مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی / رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست...

مردی به نام شقایق

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!

***

شقایق وحشی آزاده است و تعلقی ندارد.

در دشتهای دور، لابه‌لای سنگها می‌روید و به آب باران قناعت دارد

تا همواره تشنه باشد و بسوزد.

داغدار است و گلبرگهای سرخش را نیز گویا به خون آغشته‌اند.

شهید نیز آزاده است و فارغ، قانع، تشنه، سوخته دل و داغدار و غلطیده در خون

اما میان این دو چه نسبتی است؟

*******
اگرچه برگهایی زرد دارند
و در دل شعله هایی سرد دارند
کسی اما نمیفهمد که یک عمر
"شقایق"ها دلی پر درد دارند...
******
به ظاهر مرد:.متاهل:.
کارشناسی مهندسی شیمی
ارشد مهندسی هسته ای
صنعتی اصفهان:.

مدیر مهندسی یه پتروشیمی تو جنوب کشور فعلا!:.
متاسفانه ساکن تهران!

فقط حسین...
همین.

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

ستار

سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ب.ظ

بنام خدای مهربان


سلام


اصولا تو خونه ما هر وقت بیشتر از 30 ثانیه صدای دخترا نمیاد من و خانومم هر کدوم از یه طرف مثه وقتی که آژیر آتش نشانی رو میزنن میدویم که پیداشون کنیم چون مطمئنن یه جا سرشون گرمه و دارن خرابکاری میکنن که سر و صداشون نمیاد. استثنا هم نداره اصن!


چند شب پیش لم داده بودم رو مبل و داشتم واس خودم کتاب میخوندم بعد از مدتها که با هشدار خانومم مواجه شدم که حنانه رفته تو اتاق و صداشم در نمیاد...

رفتم پشت در و در زدم و گفتم اینجایی؟

گفت بله!

گفتم چیکار میکنی باباجان؟

گفت کار خصوصی دارم!!!!


ما هم خامی کردیم گفتیم حتما داره بازی میکنه و طوری نیست و برگشتیم برسیم به امیرخانی و کتاب و...


حدودا بیست دقیقه ای طول کشید و دیدم بازم صداش نمیاد. دوباره رفتم دم اتاقش و در زدم و این بار درو باز کردم رفتم تو دیدم بععععععلهههههههههه!
خانوم دو تا لاک بصورت قاچاقی از خاله اش (امان از خاله ها :)) ) گرفته و تو کیفش داشته و حالا هم نشسته سر صبر و بی دغدغه و پشت درای بسته و بدون مزاحمت های زهرا خانوم تمام ناخن های دستو پاشو لاک زده! (البته به انضمام شلوار و پیرهن و برخی وسایل اتاق!)

بصورت کاملا ضربدری هم زده! دست راست و پای چپ رو آبی متالیک، دست چپ و پای راست رو یشمی متالیک :))))


خیلی با اعتماد به نفس تو چشام زل زد و انگشتاشو جوری که ناخوناش دیده بشه گرفت جلوم و گفت بابا قشنگ شده؟!

ینی 5 ثانیه هنک بودم که الان چی بگم چیکار کنم!


نهایتا گفتم آره بابا قشنگ شده ولی اگه مامان بفهمه که بی اجازه لاک زدی و لباساتم همه رو لاکی کردی حسابی ناراحت میشه از دستت!


بیچاره لبخندش خشک شد!


منم اومدم بیرون و درو بستم که ینی بشینه روی کار بدش فک کنه و متنبه بشه.(زهی خیال باطل!)


حدود 5 دقیقه بعدش اومد از اتاق بیرون و یه جوری که ما نبینیمش پیچید تو آشپزخونه. از پشت اُپن آروم یه نیگا به من میکرد که اینور سالن نشسته بودم کتاب میخوندم، یه نیگاه هم میکرد اونور که خانومم و زهرا نشسته بودن بازی میکردن.


خوب که اوضاعو وارسی کرد همچین خیلی آروم و تیریپ سوسکی با ظاهری که در تصویر مشاهده می فرمایید!!! اومد بیرون و بسیار طبیعی که انگار اصن هیچ اتفاقی نیفتاده تلویزیونو روشن کرد زد شبکه پویا. 


توضیح: قیافه فرد مورد نظر پس از دستگیری و تفهیم جرم و اعتراض و دعوای مامانش به این شکل درآمده است :)




+

حضرت پدر

کاش من هم میتونستم با یه لباس و جوراب و دستکش 

همه گَنده کاری هامو بپوشونم

که حداقلش تو ظاهر خجالت نکشم ازت...

کاش حداقل تو بروم میاوردی...



++

کاش میفهمیدم میفهمی!

یا ستار...

 

۹۷/۰۹/۱۳ موافقین ۹ مخالفین ۰
مردی به نام شقایق

نظرات  (۲۹)

ماشاءالله چه قدر قدرت حل مسئله ش بالاست
پاسخ:
خخخخخخخ

نابودمون کرد اصن :)))
سلام

آخییییی  :)))))
نمیذارید بچه ها لاک بزنن؟؟

ما هم چندتا دختر کوچولو توی فامیل داریم، یکیش هر موقع میادحتما سراغی از لاک میگیره. هر چندتا لاک هم که باشه، دوست داره از همممه ش بزنه... نهایتا با لطایف الحیل، به یکی دوتا قانعش میکنیم

پاسخ:
سلام

یه جوری برخورد میکنیم که هم عادی نشه هم عقده اش به دلش نمونه
چند تا لاک داشت ولی چون درشو باز کرده بود قبلا و ریخته بود این ور اون ور تنبیه شد و لاک هاش اعمال قانون شدن :)))

این دوتا رو خاله اش بهش داده بود.
بهش گفته بودیم هر وقت خواستی باید با اجازه مامان بزنی. اونم بیاری برات بزنن نه خودت بری بزنی که نصفشو این ور اون ور بریزی نصف دیگشم رو لباس تهشم بزنی به ناخونات!

+
عجیب این چیزا تو ذات دختراس از بچگی
خدای من، چقدر قشنگ استتارشون کرده :))))
کلی با خواهرم خندیدم :)))
خاله‌ها چون خواهرزاده‌ها رو خیلی دوست دارم دلشون نمیاد چیزی بخوان بهشون ندن( به نمایندگی‌ از تمام خاله‌ها ) :دی
خدا حفظش کنه ان‌شاءالله :)

پاسخ:
سلام

استتار کردنش یه طرف
اون طبیعی رفتار کردنش که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده نابودمون کرد :)))


بعضی وقتا بین این روحیه خاله ها و سیستم تربیتی پدر مادرا تناقض بوجود میاد

مثلا بچه میگه من شب میخوام خونه خاله بمونم و مادر میگه شب بچه باید پیش پدر مادرش باشه و نهایتا خاله با گفتن جمله ی حالا یه شب اشکال نداره باب استثنا کردن قانون و نابود کردن حرف بزرگترو باز میکنه و قص علی هذا :)))

امان از خاله ها.... ^_^
دخترای ما سه تاشو دارن تازه (آیکون زاری)
تو ذاتشون نیستا 
چیزیو دور و بر تو همجنسای خودشون ببینن پی اش میرن 
جدی میگم 
دقت کنید یه سنی پسرها هم لاک بازی می کنن 
چند سالشه در ضمن؟ زیر هفت سال بچه آزاد باهاش مغایرت نداره؟
پاسخ:
بله
فقط یبار خاله اش براش لاک زده. همون یه بار براش جذابیت داشته.

پسرا؟
والا ما از وقتی چش وا کردیم تو کوچه داشتیم با بقیه پسرای همسایه ها تو سر و کله هم میزدیم
لاک و ماک و این چیزا نفهمیدیم چی چی هس اصن :)

+
3 و نیم تقریبا
آزادی مشروط :))))
به شدت قدر خلاقیتشو بدونید 
واقعا قدرت حل مسئله اش عالی بود 
پاسخ:
این خلاقیتاشون یه وقتایی دردسر سازه!


هفته پیش ما کلا فقط داشتیم پویا میدیدیم چون خانوما با هم دست به یکی کرده بودن کنترل تلویزیون رو قایم کرده بودن در جریان بازی!

بعد از یه هفته از تو جاکفشی پیداش کردیم کنترلو اونم پیچیده بودن لای یه پارچه و به قول خودشون بچه شون رو پوشک کرده بودن!!!

تازه کلی هم شاکی شدن که چرا بچه رو از جاکفشی در اوردی!!!
۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۹ سوته دلان
سلام

اصلا اگه دختری این کار رو تو بچگیش نکرد باید تعجب کرد! :)
حنانه خانوم تو عکس خیلی به نظر نمی‌رسه متنبه شده باشه!! :)
خدا حفظشون کنه براتون...

+ موافقم...
کاش می‌فهمیدم که داره بنده نوازی می‌کنه و حفظ آبرو...

پاسخ:
سلام

دقیقا همینطوره


والا متنبه و این چیزا تو سیستم بچه های ما نیس اصن!
کار خودشونو میکنن نهایتا :)))

ما بیشتر متنبه میشیم تا اونا!
البته خدایی رو ناراحتی ما خیلی حساسه
همین که فهمید ما ناراحت شدیم با گریه اومد کلی عذرخواهی و منت کشی
فیلمشم یواشکی گرفتم بزرگتر که شد بهش نشون میدم :))))) 
(آیکون پدر خبیث)
۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۰ کوثر متقی
وای خدا :))
ماشاءالله بهش خدا حفظش کنه واستون
پاسخ:
سلام

ممنونم


+
خدا به ما هم صبر بده :)))
نه اشتباه نکنید! من پسرای دوره زمونه ی خودمونو نمیگم که شما با خودتون قیاس کردید 
وگرنه که منم لاک بازی نکردم 
پاسخ:
آها
فرمایش شما درباره جدیدیاس

والا نسل جدید رو که نه از رو اسم نه از رو قیافه نمیشه دختر پسرشونو تشخیص داد!
لاک که دیگه براشون عادیه :))))
۱۴ آذر ۹۷ ، ۰۶:۴۹ مامان محمد صادق
ای ننه فداش بشم  دختر دیگه ؛حسنای ما هم عاشق لاکه،خاله نداره اما همه لاکای عمه ها رو جمع کرده تو کیفش 😅
پاسخ:
سلام

بله
دختر است دیگر!

البته ایشون دختر آرومیه تقریبا! امان از دختر دومی که یه ثانیه خونه از دستش آروم و قرار نداره!

تقریبا در تمام کابیت ها و کمد ها و ماشین لباسشویی و ظرفشویی و ... رو ناچارشدیم با چسب و نگهدارنده و طناب و این چیزا ببندیم که نتونه باز کنه بریزه بیرون همه زندگی رو.

آخرشم دیشب یکی از گلدونارو از رو میز هل داد انداخت زمین!
تو فامیل معروف شده. بهش میگن ترمیناتور :))))


۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۱ ام شهرآشوب
موش بخوردش

چقد عکسش قشنگ شده

+ حالا اینا که دوتان! ماهم بی استثنا هروقت میبینیم صدایی از علی مون در نمیاد میفهمییم داره یه جایی یه خری رنگ میکنه :))
پاسخ:
خخخخخخخخخخخ

الان قیافش داغونه یعنی!
ترکیبی از حس همراه با خجالت و شرمندگی و غم و راه چاره نداشتن و حالا کاریه که شده و حالا دیگه بی خیال و این صوبتا :)


+
خدا حفظش کنه
والا برا پسرا طبیعیه شیطون باشن :)
اینا دخترن ینی! باید آروم باشن ولی از چارتا پسر بدترن :)))


++
این اصلاح رنگ آمیزی الاغ تکیه کلام هم اتاقیم بود. اتفاقا ایشون هم بچه کاشون و اسمش هم علی بود. ولی خب کوچولو نبود :) ماشالا تو دوران ضعفش حدود 110 کیلو بود بزنم به تخته :))) بنده خدا حکم کیسه بوکس داش واس ما از بس باحال بود ^_^
هعیییییییی روزگار... چه روزایی رو گذروندیم باهم...
الان دیگه زن و یه دختر کوچولو داره و اونم اسیر تهران شده...

خدا نجاتش بده :)
سلام

ماشاالله بهشون
خدا حفظشون کنه

+ بعضی چیزها و رفتارهای زنانه تو ذات آدمهاست اما یکی مث من، در شرایط اجتماعی اونقدر رفتارهای جدی و مردونه داشتم که کم کم شده عادتم... دیگه کششی به سمت خیلی از رفتارها و لطافت های زنانه در خودم نمیبینم یا حوصله ش رو ندارم. مجردی هم باعث شده انگیزه ای برای تغییر نداشته باشم... 

خلاصه توصیه میکنم بگذارید تا بچه ن و این چیزها براشون جذابه، لذت ببرن 

پاسخ:
سلام و عرض ادب

ممنونم :)


+
این حرفو نزنین.
یه خانوم همیشه یه خانومه.
ولی متونه این زنانگی رو بفرسته به درونی ترین لایه های مغز و قلبش و بروزش نده
میتونه هم بیارتش تو بیرونی ترین لایه های هویتیش طوری که همه ببینن و بفهمن.

زن ها پر از عجایبن. عجایبی که حتی خودشون هم خیلیاش رو نمیدونن و نمیشناسن.
مجردی یه حالت موقته. دلیل نداره هویت آدم رو تحت تاثیر بده.
اتفاقا دوره خوبیه برای رشد و بدست آوردن توانمندیا و مهارت هایی که تو اینده نیازشه
تا وقتی در کنار اون کسی که هم کفوش هست قرار گرفت بهتر از قبل بتونه نقشش رو ایفا کنه

لذا مجردی یه فرصته نه تهدید و نا امیدی و بی انگیزگی

اوکی؟

خب دیگه من با اجازتون از منبر بیام پایین برم تو خط تولید که یه مشکلی پیش اومده :)
بریم ببینیم امروز باید سرمون گرم چی باشه به امید خدا ^_*
۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۷ ام شهرآشوب
آره اصطلاح خر رنگ کردن مخصوص کاشونیاس. خیلی هم مصطلحه
خدایی به این کاراشون چه نسبتی بهتر از این میشه داد؟؟؟ اصلا این کلمه شُش آدم رو حال میاره
پاسخ:
بعضی کلمات و اصطلاحات هست که واقعا نه معادل داره نه میشه ترجمه کرد نه میشه جایگزینشون کرد :)
۱۸ آذر ۹۷ ، ۰۷:۰۹ پشت کوهها
در انتهای نگاهش یه «قشنگ شده ولی اینا نمی فهمن قشنگ شده» ی خاصی نمایان است!
پاسخ:
خخخخخخخ

حتی تو اتاق به زبون هم آورد :)))
حتی گفت بابا ببین مثه نقاشیا از خط بیرون نزدم :)))


ولی خب ما واقعا نفهمیدیم!

+
چه عجب برادر؟
نیستینا!
سلام

حرفهاتون قشنگه. اما خیلی وقته از سن ما گذشته و برای آدم 30 ساله دیگه معنا ندارن .... 

لطافت زنانه سالهاست زیر خاک مونده و شاید مرده.
آدمهای این دوره همشون آدامس بادکنکی ن تا طوفانی و ازشون هیچ انتظاری نیست.
این چند صباح هم میگذره... باید مرد بود و به هیچ بنی بشری وابستگی نداشت ...

بگذریم

+ اون دوتا فرشته رو بجام خیلی خیلی ببوسید لطفا  ^_^
پاسخ:
علیک سلام

قبول دارم. سی سالگی سن بدیه. حتی بحران هاش از دوره بلوغ هم بیشتره به نظرم.
حالت گذار از جوونی و ورود به دوره میانسالی
نه به پختگی یه میانسال نه با انرژی یه جوون

ذهن پر از افکار عجیب و غریب و حسرت چیزایی که میخواسته و  نداشته و بهش نرسیده و شاید هم نرسه

تو این سن نه اونقدر آدم جوونه که بتونه بشینه کنار رفیقاش و باهاشون حرف بزنه
نه اونقدر قوی و تودار که بتونه مشکلات و درد دلاش رو تنهایی هضم کنه

ولی خب. با این تفاسیر و توصیفات این هم بخشی از زندگیه دیگه
هر کسی رو هم نگاه کنید زندگیش مملو هست از مشکلات
فقط تفاوتش تو نوع مشکلاته و الا همه دارن به اندازه خودشون ولی با قیافه های مختلف.

این وسط تنها چیزی که میتونه سر پا نگه داره آدمو همین امیده... اینم اگه نباشه دیگه عملا هیچی نیست.
بقول شما این چند صباح میگذره ولی چجوری گذشتنش مسئله اس.

+
وابستگی نداشتن خیلی خوبه. فرقی هم نمیکنه مرد یا زن. ولی تعریف عدم وابستگی برا افراد مختلف کاملا متفاوت و حتی بعضا متضاده.


++
خدا عاقبت هممونو ختم بخیر کنه

+++
چشم حتما ^_*
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم به سحر بسپرم امشب
پاسخ:
بی خیال حاجی

تخت بگیر بخواب.

من خودم غممو میدم به سحر :)))

وای ننه الهی بگردم چقدر بامزه بود حرکتش:))) 
پاسخ:
^_^
عزیزم کیف کردم از حنانه خانوم مشخصه دهه نودیه خدا حفظش کنه 
حتما بزارین لاک بازی کنه پسرمن تو سن 4 سالگی لاک بازی میکرد یه بار یه خانوم خیلی قرتی تو تاکسی  بهش گفت شما که پسری دیگه لاکو گذاشت کنار ...یه بار هم گیر داد رژلب بزنه منم براش مالیدم ولی نگفنم لب نزن اونم لبشو زده بود مزه ش بد بود گفت دلم برای خانوما میسوزه همیشه دهنشون بد مزه هست 
تو جامعه ما با انبوه بی حجابیو بد حجابی ما مذهبیها باید خیلی مراقب باشیم شما به دلیل پدریهای عاشقانه ای که برای دختراتون میکنین دختران مومن با حجابی تحویل جامعه خواهید داد 
پاسخ:
دهه نودیا گودزیلان :) آل آو دم:)))


خخخخخخخخخخخخخخخ
ما از بچگی بد میدونستیم کارای خانوما رو بکنیم :)))) 

+
دقیقا باید خیلی مراقب بود
اونها که این همه مراقب بودن وضع بچه هاشون اینه
واقعا وای بحال ما و بچه ها ما تو این دوره زمونه ...

++
خدا آخر عاقبتشونو ختم بخیر کنه
۲۳ آذر ۹۷ ، ۰۸:۵۲ ... به دنبال حقیقت ...
خدا خیییییییییییییلی حفظ شون کنه و حفظ تون :)
پاسخ:
سلام

خیییییییییییییییییییییییییییلی ممنون :)))
بله نسلای قبلی خیلی خوددار بودن من یادمه تو محل زندگیمون خانوما خیلی قرتی بودن ما از دبستان چادری بودیم دلمون میخواست مثلا لوازم ارایش مامانمونو (که از قضا ایشون اصلا اهلش نبود ) امتحان کنیم ولی وقتی خونه نبود فقط بهش دست میزدیم انگار یه جور خود سانسوری نهادینه شده داشتیم
البته پدر من خیلی مهربونو دختر دوست هستن  و موارد اعتقادی رو هرگز دستوری بیان نمیکردن خیلی نازنینن یه طوری پدری عاشقانه که هنوزم وقتی یک کاریو میگن بکن من حتما انجام میدم یعنی اصلا دلم نمیاد نه بگم ... 
انشالله بچه ها بزرگتر شدن بیاین اصفهان و مثلا مدرسه امام باقر یا مشابهش نامنویسی کنین که  خیالتون راحت بشه البته فقط کمی!!!!
التماس دعا 
پاسخ:
دقیقا نکته اصلی اینه

دختر باید اینقدر از محبت و عشق و و علاقه پدر لبریز باشه که دیگه نیازی به محبت کس دیگه ای نداشته باشه. اینجوری هر چی هم پدر بگه نه نمیگه.


حتما ان شاالله . یکم بچه ها به سن مدرسه نزدیک بشن میارمشون اصفهان چون اینجا خیلی به سیستم بچه های ما نمیخوره.
عزیزممممم:)وای چقدر شیرینن بچه ها...
چقدرم زرنگه! ماشاالله
شما به این میگید شیطونی؟شیطون ندیدید:|
پاسخ:
:)

نه خدایی ما به این چیزا نمیگیم شیطونی!
به کارای زهرا میگیم شیطونی که در قالب کلمات نمیگنجه...
۲۵ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۵ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
سلا
اول ک خوشبحالتون هنوز مینویسید
عالیه
دوم ک ی سوال دارم کامنتهارو نخوندم شاید بینش بوده باشه اینکه واقعا با لاک زدن و لاک خواستن دخترا چ باید کرد؟؟؟
پاسخ:
سلام و عرض ادب

بله خداروشکر. هر وقت که برسیم. خیلی کم. ولی خب رها نکردیم. یه جورایی نیازه :)

والا بنظر من نه اونقدر باید ساده گرفت و همیشه در اختیار قرار داد که چیز عادی ای بشه
نه اونقدر باید سفت گرفت و منع کرد که برا بچه بشه عقده

عیبی نداره هر چند وقت یبار به عنوان جایزه اونم زیر نظر مادر استفاده کنن که ذوقشو بکنن و بیان به باباشون هم نشون بدن و باباشون هم غلشون کنه و بگه وای چقد خوشگل شده و ازین صوبتا (البته نه اونقدر داغ و زیاد که دختر حس کنه فقط با لاک خوشگله و قضیه زیادی خفن تو نظرش جلوه کنه)
این چیزا برا دخترا نیازه و جاش هم تو خونه اس
ممکنه اگه تو خونه این نیاز رفع نشه بیرون برن دنبال ارضاش و خب کی بهاندازه پدر خاطرخواه و هوادار دخترشه برای تخلیه احساسات و هیجانات دخترونه؟

ما تقریبا شبی 1 ساعت با دخترا با هم بازی میکنیم. درسته که صبح تا شب دارن بازی میکنن ولی قشنگ ملموسه که اون یک ساعت بازی که با باباشون میکنن شبا کلا با همه بازیا فرق داره و یه جورایی ارضا کننده ی کل روزشونه.
سلام.
بچه تربیت کردن سخت نیست؟
پاسخ:
سلام

والا اگه ما بخوایم تربیت کنیم چرا. خیلی سخته

ولی اگه اون بخواد تربیت کنه نه.
ضمنا بچه ها نیازی به تربیت ندارن
همینقدر که ما پدر مادرا با تربیت باشیم و تربیت اونارو بهم نزنیم بچه عالی میشه
مشکل دقیقا همینجاست
پدر و مادری که درست تربیت نشدن، نمیتونن درست بچه تربیت کنن

بله خدا تربیت میکنه افراد رو.اما وسیله اش پدر و مادر و اطرافیانن
اگه وسیله خراب باشه، خروجیش چیه؟!
استثنا هم این وسط وجود داره البته...
پاسخ:
بله همینه که میفرمایید


وسیله خراب باشه احتمال خراب شدن نتیجه بیشتره :)
پس نگرانی ما بی مورد نیست :)
پاسخ:
نه تنها بی مورد نیست بلکه به جاست.


تازه یه نکته دیگه هم هست که الان برای من به شخصه مشکل ایجاد کرده.

تو پست جدید مطرحش میکنم که نظر دوستان رو بدونم :)
سلام
خوب هستید؟
من بعد از سال ها کامنتتونو تو سایتم دیدم اما فکر کنم این خاک گرفتگی و تار عنکبوت بستن چند ساله باعث شده نتونم از همونجا بیام کامنت بگذارم ...

پاسخ:
سلام

خداروشکر ممنونم

ان شاالله موفق باشید هر جا هستید
دلم ضعف رفت براش که :))
ماشاءالله لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
خدا براتون حفظش کنه.
پاسخ:
لطف دارید :)))
۰۸ دی ۹۷ ، ۱۴:۰۵ دکتر یونس
حالا از حق نگذریم ته چشماش یه کم شرمندگی دیده میشه دیگه.. من بچه دیدم با رژهای مامانش کل دیوار ها رو به فنا داده.. کلی نقاشی کرده بودن! فکر کرده بودن گچ رنگیه!! 
پاسخ:
آره خدایی
متنبه شد بچم :)))


+
ایشون هم یه بار با مداد رنگی دیوارای خونه رو مزین فرمودند!
منم پاک کن و دستمال دادم دستش. خودم ازین اسپری تمیز کننده ها میزدم و بهش میگفتم پاک کن!

بیچاره اشکش دراومد تا دیوارا تمیز شد!
ولی خب دیگه تکرار نشد :)))))
سلام علیکم 
خداقوت برادر 
خدا دختراتو ن براتون حفظ کنه 

پاسخ:
سلام
ممنونم از لطفتون

خیلی خوش اومدین

کاش یه سر با آقای محمدی و خانوم لطیفی و بچه هاشون شما هم تشریف میاوردین این ورا
من شماره ای ازتون نداشتم از طرفی هم گفتم شاید خوب نباشه با واسطه دعوت کنم ولی خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم.
سلام 
لطف دارین شما ممنون 
 مارو هم دعا کنید 
پاسخ:
سلام

ما همیشه دعا گوی شما هستیم و جویای احوالتون دورادور

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">