نا امید عرصه ی کرب و بلا دخیل
ای بادبان عرشه ی خون خدا دخیل
یک گوشه چشم مست تو عالم خراب کرد
قربان چشم تو قمر هل اتی دخیل
ما از ازل غلام ولای(صفا) تو بوده ایم
مولای اشک و آه، خدای وفا دخیل
برچشم و قامت و علم قائمت سلام
برآن دو دست گشته ز پیکر جدا دخیل
ای کاش یک سحر حرمت قسمتم شود
دستم به روی سینه بگویم تو را دخیل
"لایق نبوده ام که کند دعوتم کسی"
رخصت، اگر چه سرزده آمد گدا دخیل
گرچه سیاه گشته و بی جان شده ولی
دل باز تنگتان شده جان شما دخیل
از هر دری که بود در عالم جدا شدم
جز بارگاه ساقی دشت بلا دخیل
عمریست از برای شما گریه میکند
چشمی که بهر گریه گرفته شفا دخیل
الکن بود زبان و خیال و تصورم
تا گویم اندکی ز برایت ثنا دخیل
دست مرا بگیر تو را جان مادرت
مفهوم "یا کریم" و دم "ربنا" دخیل
ای بادبان عرشه ی خون خدا دخیل
یک گوشه چشم مست تو عالم خراب کرد
قربان چشم تو قمر هل اتی دخیل
ما از ازل غلام ولای(صفا) تو بوده ایم
مولای اشک و آه، خدای وفا دخیل
برچشم و قامت و علم قائمت سلام
برآن دو دست گشته ز پیکر جدا دخیل
ای کاش یک سحر حرمت قسمتم شود
دستم به روی سینه بگویم تو را دخیل
"لایق نبوده ام که کند دعوتم کسی"
رخصت، اگر چه سرزده آمد گدا دخیل
گرچه سیاه گشته و بی جان شده ولی
دل باز تنگتان شده جان شما دخیل
از هر دری که بود در عالم جدا شدم
جز بارگاه ساقی دشت بلا دخیل
عمریست از برای شما گریه میکند
چشمی که بهر گریه گرفته شفا دخیل
الکن بود زبان و خیال و تصورم
تا گویم اندکی ز برایت ثنا دخیل
دست مرا بگیر تو را جان مادرت
مفهوم "یا کریم" و دم "ربنا" دخیل
پی نوشت:
سلام
شب تاسوعا هم گذشت
یکسال منتظر این شب بودیم و حال...
شعریست قدیمی از حقیر هدیه به محضر حضرت ساقی
امید که گوشه چشمی...
بی دست کربلا
دست مرا بگیر...
۹۱/۰۹/۰۳
بساطش آموزه است نه موزه
شعور مذهب است نه شور مذهب
ای منتظران مهدی به هوش باشیم...
حسین را منتظرانش کشتند
حسین...
درسی که خدا به آزادگان آموخت....
شاگرد دبستانی ات هستم ارباب...
این رد شده ی بی سر و پا را دریاب...
ارباب به جان عاشقانت سوگند
بر پای تو سجده میکنم در محراب...
یاعلی