مرده ای که بوی گلاب می داد...
پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۱:۲۸ ق.ظ
یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیقتر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...
پ.ن:
منبع:همان
۹۱/۰۸/۰۴
به به عجب
واله ما نمیدونتیم معنی لغوی باحال تا به این حد گسترده و عمیقه
گشتیم داداشی
اما به درد نمیخورد
این اساتید ما عقده این
دقیق باید وزن و جرم وارتفاع همونی باشه که همیشه هست
یعنی دقیقا برابر وسایل تو آزمایشگاه
نامردا حفظ کردن اعداد ارقامو
با یه نیگا به ارقام ِ ما ،مچمونو گرفتن
دقیقا برادران کلاس ما هم همینطورن!
برا همین دیوانه شدیم
شما دعا بفرماید
عیدتان هم مفاااااااااااااالک پیش پیش
سلام
خدائیش ناشی گری از خودتونه
مچ مارو که نتونستن بگیرن
روشش رو تو وبلاگ خودتون گفتم!
رو اون قضیه کلاس هم خوب فکر کنید
کلاس روش های تیز بازی(زرنگی)(آموزش اصفهانی شدن در چند هفته!!!)
با کمترین قیمت
بدو بدو که حراجش.... ببخشید.
کانون غیر فرهنگی آزمایش. فقط چند روز دیگر فرصت باقیست...
یاعلی