مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است



+

گرچه باور نمیکنم اما

میروم کربلا خدارا شکر

مردم آقای مهربانم باز

راه داده مرا خداراشکر

کربلا 

مردی به نام شقایق
۲۴ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۵ موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۱ نظر


همان "پاستیل" سابق است که سین آن بصورت نوک زبونی تلفظ شده و همزمان نیش تا بناگوش باز، گردن کمی کج، چشم ها کوچولو و قیافه به شدت مظلوم می شود! (شرح تصویری در ادامه مطلب!)

این کلمه غالبا هنگام ورود پدر به خانه و پس از خوشحالی و بالا و پایین پریدن و خنده های بلند و بغل و بوس سفت، مکررا با ترکیب "بابا پاثیل... بابا پاثیل..." بیان می گردد.

 


پ.ن:

فک کنم خونه های بهشت برای خانوما پاستیلی باشه :)))



مردی به نام شقایق
۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۴ موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۳۵ نظر