مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

استاد دانشگاه

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۸ ب.ظ

سلام

یکی از معضلات ما تو دوره ارشد این بود که ما سابقه کار صنعتی داشتیم و بالتبع نوع نگاه و سوالامون هم صنعتی بود،‌ ولی تعداد استادایی که کار صنعتی کرده بودن و از صنعت چیزی سرشون میشد بسیار کم.


یه بار با یکی از اساتید تو یکی از کلاس ارشد بحثمون شد!

هرچی سوال ازش میکردیم بلد نبود! کلی هم مدعی بود واس خودش. بعد نیم ساعت بحث علمی و جواب ندادن بی دلیل  شروع کرد به نق زدن و غر زدن که شرایط فلانه و براتون کار نیس و باید ازین مملکت رفت و جوونا با چه امیدی ازدواج کنن و این صوبتا... (انگار من نماینده دولت و حاکمیتم سر کلاس حضرت والا)

منم خندیدم گفتم اتفاقا دعوت نامه هم زیاد میفرستن استاد! ما منتظریم اول شما برید بعد ما بیایم خارج!

شاکی شد! گفت شما که این حرفو میگی یه سال دیگه که فارق التحصیل شدی میفهمی حرفمو! وقتی کار گیرت نیومد میفهمی!

گفتم استاد کار هست! بستگی به آدمش داره که هم اهل کار باشه هم کار بلد!!!!

دیگه خیلی شاکی شد! گفت مثلا چه کاری هست؟

گفتم ته تهش اگه هیچ کاری پیدا نکردیم میریم استاد دانشگاه میشیم دیگه!!! (خنده بچه های کلاس....)
دیگه این کارو که میتونیم انجام بدیم!

دیگه از شاکی و اینا هم گذشت!

شروع کرد داد و بیداد که شماها که هیچی بلد نیستین و فلانین و بهمانین و هیچ کاری بهتون نمیدن و...


یکی از بچه ها بهش گفت استاد این حیدری الان شرکت نفت تو عسلویه مشغول به کاره!

حالا هم که سر کلاسه تو رستشه وگر نه کلاس نمی اومد!


یهو برگشت گفت جدی؟

منم خندیدم بهش گفتم:

من که گفتم استاد! کار هست! بستگی به آدمش داره که هم اهل کار باشه هم کار بلد! اگه هم هیشکدوم نبود تهش میشه استاد دانشگاه دیگه :)


کلاس داشت منفجر میشد از خنده!
استاد هم بزور خودشو کنترل کرد فوش نده :)  گفت خب دیگه بسه. وقت کلاس تمومه! جلسه اینده هم کوئیز میگیرم!



+
البته این بنده خدا اینجوری بودا!
و الا استاد با سواد و بدردبخور هم کم نیست تو دانشگاه :)


۹۸/۰۵/۰۱ موافقین ۹ مخالفین ۲
مردی به نام شقایق

نظرات  (۲۲)

۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۴۱ مسافر هستم
خخخخخخ
عالی بود اصطلاحا ترکوندیش
منم گاهی با اساتید ور میرفتم واقعا بعضیاشون نمیدونن
پاسخ:
لازمش بود آرش خان ^_^
 کلی خندیدم 
اول اینکه واقعا کار هست من یه استادی دارم دانشگاه یزد استاد دوره ارشدم هستش همیشه سر کلاس هم میگفت کار هست شماها اهل کار نیستید و دلتون میخواد پشت میز بشینید یک بار همین امسال رفتم پیشش گفتم فعلا بیکارم کار میخوام گفت آدم اهل کار نمیاد پیش من بگه کار میخوام کار پیدا میکنه و همین باعث شد من بازاریابی خونده  برم دنبال معلمی ادبیات:))))))

دوم اینکه واقعا استاد دانشگاه مخصوصا برای رشته های فنی مهندسی و رشته های ما که دائم با بازار سر و کار داریم اگر کار نکرده باشه  نمیتونه پاسخگووو باشه من خودم گاهی سرکلاس  در مقابل دانشجوی لیسانسی که داره کار میکنه کم میارم چون از واقعیت چیزی میدونه که من فقط یه سری تئوری توی کتاب خوندم برای همین تصمیم جدی گرفتم برم هرجا که شده توی شرکتای مختلف فقط برا اینکه دنیای واقعی بازار رو درک کنم کار کنم بتونم سر کلاس ملموس صحبت کنم نه صرفا کتاب 

استاده آخر ترم ننداختتون؟؟؟
پاسخ:
سلام

متاسفانه ما و اساتیدمون عادت کردیم بجای یادگرفتن مهارت و تکنیک و چیزهای کاربردی، صرفا یه سری مطالبتئوری و کتابی اونم از نوع 50 سال قبل و از دور خارج شده رو بخونیم و حفظ کنیم و رو برگه امتحانی پس بدیم!

ازین سیستم کارشناس و مهندس خلاق و کاری و کاربلد با نگاه مهندسی (یا هر نگاه دیگه ای در رشته های دیگه) بیرون نمیاد. صرفا چارتا جزوه حفظ کن بیرون میاد که تو بازار ارزشی نداره!!!


+
ازینکه خودتون رفتین دنبال کسب مهارت جدا خوشحال شدم. تنها راهی که نسل ما داره همینه که خودش بره مهارتهای مورد نیازش رو از طریق آموزش غیرآکادمیک یا تجربه بدست بیاره...

ان شاالله که تهش از تصمیمتون راضی باشین و به اون نتیجه ای که مطلوبتونه برسین


++
منم یه دوره با موتور میرفتم بازاریابی :))) 


+++
با 12 پاس شدم اون درسو ^_^
یکی از بهترین اتفاق هایی که برای الان دانشگاه کشور ما میتونه بیفته اینکه دانشگاه و صنعت کم کم به سمت دیگه برند و سعی کنند یکی بشند ما یه استادی داشتیم نصف ترم رو خودش درس میداد نصف دیگه ترم رو یکی که تحصیلات آنچنانی نداشت ولی تخصص کامل به شرایط بازار و خرید و فروش کار خونه ها داشت میاورد تا برامون توضیح بده 


البته رشته ما اون بازاریابی ها خیلی فرق داره ها به هرکی میگیم بازاریابی میگه آره منم یه دوره بازاریابی میکردم الانم که این بازاریابی شبکه ای ها اومده همه دارن بازاریابی میکنند همه به من میگن چه کاریه رفتی دکتری میخونی ما داریم با دیپلم بازاریابی میکنیم منم تا بیام توضیح ما چی میخونم و چه بحثی کار میکنیم باید کلی صغرا و کبری بچینم تازه با یکیشونم که دعوام شد میخواستم بهش ثابت کنم بازاریابی شبکه ای کار نیست و فقط به ضرر اقتصاد کشوره با کلی دلیل و نشونه و مثال براش توضیح دادم تهش گفت میترسی بازار کار خودتون بخوابه 

خلاصه اینکه اون دوران با موتور بودنتون رو با رشته ما مقایسه نکنید
پاسخ:
روحیه و نگرش این دوتا با هم زمین تا آسمون فرق داره
اینا اونارو قبول ندارن اونا اینارو!!!
برای نزدیک شدنشون خیلی کارها باید انجام بشه اعم از ساختاری و فرهنگی و اقتصادی
دانشگاه ها و اساتید باید بتونن هزینه هاشونو از پروژه های صنعتی در بیارن و صنعت هم باید تو یه سیستم درست و متناسب با صلاحیت کار به اساتید بده نه رو آشنا بازی!!! این تازه نقطه شروعشه و هزارتا پارامتر دیگه باید تنظیم بشه برای موفقیت این کار.

البته شدنیه اگه بخوان!

+
بله میدونم فرق داره
اونو برای مزاح عرض کردم :))))

ولی خب نهایتش یکیه دیگه :دی
منم همیشه همینو میگم. کار هست برای کسی که پیگیر و کاربلد باشه. 
من که اگه استاد بشم کارهای دیگه رو رها میکنم ^_^
پاسخ:
بله

کاش بجای دانشجو و دانش آموز نمره بیست، دانشجو و دانش آموز کار بلد و با مهارت بار می آورد سیستم آموزشیمون.


+
من یکی که واقعا آرزومه استاد شدن شمارو ببینم ^_^
۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۳۸ دچارِ فیش‌نگار
من بودم پرتت میکردم بیرون به جرم توهین مستقیم!!!
عجب کله پاچه ای بودی پس :)))
پاسخ:
سلام

اولا توهین نبود
ثانیا مستقیم نبود
ثالثا استاد اینقد خشن؟ خوب شد استاد نشدی دچار جان...

+
بهترین شاگردش من بودم
هیچ وقت اینکارو نمیکرد.... 
۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۷ دچارِ فیش‌نگار
عاهان :)
پاسخ:
پس چی؟

مهندس حیدریه ها :)))

کم چیزی نیس که ^_^
۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۴ دچارِ فیش‌نگار
به خاطر اون ریشت جرأت نداشت وگرنه بحث درس نبوده :))
آخر شب اینو پاک کن 😂
پاسخ:
خخخخخخخ

شاید

ولی تو صنعتی اصفهان ازین چیزا نمیترسن.

هر کی جدید هیئت علمی میشه باید روابط و شبکه خاص خودش رو داشته باشه و توازن قدرت هم بر اساس همین روابط تنظیم میشه.

چرا پاک کنم؟
۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۱۹ منور الفکر
سلام علیکم
خداقوت مهندس

هوووووففففف
امان از علیاااااای نخبه انقلاب:)
پاسخ:
علیکم السلام

^_^

نخبه کجا بود خواهر بزرگوار؟!

علی خالی :)
آقاااا! آقاااا! ادب مرد به ز دولت اوست [خنده]

یعنی اگه یکی از اینترنای ما با هر کدوم از اتندامون یه کار مشابه اینو بکنه (حتی اگه اتند شمر بن ذی الجوشن باشه و مستحق این حرفا) ، من به احتمال نود و نه درصد تو همون مورنینگ ریپورت جلوی چشم همه بچه ها میکشمش. یک درصدم احتمال داره هیچی نگم و بیارمش توی راند جلوی بیمار و نرس و بچه ها و بزرگ و کوچیک ، بدون ذره ای بخشش به بدترین نحو ممکن بکشمش.
یعنی قشنگ دو نسل از تحصیل عقب میندازمش و مجبورش میکنم تو همون جمع و چندین جمع دیگه بصراحت بگه غلط کردم. باور کنین دارم جدی میگما... واقعا این کارو میکنم اگه یه روز با چنین پدیده ای مواجه بشم.
دانشجو باید اول از همه ادب داشته باشه که یه معلم رو تو جمع تخریب نکنه. حتی اگه اون معلم یه معلم جعلی و فاقد شعور باشه.

ضمن اینکه این مدل کارا اثر موضعی نداره. یعنی اینکه شما به وضع فعلی دانشگاهی اعتراض دارین ، اما کاملا سیستمیک برداشتین جایگاه معلمو زیر سوال بردین.

با نهایت احترام ، اجازه بدین بعنوان یه معلم و همسر یه معلم بهتون رسما اعتراض کنم. اگرچه که از صمیم قلبم به خودتون و همسرتون و منش و روش و نگاهتون ارادت دارم [لبخند]
پاسخ:
اعتراضتون وارده خانم دکتر

البته نیم ساعت بعدش تو اتاقش داشتیم با هم چایی میخوردیم و میگفتیم میخندیدیم و بحثمون بی احترامی نبود بیشتر شوخی بود و تیکه بازی سر کلاس چون خودش اصفهانی بود و خیلی اهل تیکه انداختن و این صوبتا :)

جو کلاس هم رو مود خنده بود نه اینکه کسی برداشت بی احترامی کنه

ولی خب اعتراضتون کاملا بجاست و متین.

من گاهی وقتا تو جواب دادن اون روی اصفهانیم گل میکنه یه چیزی میگم طرف دو سه روز بعد معنیشو میفهمه تازه...
میخواستم بگم بخشش لازم نیست ، اعدامش کنید.
حالا با این توضیحاتتون عرض میکنم که بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید

الهی که به مراد دلتون برسین [لبخند]
پاسخ:
^_^

لطفتون مستدام :)


+
ولی استاد خوب حتی اگه آدمو عقب هم بندازه و اذیت هم بکنه بازم می ارزه

من تو کل دوران دانشجوییم دو تا درس افتادم
ریاضی 2 0اون زمان خودم همین ریاضی 2 رو درس میدادم خخخخخ)
یکی هم ریاضی مهندسی!

دومیه یه استاد بود بارم بندی نمره هاش 0.1 بود! تو برگه شده بودم 9.8. اونم همون 9.8 رو داد و منم اعتراض نکردم و ترم بعد هم با همین استاد دوباره برداشتم و با 16-17 پاس کردم.

حتی افتادن این درس از این استاد هم برام افتخاره چون واقعا می ارزید شاگردیش

++
مطمئنن شمام ازین استادا بودین اگه استاد من بودین :)))
چرا خب برای سال آینده چون یکی از مدارس اطراف اصفهان کلاس برداشتم مشحصه تقریبا سه روز اصفهانم سه روز یزدم عیب کلاسای عادی اینه که یه در میونه و این کار من رو سخت میکنه ترم قبلم همین مشکل رو داشتم 
پاسخ:
اگر مشکل هزینه ای ندارید خصوصی کلاس بگیرید که وقتش دست خودتون باشه. کلاسای عادی برای افراد عادیه که وقتشون خالیه نه امثال من و شما که برناممون یا پره یا اصن مشخص نیست.

اون کلاسای یه روز در هفته که عرض کردم هم بصورت خصوصی هست هم بصورت چند نفره که هزینه اش کمتره

+
ولی در هر صورت یه روشی هست به نام effortless English و کسی که تدریسش میکنه یه استاد بین المللیه بنام A.J. Hoge
یه کلاب هم داره به همین آدرس افورتلس انگلیش کلاب دات کام.
این بنده خدا روش تدریسش بر این پایه اس که یه بچه چجوری یاد میگیره فارسی حرف زدنو؟ قواعد میخونه؟ کلمه حفظ میکنه؟ نه!
فقط میشنوه و میبینه!
لذا روشش رو گذاشته بر پایه شنیدن. تو همون غالب هم هم گرامر رو فرد یاد میگیره هم استراکچرارو هم وکب و کلمات و اصطلاحات
از مبتدی ترین حالت هم داره تا پیشرفته ترین حالت
مثلا یه داستان تعریف میکنه اول. بعد یکی یکی کلمات مهم اون داستان رو دوباره معنی میکنه و براشون یه شورت استوری دیگه میگه که تو ذهن بمونه. بعد شروع میکنه ازون داستانه مدام سوالای کوتاه پرسیدن که شما سریع جواب بدین برای فلوئنت شدن تو حرف زدن.

کلا من روشش رو خیلی پسندیدم و خیلی هم کاربردی بوده برام و کمکم کرده

پیشنهادم اینه اگه نتونستید کلاس برید حتما فایلای این بنده خدارو دانلود کنید و با همون روشی که خودش میگه و آموزش میده گوش بدید. بعد چند ماه ناخودآگاه پیشرفتتونو میبینید و تعجب میکنید

موفق باشید
۰۲ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۱ دختـرِ بی بی
ما که اکثر استادامون تو همون مرحله تیوری مونده بودن به جز استادای با کلاس خارج رفته و تحصیلات بالا ینی سر کلاساشون فقط با یه دست زیر چانه با لبخندی ملیح میخ کوب بودیم ولی حیف کم بودن این استادا
پاسخ:
سلام

تنها استادی که واقعا صنعتی بود یه فوق لیسانس بود بنام استاد جوکار که اون زمان رئیس ان پی سی آر تی شده بود و فقط پنجشنبه جمعه ها میومد دانشگاه از صبح تا عصر کلاس میذاشت و سر کلاسش دعوا بود!

ترم هفت تازه ما فهمیدیم مهندسی فرآیند ینی چی اصن! اونم سر کلاس این استاد!

و من قسم میخورم اگه تو هر دانشگاهی چهارتا ازین استادا برا هر رشته باشه چند سال دیگه نسل مهندس مملکت یه نسل دیگه ای خواهد بود! (بماند که همون یه استاد رو هم کله پا کردن از حسادت آقایون دکترای بی خاصیت!)

۰۲ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۱ دچارِ فیش‌نگار
چون من راضی نیستم:| که کسی بخواند :)
پاسخ:
دیگه مرغ از قفس پرید برادر ^_^
۰۲ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۳۸ دچارِ فیش‌نگار
دون بپاشمم نمیاد؟ 🙋 سلام
پاسخ:
شما کارت به کارت کنید من با تفنگ میزنمش :)))
۰۲ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۰ دچارِ فیش‌نگار
اوکی 👍
پاسخ:
^_^
۰۲ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۹ شنگول العلما
توی دانشگاه فرمول می خونیم اما فرمول رو روی هیچ دستگاهی نمی بینیم. دانشگاه یک دبیرستان بزرگه. 
پاسخ:
سلام

بعضی وقتا میگم کاش دبیرستان بود!

دانشجو وقتی تو دانشگاهه فکر میکنه همه چی یاد گرفته!
پاشو که گذاشت بیرون تازه میفهمه هیچی یاد نگرفته! (اگه بفهمه تازه!)

حالا یا باید بره با هزار بدبختی خودش یاد بگیره و رشد کنه
یا کلا بیخیالش بشه و غیر مرتبط با رشته اش یه کاری جور کنه و یه لقمه نون در بیاره!

عالی بود. چه جسارتی آفرین.
من یه خواستگار داشتم گفت میایی عسلوییه؟ گفتم نمیدونم فکرامو میکنم ولی دلیل نیست بخوام نه بگم. 
ولی نمیدونم چی شد گذاشت رفت گفت تو وابسته ای 😪 منم گفتم نیستم اما اصرار داشت که چون وابسته ای من رفتم. 😄
خداقوت به شما موفق و پیروز باشید. 
پاسخ:
سلام

من یاد اون بنده خدا افتادم که به خاستگارش گفته بود هنوز درسم مونده و اونا هم پاشده بودن برن.
دم در رفته بود دنبالشون گفته بود منظورم اینه چند صفحه بیشتر نمونده :))) کجا فرار میکنید؟ ^_^


+
عسلویه زندگی کردن روحیات خاص خودشو میخواد :)
۰۳ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۲ آبجی خانوم (فاطمه ...)
یهو دلم دانشگاه و استاد میم رو خواست😭
برم یکم گریه کنم بعد بیام✋
پاسخ:
سلام

خب اگه اینقده دلتون براش تنگ شده برید سراغش خب!

استادای خوب رو باید رفت بهشون سر زد. هم برا اونا خوبه و لذت بخش هم برا ما...


+
هنوز دارید گریه میکنید؟!
نیومدین که دیگه!
سلام

داستاتنتون برام آشنا بود.فکر کنم یکی دوسال قبل هم تعریفش کرده بودید :))

+ خدا نسل اساتید بدی که فقط به دنبال حافظ پروری بی خاصیت هستن در لحظه قطع کنه (بلند بگید آمیییین ^_^ )

++ زمان ارشد یه استاد پیر بازنشسته داشتیم که جزو هیات موسس دانشگاه بود. وحشتناک هم حفظیاتی کار میکرد.اگر از وسط یه پاراگراف، یه سوال چند کلمه ای میداد،محدود کردن نوشته به جواب همون سوالها کافی نبود. 0_o باید کلللل پاراگراف رو براش مو به مو عیییین جزوه ش مینوشتی.(فکر کنید فیزیک رو حفظی ازت بخوان... چه شود)
طرف جزوه ش مال اوایل استخدامی یا دانشجویی ش بود و  واقعا داشت پودر میشد.
یه دفعه یه دانشجوی اصفهانی توی اعتراضها کارش کشیده بود به دفتر ارزیابی اساتید. دانشگاه هم پشت استاد در آمده بود. این دانشجو هم گفته بود: 40 سال قبل، پیکان ماشین خوبی بوده اما الان دیگه از بورس افتاده و کسی سوار پیکان نمیشه.
دانشجو  ^_^
دفتر ازریابی اساتید 0_o 
پاسخ:
سلام

خو حالا شما به رو نیارین دیگه :)))

مثلا تعجب کنین و ی جوری برخورد کنید جلو بقیه انگار جدیده ^_^

+
شاکله دانشگاه همینا هستن. نسلشون هم اینجوری قطع نمیشه. وقتی قطع میشه که تعداد اساتید کار بلد و دانش جو پرور! (نه حافظ پرور) زیاد بشه که ان شاالله با ورود امثال شما به مقاطع بالاتر و هیئت علمی شدنتون محقق میشه و سالها هم طول میکشه قطعا. ولی ما منتظر اون روزای خوب هستیم...

++
نمیشه باهاشون کله گرفت! متاسفانه سیستم میخوادشون...

ولی خب جواب خوبی داده دانشجوی اصفهانی :)))

و امان از این دانشجوهای اصفهانی ^_^
ول ای حرفا ...
خونه گیرت اومد یا وسایلت کف پیاده رو؟؟؟
پاسخ:
سلام

نه کف پیاده نرفت

ناچارا رفت تو یه خونه دیگه که خیلی دلمون نمیخواستش چون طبقه اول بالای سر صابخونه بود
ولی خب چاره ای دیگه نداشتیم
مهلتمون تموم شده بود...

بازم خداروشکر

ان شاالله سال دیگه اگه خدا بخواد تغییر میدیم...
آره چه جوک بامزه ای هست. 😁 البته فرق میکرد با ماجرای من. 
 تنها نقطه قوتی که باعث شد من کوتاه بیام واسه ایشون و میخواستم  ادامه پیدا کنه به خاطر مذهبی بودنش ایشون بود که البته به خاطر مشکلات دیگری که بوجود اومد ادامه پیدا نکرد. 
 اما فهمیدم دیگه به خاطر دین و ایمان به کسی بله ندم چون ظاهر با باطن خیلی فرق داره.
ایشون جزو یکی دو تا خواستگار مذهبی من بود و فقط واسه مومن بودن میخواستم بهش جواب بدم. متاسفانه این وقتا طرف مقابل فکر میکنه خبریه و  مغرور میشه. 😐
شما هم اگر اگر فکر میکردید شاید این تنها و آخرین خواستگار مذهبیتون هست شاید تا کوه قاف باهاش می رفتید. عسلویه که سهله. 
پاسخ:
سلام

مذهبی بودن صرفا یکی از ملاک هاست

تازه ازون ملاک ها که برای هر کسی با اون یکی تعریفش و ابعادش فرق میکنه!

مومن بودن اول باید تعریف بشه دقیق و پارامترهاش مشخص بشه
بعد سنجیده بشه که طرف واقعا مومن هست یا نه (که بسیار بسیار هم سخته!)


+
تو بحث ازدواج و خاستگاری باید جدی جدی از خدا خواست خودش هم کفو آدم رو نصیبش کنه.
انتخاب اونم صرفا با چارتا جلسه خاستگاری و چند جمله حرف زدن بسیار کار مشکلیه

من خودم الان که فکرشو میکنم تنم میلرزه که چجوری انتخاب کردم :))))
سلام


عههههه 
چه داستان جدیدییی 0_o 

الان دعا برای استاد شدن ما، جزو همون تیکه هایی حساب میشه که به استاد خودتون انداخته بودید؟  :)))
گفتم ته تهش اگه هیچ کاری پیدا نکردیم میریم استاد دانشگاه میشیم دیگه!!! (خنده بچه های کلاس....)
دیگه این کارو که میتونیم انجام بدیم!:  "


پاسخ:
احسنت ^_^


+
نه
اتفاقا دعا برای استاد شدن شما امثال شما برای تغییر این رویه است :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">