لیلة الرغائب...
سلام
درود خدا بر حضرت رسول و خاندان پاکش
خدایا... آخه چرا اینجوری شده. پارسال این موقع تو اوج خوشی و امید ولی امسال...
20 روز دیگه مونده به عروسیم ولی انگار نه انگار... اینقدر بی ذوق شدم که همسرم هم دیگه از دستم شاکی شده...
تا حالا اینقدر حس بدی نسبت به آینده نداشتم... همسرم زن خوبیه از طرف اون هیچ مشکلی ندارم ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم.
حس میکنم تموم آرزوهام داره تباه میشه... حس میکنم دارم پیر میشم... شاید هنوز آمادگی زندگی مشترک رو ندارم. شاید هم کار شیطونه... شاید نه حتما.
امروز پیش استادم بودم. ناخودآگاه بهم گفت یادته میخواستی به نامحرم نگاه نکنی؟ سر تکون دادم. گفت : یادته چی شد؟ همش دخترای خوشتیپ جلوت ظاهر میشدن؟ بارم سر تکون دادم... گفت خوب کار شیطون بود دیگه! دقیقا همون زمانی که تصمیم میگیری یه کاری رو انجام بدی میاد با تمام قوا عکسش عمل میکنه. الانم همینطور... هر وقت اراده کردی کار خوبی انجام بدی بدون که قبل تو ون اراده کرده که نذاره انجامش بدی...
دارم به حرفاش فکر میکنم ولی نمیدونم چرا دلم آروم میشه... فکر میکردم با ازدواج خیلی چیزا درست میشه... ولی بدتر شد...
خدایی زنم عالیه ها ولی به قول استادمون ازدواج شروع انجام کارهای اشتباهیه که تا قبلش انجامش نمیدادین.
گاهی وقتا اینقدر جو روی آدم فشار میاره که آدم ناچار میشه بیخیال هدف و اعتقادش بشه . اونجاست که چهارتا فحض چهارواداری به خودت میدی و اونکاری رو که تا حالا انجامش برات خیلی بد بود با دیده ی اغماض انجامش میدی...
لعنت به این جو...
لعنت به این عرف...
لعنت به این عرف که جلوی عقل و شرع رو میگیره گاهی...
لعنت به این جهالت مردم که هیچ وقت نمیشه کاریش کرد...
اینقدر زیاده که حتی پیغمبر خدارو هم مورد اذیت و آزار قرار میده. استادم میگفت : کار به جایی رسید که بعضی همسرای پیامبر به ایشون اعتراض کردند که این چه وضع زندگیه؟ همسران سرداران و زیر دستان تو فلان زیورآلات و لباس رو دارن اما ما که زن پیامبریم...... اونقدر پیغمبر خدارو این زنا اذیت کردند که اصلا بهشون فرمودند من همتون رو رها کردم. هرکس میخواد بره بره. خودشون هم رفتن خارج شهر چند روز اقامت کردن...
لعنت به این زیورآلات...
لعنت به اون چیزایی که ظاهرش قشنگه و باطنش خراب و حیف که عقل مردم به ظاهره...
خدایا خودت گفتی: "ففروا الی الله"
خدایا شب آرزوهاست...
میخوام امشب فرار کنم بیام تو بغلت. خدایا میخوام از دست همه فرار کنم. حس میکنم با همه غریبه ام. حس میکنم همه با من غریبه ان. خدایا نمیخوامشون. هیچ کدومشون رو نمیخوام...
فقط یه خواهش... یه صبری به زنم بده که بتونه این روح ناآروم رو تحمل کنه.
خدایا! مثل همیشه چشم امیدم به خودته... به خودت قسم اگر دستور نبود اگر وظیفه نبود حتی یک لحظه هم حاضر نبودم تو این دنیای مسخره بمونم...
(بیچاره زنم... خدایا بهش رحم کن)
باب الجواد راه ورود به قلب توست
حاجت رواست هر که ازین را می رود
کسی که سائل این خانه است می داند
جواد جود کند سائلی نمی ماند
میلاد با سعادت جواد آل علی جان ضامن آهو (ع) مبارک باد به خصوص بچه های
خیریه جوادالائمه (ع) بچه های قدیم و جدید
یا علی
در پناه امام جواد ان شاالله